در راستای همون ادخال سرور و این حرف ها
پی نوشت :
جهت ماستمالی ترویج خشونت رخ داده به +مطلب لوسی می بانو متوسل می گردیم
در راستای همون ادخال سرور و این حرف ها
پی نوشت :
جهت ماستمالی ترویج خشونت رخ داده به +مطلب لوسی می بانو متوسل می گردیم
بسم الله ...
این خانواده آینه های خدائی اند * در انتهای جاده ی بی انتهائی اند
خیل ملک مقابلشان سجده می کنند * اینها خدا نی اند ولیکن خدائی اند
هر کس که می رسد سر اطعام می برند * فرقی نمی کند که فقیران کجائی اند
یک السلام و یک و علیک السلام سبز * اینها همان مقدمه ی آشنائی اند
صدها هزار مثل سلیمان در این حرم * مشغول لحظه های شریف گدائی اند
امام حسن مجتبی علیه السلام :
«إِنَّمَا الْخَلیفَةُ مَنْ سارَ بِسیرَةِ رَسُولِ اللّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ عَمِلَ بِطاعَةِ اللّهِ وَ لَعَمْری إِنّا لاَعْلامُ الْهُدی وَ مَنارُ التُّقی.»
خلافت فقط از آنِ کسی است که به روش رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) برود، و به طاعتِ خدا عمل کند، و به جان خودم سوگند که ما اهل بیت نشانه های هدایت و جلوه های پرفروغ پرهیزگاری هستیم.(تحف العقول ص 233)
وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِالْحَقِّ نَبِیّاً لَا یَنْقُصُ أَحَدٌ مِنْ حَقِّنَا إِلَّا نَقَصَهُ اللَّهُ مِنْ عَمَلِه
قسم به خدایی که محمّد (صلی الله علیه وآله وسلم) را به حقّ برانگیخت، هیچ کس از حقّ ما اهل بیت چیزی را کم نکند، مگر آن که خداوند از عملش چیزی را کم گرداند.(نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ص 73)
انسان 250 ساله :
آن هنگامی بود که رسول خدا(ص) به مدینه تشریف آوردند و آنجا را پایگاه خودشان قرار دادند و حکومت اسلامی را در آنجا گستراندند ، اسلام از شکل یک نهضت، به شکل یک حکومت تبدیل شد. این روند، در ده سالی که نبی اکرم (ص) حیات داشتند و بعد از ایشان، در دوران خلفای چهارگانه و سپس تا زمان امام مجتبی(ع) و خلافت آن بزرگوار که تقریباً شش ماه طول کشید ، ادامه پیدا کرد و اسلام به شکل حکومت، ظاهر شد. همه چیز، شکل یک نظام اجتماعی را هم داشت ؛ یعنی حکومت و ارتش و کار سیاسی و کار فرهنگی و کار قضایی و تنظیم روابط اقتصادی مردم را هم داشت و قابل بود که گسترش پیدا کند و اگر به همان شکل پیش می رفت، تمام روی زمین را هم می گرفت ؛ یعنی اسلام نشان داد که این قابلیت را هم دارد. در دوران امام حسن(ع) جریان مخالف آن چنان رشد کرد که توانست به صورت یک مانع ظاهر بشود.
البته این جریان مخالف در زمان امام مجتبی (ع) به وجود نیامده بود. اگر کسی بخواهد قدری دور از ملاحظات اعتقادی و صرفاً متکی به شواهد تاریخی
حرف بزند، شاید بتواند ادعا کند که این جریان، حتی در دوران اسلام به
وجود نیامده بود؛ بلکه ادامه ای بود از آنچه که در دوران نهضت پیامبر (ص)
یعنی دوران مکه وجود داشت. بعد از آنکه خلافت در زمان عثمان که از بنی امیه بود به دست این قوم رسید، ابوسفیان
که در آن وقت، نابینا هم شده بود با دوستانش دور هم نشسته بودند. پرسید:
چه کسانی در جلسه هستند؟ پاسخ شنید که فلانی و فلانی و فلانی. وقتی که خاطر
جمع شد همه خودی هستند و آدم بیگانه ای در جلسه نیست، به آنها خطاب کرد و
گفت: « تلََقَّفُوها تلََقُّفَ الکُرَة». یعنی مثل توپ، حکومت را به هم پاس بدهید و نگذارید از دست شما خارج بشود! (الإحتجاج علی أهل اللجاج- طبرسی ج۱ص۲۳4) این قضیه را تواریخ سنی و شیعه نقل کرده اند.
اینها مسایل اعتقادی نیست و ما اصلاً از دیدگاه اعتقادی بحث نمی کنیم؛ یعنی من خوش ندارم که مسایل را از آن دیدگاه بررسی کنم؛ بلکه فقط جنبه تاریخی آن را مطرح می کنم. البته ابوسفیان در آن وقت، مسلمان بود و اسلام آورده بود؛ منتها اسلامِ بعد از فتح یا مشرف به فتح؛ اسلامِ دوران غربت و ضعف نبود، اسلامِ بعد از قدرتِ اسلام بود.
این جریان، در زمان امام مجتبی (ع) به اوج قدرت خودش رسید و همان جریانی بود که به شکل معاویة بن ابی سفیان، در مقابل امام حسن مجتبی (ع) ظاهر شد. این جریان معارضه را شروع کرد؛ راه را بر حکومت اسلامی یعنی اسلام به شکل حکومت برید و قطع کرد و مشکلاتی فراهم نمود؛ تا آنجایی که عملاً مانع از پیش روی آن جریانِ حکومت اسلامی شد.
پی نوشت :
خیلی بیشتر از +دارای ارزش خوانش های ماهان حرف دارم. خیلی بیشتر از تجسم های امروزی دردهای کریم اهل بیت، اما بماند ... . میلاد اول پسر کوثر مبارک
لی خَمْسَةٌ أُطْفی بِهِمْ حَرَّ الْجَحیمِ الحاطِمَهْ
الْمُصْطَفَی وَالْمُرْتَضَی وَابْناهُما وَالْفَاطِمَهْ
از برای من پنج نفرند که به واسطۀ آنها حرارت آتش شکننده و درهم کوبندۀ دوزخ را فرو مینشانم:
یکی از آنها مصطفی (ص) است، و دیگری مرتضی (ع) ، و پسران آنها، و فاطمۀ زهرا (س) است.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَّ إِلاَّ أَنْ یَأْتینَ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فیهِ خَیْراً کَثیراً
ای کسانی که ایمان آورده اید، بر شما حلال نیست زن ها (ی شوهر مرده) را
به اکراه (همانند اموال شوهرانشان طبق سنّت جاهلیت ) به میراث برید ، و
حلال نیست زنانی را که شما وارث آنها هستید از ازدواج مانع شوید تا ارثشان
را شما ببرید و (نیز) آنها را (که همسر شمایند) در تنگنا قرار مدهید تا
پاره ای از آنچه به آنها (به عنوان مهر) داده اید (از دستشان بیرون)
ببرید مگر آنکه کار زشت آشکاری (مانند نشوز و زنا) مرتکب گردند (که در
این صورت می توانید با تضییقات حلال چیزی بگیرید ) و با آنان به نیکی
معاشرت کنید ، و اگر از آنها کراهت دارید (باز هم با آنان بسازید، زیرا)
بسا هست که شما چیزی را مکروه دارید و خدا در آن خیر فراوانی قرار می دهد.
وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَکانَ زَوْجٍ وَ آتَیْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئاً أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبیناً
و اگر خواستید همسری را به جای همسری (همسر پیشین) تبدیل کنید و یکی از
آنان را ( که می خواهید رها کنید ) مال فراوانی (به عنوان مهر) داده اید ،
چیزی از آن را پس مگیرید ، آیا آن را از روی بهتان و افترا و گناهی آشکار
می گیرید؟! (طبق سنت جاهلیت که به آنها افترا می بستند تا مجبور شوند و از
مهرشان دست بردارند.)
وَ کَیْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضی بَعْضُکُمْ إِلی بَعْضٍ وَ أَخَذْنَ مِنْکُمْ میثاقاً غَلیظاً
و چگونه آن را بازپس می گیرید در حالی که شما (با تماسّ جسمی و روحی) به
یکدیگر رسیده اید و آنان از شما پیمانی محکم ( به وسیله عقد ازدواج ) گرفته
اند!
سوره نساء ، آیات 19 -21
19. خداوند در این آیه به مردان دستور می دهد که با همسرانشان به طور شایسته رفتار کنند. در روایات نیز تاکید فراوان بر این مطلب شده است. از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است که" هر که همسری برای خویش گرفته، پس باید او را گرامی بدارد" و همچنین نقل شده" ملعون است، ملعون است آن که حقوق افراد تحت سرپرستی اش را ضایع کند. در روایتی از امام صادق (ع) میخوانیم "خدا رحمت کند کسی را که بین خود و همسرش رابطه نیک برقرار کرده (و خوش رفتار) باشد".
20. در شان نزول این آیه آمده است که پیش از اسلام، رسم بر این بود که اگر میخواستند همسر سابق را طلاق بدهند و ازدواجی کنند برای فرار از پرداخت مهر، همسر خود را به اعمال منافی عفت متهم می کردند و بر او سخت می گرفتند تا حاضر شود مهر خویش را که معمولا پیشتر دریافت می شد، پس بدهد و طلاق بگیرد و همان مهر را برای همسر دوم قرار می دادند. این آیه نازل شد و به شدت از این کار زشت جلوگیری و آن را نکوهش کرد. (ضمن اینکه در اکثر موارد مهر نه به خود زن بلکه به پدرش پرداخت می شد و برای زن مالکیتی بر مالش قائل نبودند).
21. در ذیل این جمله که می فرماید "آنان از شما پیمانی محکم گرفته اند"، از امام باقر (ع) روایت شده که فرمود:" منظور از پیمان ، همان جملاتی است که با آن عقد ازدواج را می بندند".
قرآن حکیم به نقل از وسائل الشیعه و تفسیر نمونه و المیزان
پی نوشت :
1. اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود : زندگی اسلامی که هیچ ، حتی طلاق گرفتن اسلامی هم بلد نیستیم.
2. آیات قبل مربوط به ارث بود و آیه بعد مربوط به ازدواج موقت. کاش مصداق آیه 150 همین سوره شریفه نباشیم که فرمود "وَ یَقولونَ نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَ نَکفُرُ بِبَعض"
من کاری به سه راه یاسر تهران ندارم. به قبل و بعد ماجرا هم کاری ندارم.
فقط امشب دیدم مهدی خزعلی نامی ـ مثلا نمیدانیم کیست ـ ، نوشته ای نگاشته گویا در جهت افشاگری حقیقت واقعه .مطلب را خواندم تا رسیدم به اینجا که :
|
احسان
لاجوردی می نویسد:دختره شیشه رو کشیده پایین به خانومم میگه: چرا شما اینقدر
وحشى هستین!
ببینید چقدر بی ادبانه از عروس ریاست مجمع مصلحت نظام یاد کرده و می نویسد " دختره " و بعد همین جمله گویای خشونت و توحش حاکم بر رفتار لاجوردی است که موجب سئوال تعجب برانگیز عروس هاشمی است که :چرا شما اینقدر وحشی هستید؟
باید به خانم هاشمی گفت: کجایش را دیده اید، دهه شصت نبودید که پدرش را ببینید و جواب سئوالتان را بگیرید!
|
دهه شصت یادش بخیر، ما که نبودیم ولی خیلی ها که در دهه شصت بودند، حالا دهه شصت را که هیچ، حتی خودشان را هم فراموش کرده اند. پس عجیب نیست این روزها امثال شهید لاجوردی ، وحشی بشوند.
امثال شهید
لاجوردی که در مراسم تودیعش گفت: ﮔﻔﺘﻢ ﻧﻮﺷﻴﻦ ﻧﻔﻴﺴﻲ را آزاد ﻣﻲﻛﻨﻴﺪ ﺗﺎ ﭘﺪرش ﺧﻮﺷﺶ
ﺑﻴﺎﻳﺪ، اﻳﻨﻜﻪ ﻣﺮﻛﺰﻳﺖ و ﻣﺤﻮر آزاد ﺷﻮد و زﻳﺮﻣﺠﻤﻮﻋﻪ آن اﻋﺪام ، ﻇﻠﻢ اﺳﺖ . ﭼﺮا ﭘﻨﺞ
ردﻳﻒ زﻳﺮ او اﻋﺪام ﺑﺸﻮد اﻣﺎ ﻣﺮﻛﺰﻳﺖ آزاد ﺑﺸﻮد ؟ اﻳﻦ ﻇﻠﻢ اﺳﺖ و اﮔﺮ ﻗﺮار اﺳﺖ ﻳﻚ وﻗﺖ
ﺧﺪای ﻧﻜﺮده اﻳﻦ ﻧﻈﺎم ﺟﻤﻬﻮری اﺳﻼﻣﻲ ﻟﻄﻤﻪ ﺑﺨﻮرد، از ﻧﺎﺣﻴﻪ اﻳﻦ ﻇﻠﻢﻫﺎ اﺳﺖ. اﻳﻨﻬﺎ ﻇﻠﻢ
اﺳﺖ و ﻇﻠﻢ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﺤﻤﻞ ﺑﺮای اﻣﺜﺎل ﻣﻦ ﻧﻴﺴﺖ .
و این در
حالی بود که پیش از آن در پشت برگه حکم آزادی نوشین نفیسی نوشته بود : خدایا تو
شاهدی با دیدن این نامه و تبعیض غیرقابل تصور ، مرگ خود را از خدا خواستم.
اری عجیب
نیست لاجوردی را وحشی بخوانند و حضرات آیت الله هایی چون منتظری ، صانعی و موسوی اردبیلی
و هاشمی که در آزادی وحشیانی همچون نفیسی نامه ها نگاشته اند را ،منادیان داعیه
دار دین و انقلاب و عدالت نام نهند.
یقین دارم
این روزهای سکوت به سر می رسد و این پرونده ها یک روز باز خواهد شد و آن روز
منافقان ـ و نه صرفا گروهک نحیف منافقین ـ تقاص خون های به ناحق ریخته بسیاری را
باید بپردازند ، از لاجوردی گرفته تا صیاد.
آن روز دیر نیست ان شاءالله
پی نوشت :
تصویر : انتقال پیکر غرق خون شهید اسدالله لاجوردی از صحنه ترور به بیمارستان
بسم الله الرحمن الرحیم
کینه و حقد روزنامه های زنجیره ای آنقدر زیاد و بی پایان است که حتی به شهیدی که با 60 گلوله ساکتش کردند هم رحم نمی کنند.
ضمیمه :
پرونده 8 قسمتی "آن یار کزو گشت سر دار بلند" : یک دو سه چهار پنج شش هفت هشت"........................."
آقای رئیس جمهوربسم الله الرحمن الرحیم
چهار ماه پیش بود که کلیپ سگ کشی در شیراز در فضای نت پخش شد . در کمتر از چند روز موج اعتراضات نه تنها فضای مجازی و شبکه های اجتماعی و ارتباط رسان های موبایلی را فراگرفت بلکه کار به شبکه های ماهواره ای بیگانه نیز رسید .
در همین روزها اجتماعی رو به روی سازمان حفاظت از محیط زیست در تهران رخ داد که پلاکارد های بس تامل برانگیز تجمع کنندگان آن ذهن هر بیننده را به خود مشغول می کرد . در پایان بعد از حضور سرکار خانم ابتکار در جمع تجمع کنندگان از آنان خواسته شد به سالن همایش سازمان وارد شوند و شنونده توضیحات خانم ابتکار باشند ...
دیروز اما دانشجویان این کشور در مقابل فرودگاه مهراباد تجمع کردند تا به ورود وزیر خارجه فرانسه ، لوران فابیوس ، اعتراض کنند . کسی که سی سال پیش با ارسال محموله فراورده خونی فاکتور هشت آلوده به ایران موجب مبتلا شدن 900 بیمار هموفیلی هموطن به بیماری ایدز شد که تا کنون مرگ بیش از 200 نفر از آنها تایید شده است . کسی که هنوز پرونده این جنایت بزرگش در دادگاه های فرانسه باز است و باوجود پرداخت غرامت به آسیب دیدگان حادثه مشابه در بیش از ده کشور دیگر دنیا ، همچنان از پرداخت غرامت به قربانیان ایرانی سرباز می زند .
اما دیروز نه از آقای ظریف خبری بود و نه از خانم ابتکار که به مطالبانه به حق دانشجویان این کشور پاسخ بدهند ، بلکه این نیروی انتظامی بود که برای پاسخگویی فرستاده شد ...
خانم ابتکار حق دارد نگران عدم وجود قانون مستقیم برای حمایت از حیواناتی چون سگ و گربه در این کشور باشد
چون این روزها نگرانی از جنایت علیه انسان ها نامی جز افراطی گری ندارد
بله این روزها دوران صلح و دوستی و تعامل با دنیاست
دوران روحانی متچکریم
اسفند92 ابراهیم حاتمیکیا در موسسه همشهری گفت :
بین آنچه که مردم میخواهند و آنچه بچههای سینما میگویند فاصله است. سینما برای من بت نیست. فرش قرمز برای ما مسیر خون است. ما با چیزهای عجین بودیم که نمیتوانیم از آن دست بکشیم. کجاست قلمهایی که با قدرت پای این بحثها بایستد. زمانی زیادی است که مجله و روزنامه نمیخوانم چون احوالشان با من یکی نیست. اگر دیر اقدام کنیم و توجهای نداشته باشیم اوضاع بدتر میشود. اوایل انقلاب فیلمهای خانوادهای داشتیم و مسئله جامعه در آن بود اما الان کاملا پاکسازی شده است. استاد اعظم این جنس نگاه آقای کیارستمی است و تأسی از این نوع نگاه تا دلتان بخواهد وجود دارد و عدهای میتوانند در کشوری که 1200 کیلومتر در آن جنگ میشود را نبینند و دنبال دفترچه مشقشان بروند.
و حالا عباس کیارستمی در دانشگاه سیراکیوز آمریکا پاسخ داد :
یک هفته قبل از اینکه اینجا بیایم، یکی از فیلمسازانی که سالها فیلم جنگی ساخته، فیلمهای پرهزینه جنگی و البته با مخاطب کمتر- برای اینکه مخاطب ایرانی دیگر حوصله جنگ نداشت، بنابراین ایشان بودجههای خیلی سنگین میگیرد و فیلمهای جنگی میسازد- گوش من رو پیچانده بود که زمانی که ما داشتیم میجنگیدیم کیارستمی داشت دنبال دفترچه دوستش میگشت. ... خانه دوست یکی از پربینندهترین فیلمهایی بود که من ساختم، درواقع همه جای دنیا آن را میشناسند. خانه دوست ماندگار شد چون راجع به یک ارزش انسانی صحبت میکرد. اما فیلمهای تو نماند چون تو راجع به یک پریودی از تاریخ ایران حرف زدی که تازه آن پریود هم به هیجان اورد بچه ها را. احمدپور[شخصیت اصلی فیلم خانه دوست کجاست؟] رفت پس داد دفترچه را، اما تو به هیجان آوردی و احمدپورهای دیگر رفتند در جنگ و کشته شدند. و حالا پس از سالها میشود راجع به آنها فکر کرد که آنها چطوری از بین رفتند. در یک جنگی که هیچ مفهومی نداشت.
تلنگر :
آری برای بی غیرت ها ، دفاع از میهن و آرمان و عقیده مفهومی ندارد
شاید کمتر عاشقی باشد که دم از مجنون شدن نزند و یا معشوق را به لیلایی نستاید و در این میان شوریدگی مجنون همواره نشان افتخاری بوده بر سینه ی سوخته از فراغ یار...
ماجرا از آنجا شروع شد که منه آبجی خانوم مشغول گشت زنی(پلیسم انگار!) در فضای مجازی بودم که چشم در چشم شدم با چند بیتی از اشعار به ظاهر عاشقانه در وصف یوسف زهرا (عج)
از اونجایی که این قبیل اشعار و این سبک مدح رو در وصف هیچ یک از بزرگان قابل قبول نمی دونم به فکر رفتم که آیا شور قلبی ما جماعت مسلمون به امامون واقعا این طور هست! آیا واقعا جدا از مرحله و مرام شعور ، تو همین کوچه پس کوچه های شور حرفی برای گفتن داریم؟!!!
جواب منه آبجی خانوم که خودم از دلم آگاهم ، جز ی سر شرمنده ی سرافکنده نیست ...
از این مجلس شرمندگی چند روزی نگذشته بود که وقت رفتن به کلاس ، راننده محترم تاکسی دلش هوای رادیو می کنه و القصه ، روشن کردن رادیو و پخش شدن ترانه یکی میشه و از میان تمام کلمات اون ترانه تنها نام لیلی کافی بود که بیتی رو بعد سال ها به یاد آبجی خانوم بیاره ...
" اگر مجنون دل شوریده ای داشت
دل لیلی از او شوریده تـر بـــــــی "
تصور حال آبجی خانوم در آن حال آنقدر ها هم امر سختی نیست ،خاصه اگر بدانید تمام طور مسیر ،سر کلاس و راه برگشت بیت رو زمزمه می کرد .
پی نوشت :
باشد که در این بزم عاشقی ، مجنون خجل ز لاف خود نشود