صبح روز عید
يكشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۴۴ ب.ظ
پیرهن گل گلیم رو پوشیدم
روبان دور کمرشو بابا برام محکم کرده
موهام رو شونه کردم مامان برام گلسر زد
کفش قرمز تق تقی م رو پوشیدم
من و بابا و مامان و ابجی کوچیکه میریم گاراژ که بریم خونه مادرجون اینا
میخوام جاده خاکی رو تا تو حیاط بدوم و بعد داد بزنم سلاااام من اومدم و میپرم بغل دایی
عید بازی میکنم با خاطرات ...
روبان دور کمرشو بابا برام محکم کرده
موهام رو شونه کردم مامان برام گلسر زد
کفش قرمز تق تقی م رو پوشیدم
من و بابا و مامان و ابجی کوچیکه میریم گاراژ که بریم خونه مادرجون اینا
میخوام جاده خاکی رو تا تو حیاط بدوم و بعد داد بزنم سلاااام من اومدم و میپرم بغل دایی
عید بازی میکنم با خاطرات ...
۹۵/۰۱/۰۱