... خُسر ...

کیبورد فرسایی های آبجی خانوم

... خُسر ...

کیبورد فرسایی های آبجی خانوم

... خُسر ...

پرسیدم کجا بودی؟
گفت رفته بودم پیش حاج آقا
من گمان کردم کسی از آقایان را دیده و مشغول بازی و صحبت شده
پرسیدم خب حاج آقا چی می‌گفت؟
گفت: «من دیدم حاج آقا یک کلاهی روی سرش دارد، به او گفتم این کلاه را مادرت برایت درست کرده؟ او هم گفت: بله، گفتم کلاهت را می‌دهی به من؟ گفت: این مال خودم است، لازمش دارم. برای تو یکی دیگر میخرم. من هم گفتم پس اگر میخواهی برای من بخری، صورتی اش را بخر...»
آنجا به این حرف‌های نهال خندیدم
وقتی برگشتیم خانه دوستانم تماس گرفتند و گفتند عکس های نهال در اینترنت منتشر شده که دارد با مقام معظم رهبری صحبت می‌کند و ایشان هم می‌خندند.
آنجا تازه فهمیدم که ماجرای کلاه صورتی جزئیات گفتگوی نهال با ایشان است.
عکس آقا را به نهال نشان دادم و گفتم از این حاج آقا کلاه صورتی خواستی؟ که تایید کرد و دوباره همان ماجرا را برایم تعریف کرد.

*

"اگر مجنون ...
... دل شوریده ای داشت

دل لیلی ...
... از او شوریده تـر بـــی"

تصویر: l1l.ir/751
متن: l1l.ir/7d7

آخرین نظرات
  • ۱۵ آبان ۰۰، ۱۳:۱۵ - دچارِ فیش‌نگار
    :)
  • ۱۵ آبان ۰۰، ۰۹:۲۵ - وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
    عجب
پیوندهای روزانه

۳۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام خامنه ای» ثبت شده است

مطلب قبل همه ش هم سر بی عرضگی من نیست
دلم گیره پیش حرفای حضرت پدر تاج سر هست
وقتی میگه
هر جا هستید همان جا را مرکز جهان بدانید و کار کنید
دیگه پایی برا رفتن نمیمونه
۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۳۰ خرداد ۹۵ ، ۲۲:۲۱
آبجی خانوم
عزیز من
پدر من
آقای من
تاج سر من
شما بگو ، هزار بار بگو
پدرانه بگو ، از دل و جان بگو
ولی اینها قصد فهمیدن ندارند
به روح امام قسم قصد فهمیدن ندارند ندارند ...
۸ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۲۲
آبجی خانوم

روحانی - 7 خرداد 92 - برنامه با دوربین شبکه یک :

در برنامه مدون من علاوه بر برنامه برای حل مشکلات اقتصادی، اجتماعی، سیاست داخلی، سیاست خارجی و امور فرهنگی، برنامه کوتاه مدت یک ماهه و صد روزه وجود دارد. ما می‌توانیم در یک زمان کوتاه تحول اقتصادی در کشور به وجود آوریم و در آن تحول اقتصادی بتوانیم با ایجاد یک دوره تنفس به کارخانه‌ها و مراکز تولیدی که امروز مشکل دارند، مشکلات آن ها را در آن مدت کوتاه حل و فصل کنیم.


آقا - 14 خرداد 92 - حرم امام خمینی (ره) :

من به نامزدهای گوناگون عرض می کنم جوری حرف بزنید که اگر در خرداد سال آینده نوار امروز شما را جلوی خودتان گذاشتند یا پخش کردند، شرمنده نشوید؛ جوری وعده بدهید که اگر چنانچه آن وعده را بعداً به رخ شما کشیدند، مجبور نباشید تقصیر را گردن این و آن بگذارید که نگذاشتند، نشد. کاری را که میتوانید انجام دهید، وعده بدهید.


روحانی - 19 خرداد 95 - جلسه هیات دولت :

متاسفانه برخی رسانه ها در پرداختن به اقتصاد مقاومتی صرفا انتظارات جامعه را افزایش داده و در مقابل، نقش تلاش و کوشش همگانی و امید به آینده را کمرنگ می‌کنند که این اساسا خلاف سیاست های اقتصاد مقاومتی است.


ظریف - 23 خرداد 95 - صحن مجلس :

قبول کنید کدام قرارداد تجاری در 5 ماه اجرایی می شود.


پی نوشت:

ادامه دارد ...

۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۰۰
آبجی خانوم

۱۵خرداد یک قیام مردمی بود.

علت این قیام هم این بود که در روز عاشورای آن سال که مصادف با سیزدهم خرداد می شد، امام امت حقایق افشا نشده‌ی تا آن روز را با مردم بی واسطه در میان گذاشتند ... حقایقی را بیان کردند که این حقایق، آن‌روز برای خیلی ها حتی دست‌ اندرکاران سیاست، قابل فهم نبود.

اگر حافظه خطا نکرده باشد، جملات امام این‌ ها بود که «اسرائیل می خواهد در ایران قرآن نباشد. اسرائیل می خواهد در ایران روحانیون نباشند. اسرائیل می خواهد در ایران اسلام نباشد.»

آن روز برای خیلی ها این مطلب قابل فهم نبود که اسرائیل کجا، ایران کجا؟ و اسرائیل چه دشمنی با قرآن و با روحانیت دارد آن هم در ایران؟

حساسیت دستگاه در مقابل این مطالب به قدری بود که شب بعد از این سخنرانی، یعنی شب نیمه‌ی خرداد که مصادف با دوازدهم محرم بود، امام را دزدانه، نیمه‌شب از منزل شان در قم ربودند و به تهران آوردند و زندانی کردند. روز نیمه‌ی خرداد مردم به مجرد این‌ که فهمیدند که امام دستگیر و ربوده شده است، بدون این ‌که فرماندهی ای، رهبری ای از سوی شخصیتی، از سوی حزبی، گروهی وجود داشته باشد، به خیابان‌ها ریختند. در تهران، در قم، در شیراز، در مشهد، در بعضی شهرهای دیگر و حتی در بعضی از روستاها در ورامین. و دستگاه جبار که باور نمی کرد نفوذ روحانیت و مرجعیت در این حد باشد، غافلگیر شد و دست به یک عمل تند وحشیانه‌ی حساب نشده زد. مردم را در خیابان‌ها و میدان‌ها به رگبار بستند و آن روزها رقم پانزده هزار شهید در زبان‌ها می گشت.

این قیام یک نقطه‌ی عطف شد. اگر چه عده‌ای را مرعوب کرد، اما خط مبارزه را روشن و واضح کرد. از آن روز حرکت انقلابی مردم ایران که از تقریباً نه ماه قبل از آن یا یک سال قبل از آن به تدریج آغاز شده بود، شکل قطعی و جدی گرفت و این قیام به انقلاب ۲۲ بهمن منتهی شد و در مئال، جمهوری اسلامی را به وجود آورد.

گزارش حادثه به اجمال این است، اما تحلیل حادثه بسیار تحلیل جالب و شیرینی است که باید بنشینند آنها که در متن واقعه بوده‌اند و با چشم تیزبین حوادث را دیده‌اند، شهادت خود را بنویسند تا تاریخ روی ۱۵ خرداد قضاوت کند.

در ۱۵ خرداد سه عنصر وجود داشت. یکی عنصر مردم بود، یکی عنصر رهبر و امام بود و سومی عنصر انگیزه‌ی مذهبی و روح شهادت‌طلبی و فداکاری برای خدا بود. نطفه‌ی انقلاب ما با این سه عنصر بسته شد.

وقتی می گوئیم مردم بوده‌اند، معنایش این است که هیچ یک از احزاب و گروه‌ها و دسته‌جات سیاسی و سردمداران سیاسی و مدعیان مبارزه و مقاومت در این حرکت مردمی کوچکترین نقشی نداشتند. نه آن کسانی که با انگیزه‌ی ملی گرایی حرکت می کردند و نه آن کسانی که با انگیزه‌های مادی و مارکسیستی راه می رفتند و نه حتی آن گروه‌هایی که با انگیزه‌های مذهبی و اسلامی تشکلی داشتند. هیچ کدام در این خیزش عمومی خونین پرشکوه کمترین تأثیری نداشته‌اند. چرا، تأثیر منفی بعضی از گروه‌ها داشتند. فردای ۱۵ خرداد تحلیلگران مادی معتقد به اندیشه‌های خرافی الحادی به کمک دستگاه جبار آن روز رفتند و برای او حادثه را تحلیل کردند. حادثه دینی بود، آن را طبقاتی و اقتصادی و از این قبیل تحلیل کردند و در حقیقت آب به آسیاب دستگاه جبار ریختند. هیچکس به کمک این قیام نیامد جز مردم و جز رهبران دینی مردم.

شکی در این نیست که در حادثه‌ی ۱۵ خرداد و جریان‌هایی که از آن منشعب می شد، جز علمای اسلام، روحانیون مبارز و کسانی که آماده‌ی جانبازی برای اسلام بودند، هیچکس نقش گرداننده نداشت.

۱۵ خرداد گذشت، این سه عنصر در جامعه باقی ماند.

حرکت انقلابی ما با همین سه عنصر که نطفه‌ی اصلی انقلاب ایران را تشکیل مید ادند، به راه خود ادامه داد. در طول این مدت بیشترین کسانی که کار فکری اسلامی و سیاسی می کردند و مردم را برای یک حرکت عظیم عمومی آماده می کردند، علمای اسلامی، طلاب جوان، گویندگان مبارز در سطوح مختلف علمی بودند. دیگران هم در بعضی از قشرها کمتر، در بعضی بیشتر، تلاش‌هایی داشتند، اما آن‌چه به تلاش روحانیون یک امتیاز می بخشید، این بود که آنها با مردم روبرو میشدند و ذهن مردم را آماده می کردند.

اگر این کار مستمر ۱۵ ساله در شهرها، دهات، دورافتاده‌ترین نقاط کشور نمی بود، انقلاب ما در ۲۲ بهمن با پاسخ عمومی ملت روبرو نمی شد. مردم بدون اطلاع و شناخت حرکتی نمی کنند. آن‌ که به این مردم اطلاع و شناخت داده بود در طول پانزده سال، همان پیام‌آوران انقلاب و اندیشه‌ی انقلابی از حوزه‌ی علمیه‌ی مقدسه‌ی قم و بعضی از حوزه‌های دیگر بودند. در طول این مدت امام رهبری کرد و در طول این مدت فکر اسلامی به‌وسیله‌ی همین رُسُل انقلاب پخته شد. در ۲۲ بهمن با آمادگی های سال ۵۶ و ۵۷ این سه عنصر در حد رشد و کمال، انقلاب را به وجود آوردند.

پس انقلاب ما هم یک انقلابی بود که بر مبنای اسلام، امام و امت استوار بود. چون قیام نخستین، اسلامی و مردمی بود، انقلاب هم اسلامی و مردمی شد. و چون انقلاب، اسلامی و مردمی بود، حکومتی هم که بر مبنای آن انقلاب به وجود آمد، اسلامی و مردمی شد؛ یعنی جمهوری اسلامی. و چون رهبرىِ عظیمِ بصیرِ هوشمندانه‌ی متوکلانه‌ی امام امت از آغاز با این انقلاب و قیام همراه بود و او را تغذیه می کرد، در جمهوری اسلامی رهبر آن نقشی را که همه می دانید و لمس می کنید، به خود گرفت.

بنابراین حرکت طبیعىِ قیام ۱۵ خرداد به آن چیزی رسید، به آن واقعیتی منتهی شد که امروز تمام دنیای کفر و الحاد را متوحش کرده است و سردمداران استکبار جهانی را به دفاع از خود واداشته است.

ما امروز مرهون قیام ۱۵ خردادیم. امروز جمهوری ما یک جمهوری به معنای واقعی است. یعنی مردمی است. این را شما می دانید و لمس می کنید، اما من همان دانسته‌ی شما را به زبان می آورم. این برگی از تاریخ است. حقیقتی است که باید آیندگان هم آن را لمس کنند. جمع‌بندی کارهای امروز ملت و دولت این است که جمهوری اسلامی امروز از همه جهت مردمی است، دارای جهاد مردمی است ...

دشمن، یعنی به طور آشکار آمریکا، سلطه‌ های ضد اسلامی دیگر، عوامل داخلی، گروهکها، منافقین و غیرُهِم همه درصدد این هستند که به نحوی این حضور مردمی را از ما بگیرند. ما باید در مقابل آنها بایستیم و این حضور مردمی را حفظ کنیم.
مردمی بودن، راز اصلی انقلاب ماست و همه از بالاترین سطوح کشور تا مردم عادی موظفند این حضور عمومی را حفظ کنند.
۱۳۶۱/۰۳/۱۴

پی نوشت :
متن کامل +سخنرانی تحلیلی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره قیام پانزده خرداد
۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۴۳
آبجی خانوم

إِلَهِی

معبود من

هَبْ لِی کَمَالَ الأِنْقِطَاعِ إِلَیْکَ

کمال جدایى از مخلوقات را، براى رسیدن کامل به خودت به من ارزانى کن

وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ

و دیدگان دلهایمان را به پرتو نگاه به سوى خویش روشن کن

حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ

تا دیدگان دل پرده های نور را دریده و به سرچشمه عظمت دست یابد

وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ

و جان هایمان آویخته به شکوه قدست گردد

مناجات شعبانیه

می دانم برای دیدنت باید زنگار از دل بزدایم

یاری ام کن ، محتاج یاری تو ام الهی ...


وجود مقدس سیّدالشّهداء(علیه‌السّلام)، اگر چه بیشتر با بُعد جهاد و شهادت معروف شده، لیکن آن بزرگوار در حقیقت مظهر انسان کامل و عبد خالص و مخلِص و مخلَص برای خداست. اساساً جهاد واقعی و شهادت در راه خدا، جز با مقدمه‌یی از همین اخلاصها و توجه‌ها و جز با حرکت به سمت «انقطاع الی‌اللَّه» حاصل نمی‌شود. در این مناجات شعبانیه‌ی عالیةالمضامین می‌فرماید: «الهی هب لی کمال الانقطاع الیک». این کمال انقطاع به سوی خدا و از همه چیز گسستن و همه‌ی قیود و دنباله‌ها را در جهت حرکت به سمت محبوبِ واقعی بریدن و به آن سمت پرواز کردن، چگونه برای انسان حاصل می‌شود؟ شهادت که قله‌ی فداکاری یک انسان است، بدون حرکت به سمت انقطاع و بدون تلاش و مجاهدت برای ایجاد «انقطاع الی اللَّه»، برای انسان به وجود نمی‌آید. هرگاه انسان تلاشی انجام داد و قدمِ اول را با همت و عزم و اراده برداشت، آن وقت خدای متعال راه را باز می‌کند و قدمها یکی پس از دیگری، به سمت نورانی شدن دل و پُرنورشدن وجود انسان برداشته می‌شود. شما همت می‌کنید، راه را می‌پیمایید و خدای متعال هم در ادامه‌ی راه، به شما کمک می‌کند و کار را آسان می‌سازد و - همان‌طور که این بزرگوار در مناجات شعبانیه درخواست کردند - کمال انقطاع الی‌اللَّه را ارزانیِ شما می‌کند. تدبر و توجه به این مضامین و الفاظ و انس با آنها، برای یک‌یک کسانی که می‌خواهند به وظایف بزرگ خود عمل بکنند، واجب و لازم و ضروری است.(۱۳۶۸/۱۲/۱۰)


جهاد این مرد بزرگ [ امام(ره) ] صرفاً جهاد سیاسی و اجتماعی یا جهاد فکری نبود بلکه همراه با همه‌ی این جهادها، جهاد درونی، جهاد با نفس، پایبندی به ارتباط مستمر و دائم با خدای متعال هم بود؛ این هم درس است. این‌جور نیست که اگر ما در میدان جهاد فکری یا جهاد علمی یا جهاد سیاسی یا جهاد نظامی وارد شدیم، حق داشته باشیم که از این بخش از جهاد صرف‌نظر کنیم. امام بزرگوار اهل خشوع بود، اهل بکاء بود، اهل دعا بود، اهل توسّل و تضرّع بود. در همین ماه مبارک شعبان مکرّر این فقره‌ی مناجات شعبانیّه را در سخنرانی خود تکرار میکرد: اِلهی هَب لی کَمالَ الِانقِطاعِ اِلیکَ وَ اَنِر اَبصارَ قُلوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها اِلَیکَ حَتَّی تَخرِقَ اَبصارُ القُلوبِ حُجُبَ النّورِ فَتَصِلَ اِلی‌ مَعدِنِ العَظَمَة. این رفتار او بود، گریه‌ی سحرگاهان او، مناجات او، دعای او، ارتباط دائمی او که این حالت، پشتوانه‌ی معنویِ تداوم و استمرار جهاد این مرد بزرگ را تشکیل میداد. این‌را هم در حاشیه‌ی جهاد فی‌سبیل‌اللَّه امام بزرگوارمان به یاد داشته باشیم.(۱۳۹۴/۰۳/۱۴)


این دعاها فقط برای خواندن نیست؛ یعنی فقط برای این نیست که انسان موجی در فضا ایجاد کند و این کلمات را بر زبان جاری نماید - این خیلی سطحی و خیلی کم است - این مفاهیم را باید با دل آشنا کرد؛ باید دل را وارد این حریم نمود. این معانی بلند و مضامین برجسته با این الفاظ زیبا، برای این است که در دل انسان جایگزین شود.  «الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک»؛ پروردگارا! به طور کامل مرا به خودت متّصل و پیوسته کن؛ مرا وابسته حریم عزّ و شأن خود قرار بده؛ چشم دل مرا نورانی و بینا کن؛ آن‌چنان که بتواند به تو نظر کند: «حتّی تخرق ابصار القلوب حجب النّور»؛ نگاه من بتواند همه‌ی حجابها - حتّی حجابهای نورانی - را بشکافد و از آنها عبور کند و به تو برسد؛ تو را ببیند و تو را بخواهد. بعضی حجابها ظلمانی است. حجابهایی که ما گرفتار و اسیرش هستیم و در آنها دست و پا میزنیم - حجاب نام، حجاب نان، حجاب حسادتها، حجاب منیّتها - حجابهای ظلمانی و حیوانی است؛ اما کسانی که خود را از این حجابها خالص میکنند، باز حجابهای دیگری هم سر راهشان وجود دارد که حجابهای نورانی است. ببینید گذر از این حجابها چقدر برای انسان، بالا و والاست!  یک ملت اگر با این مفاهیم آشنا شد و دل خود را در این فضا وارد کرد و حرکت خود را با این میزان تنظیم نمود، پیش خواهد رفت و کوهها را در مقابل خود ناچیز خواهد دید. ملت ما در یک لحظه تاریخی، چنین حالتی پیدا کرد و این انقلاب به‌وجود آمد. شما خیال نکنید این انقلاب حتّی قابل پیش‌بینی بود؛ خیر، قابل پیش‌بینی هم نبود؛ این قدر عظیم بود.(۱۳۸۱/۰۷/۱۷)

امام خامنه ای (حفظه الله)

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۱۴ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۵۸
آبجی خانوم


یادی از شهید محمد جهان آرا

سالروز آزاد سازی خرمشهر

پی نوشت :
حرف های زیادی داشتم از چهار سفرم به خرمشهر، ولی شرایط نوشتن نیست. پس همه ش رو در تیتر مطلب خلاصه کردم.
۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۵ ، ۱۵:۱۵
آبجی خانوم
در کیفم رو باز کردم چشمم افتاد به پولی که دوستم بابت کاری بهم داده بود. میام بشمارم و بذارمش کنار تا قاطی پولهام نشه که متوجه طرح متفاوت اسکناس ها میشم. دو تا پنج تومنی ها رو میذارم روی میز و خیره میشم به تفاوتهای توی چشمشون.

راستی دلار آمریکا چند سال هست تغییری نکرده ؟!

پی نوشت :
دولت اسلامی ...
میخواهند ولی مردم نمی گذارند ...
+ احزاب ...
+ مسئولین ...

اصل نوشت :
کاش میشد به بعضیا گفت شما که خودت و ایل و تبارت سر سفره معاویه نشستین، لطفا دم از حب علی و بغض معاویه نزن.
کاش میشد به بعضیا گفت شما که لجت در اومده از نرسیدن دستت به سفره  معاویه، لطفا دم از بغض معاویه و حب علی نزن.
۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۲۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۲۱
آبجی خانوم

" جبهه‌ی مقابل بعثت، جبهه‌ی جاهلیّت است.

جاهلیّت را یک امر مربوط به یک مقطع تاریخیِ مشخّص و معیّنی نباید دانست که بگوییم آن روز پیغمبر در مقابل جاهلیّت قرار داشت و آن روز گذشت؛ جاهلیّت مخصوص آن روز نیست؛ جاهلیّت ادامه دارد، همچنان‌که بعثت ادامه دارد.

رگ رگ است این آب شیرین و آب شور

بر خلایق می رود تا نفخ صور

این دو جبهه‌ای در میان بشر هست؛ این جاهلیّتی که در مقابل بعثت پیغمبران است، به‌معنای نداشتن علم نیست؛ این جهل، جهل در مقابل علم نیست؛ گاهی علم در خدمت جاهلیّت قرار می گیرد، کما اینکه امروز این‌ جور است. امروز در دنیا، دانش بشری پیشرفته است امّا در خدمت همان جاهلیّتی است که بعثت پیامبران برای زدودن آن جاهلیّت بوده است. این جاهلیّت نقطه‌ی مقابل عقل هدایت‌ شده‌ی به‌وسیله‌ ی پیامبران و پروردگار است. وقتی‌ که بر زندگی بشر خِرد حاکم بود، آن‌هم خِردی که در زیر حمایت و در سایه‌ ی هدایت پیامبران است، زندگی سعادتمند خواهد شد؛ باید دنبال این بود. "

+آقا در دیدار مسئولان نظام و سفرای اسلامی

پی نوشت :

"جهل در مقابل علم نیست" . چقدر این نکته مهم بود. یاد این حدیث امام صادق علیه السلام افتادم :

اعْرِفُوا الْعَقْلَ وَ جُنْدَهُ وَ الْجَهْلَ وَ جُنْدَهُ تَهْتَدُوا

عقل و لشکرش و جهل و لشکرش را بشناسید تا هدایت شوید

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۱۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۳۷
آبجی خانوم

فرمود :

ﻣﺎ أوذی ﻧﺒﻲ ﻣﺜﻞ ﻣﺎ أوذﻳﺖ

ﻫﯿﭻ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮی ﺑﻪ اﻧﺪازه ﻣﻦ آزار و اذﯾﺖ ﻧﺪﯾﺪ.


و خدایش فرمود:

ﻗُﻞ ﻣﺎ اَﺳﺄﻟُﮑُﻢ ﻋَﻠَﯿﻪ ِ ﻣِﻦ اَﺟﺮ إﻻ ﻣَﻦ ﺷﺎء َ اَن ﯾَﺘﺨِﺬ َ إﻟﯽ َرﺑﻪ ﺳﺒﯿﻼ (57ﻓﺮﻗﺎن). ﺑﮕﻮ ﻣﻦ از ﺷﻤﺎ ﻫﯿﭻ اﺟﺮی ﺑﺮای رﺳﺎﻟﺘﻢ ﻧﻤﯽ ﺧﻮاﻫﻢ ﻣﮕﺮ اﯾﻨﮑﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﺨﻮاﻫﺪ ﺑﻪ ﺳﻮی ﭘﺮوردﮔﺎر ﺧﻮﯾﺶ راﻫﯽ ﺑﺮﮔﺰﯾﻨﺪ.

ﻗُﻞ ﻻ أﺳﺄﻟُﮑُﻢ ﻋَﻠَﯿﻪ ِ اَﺟﺮا إﻻ اﻟﻤَﻮَدة َ ﻓِﯽ اﻟﻘُﺮﺑﯽ (23ﺷﻮری). ﻣﻦ از ﺷﻤﺎ ﻫﯿﭻ اﺟﺮی ﻧﻤﯽ ﺧﻮاﻫﻢ ﻣﮕﺮ ﻣﺤﺒﺖ ورزی ﺑﻪ ﻧﺰدﯾﮑﺎﻧﻢ.

ﻗُﻞ ﻣﺎ ﺳَﺌَﻠﺘُﮑُﻢ ﻣِﻦ اَﺟﺮ ﻓَﻬُﻮ َ ﻟَﮑُﻢ (47ﺳﺒﺄ). ﺑﮕﻮ ﻣﻦ ﻫﺮ آﻧﭽﻪ اﺟﺮ از ﺷﻤﺎ ﺧﻮاﺳﺘﻢ ﺑﻪ ﻧﻔﻊ ﺧﻮدﺗﺎن اﺳﺖ.


ما

خودِ ما

سپاسگزار رسالش بودیم؟!

اصلا یادمان بود باید از مردی که نور خدا را باز در دل بشریت روشن کرد سپاسگزار باشیم؟

***

آقا :

امروز بشریت به دو جریان ناشی از بعثت نیاز تام دارد: یکی برانگیخته‌ شدن فکر و اندیشه است و یکی تهذیب اخلاق .

اگر این دو تأمین شد، خواسته‌ های دیرین بشریت تأمین خواهد شد؛ عدالت تأمین خواهد شد، سعادت تأمین خواهد شد، رفاه دنیا تأمین خواهد شد. مشکل اساسی در این دو بخش است. (۱۳۹۱/۳/۲۹)

***

دریافت مبحث شیرین عیدی

سوره علق رو که همه خوندیم و میدونیم اولین آیات نازل شده بر پیامبر (ص) از این سوره بود. این فایل رو هم من از دوستی عیدی گرفتم و میخوام عیدیم رو با دوستان تقسیم کنم. عیدتون مبارک و التماس دعای عاقبت به خیری

حرف هایی از سوی خدا

اللهم عجل لولیک الفرج بحق فاطمة الزهرا(س)

  اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمین

اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۱۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۱۳
آبجی خانوم

" صاحب کارخانجات بیسکوئیت تینا در خاطراتش آورده است:

یک کارخانه شکلات سازی سوئیسی گاهی به دلیل ایراد دستگاه هایش در خط تولید، بسته بندی خالی رد می کرده، بدون اینکه در داخل بسته شکلات بگذارد و همین بسته های خالی احتمالی، باعث نارضایتی مشتریان می شده است. مسئولان این کارخانه سوئیسی آمدند کلی تحقیق کردند و دست آخر پس از حدود یک و نیم میلیون دلار هزینه، به این نتیجه رسیدند که سر راه دستگاه نوعی وسیله لیزری بگذارند که بسته بندی های خالی را به طور اتوماتیک شناسایی کند و بردارد.

با شنیدن این خبر نگران شدم. چون دستگاه ما هم مشابه همان کارخانه شکلات سازی، ساخت همان شرکت سوئیسی بود، دستور تحقیق دادم، بعد از یک هفته سرپرست ماشین ها آمد و گفت: بله درست است، در دستگاه های ما هم چنین ایرادی دیده شده و حتی ممکن است چنین محصولاتی به بازار هم راه پیدا کرده باشد. نگرانی ام زیادتر شد و تصمیم گرفتم در جلسه هیئت مدیره روی موضوع بحث کنیم. می خواستم نظر هیئت مدیره را در مورد یک و نیم میلیون دلار خرج احتمالی اخذ کنم.

فردای آن روز با اعضای هیئت مدیره برای بازدید از ماشین به کارگاه تولید رفتیم و دیدیم یک پنکه روی صندلی جلو میز ماشین قرار دارد. از کارگر ساده بالا سر ماشین پرسیدم: این برای چه است؟ گفت: ماشین گاهی بسته خالی میزنه. من هم این پنکه را که تو انبار بود آوردم، گذاشتم سر راه دستگاه که بسته های خالی از شکلات را با باد پرت کنه بیرون.

نگاهی به هیئت مدیره کردم، تمامشان رنگشان پریده بود. به کارگر خلاق که ما را از شر٬ یک و نیم میلیون دلار، خرج اضافی رهانیده بود٬ یک تشویق نامه به اضافه یک ماه حقوق و یک خانه در کرج هدیه دادم.

به ذهن خلاق خود ایمان داشته باشید ... "


یکی دو هفته پیش بود که یکی از دوستان این متن رو فرستاد. اول یاد تجربیاتی که استادم از محیط کاریش تعریف می کرد افتادم. و بعد رفتم دنبال اسم کارخونه گشتم که ببینیم واقعی بوده یا نه که دیدم بیسکوئیت تینا همون شرکت دادلی هست که کارخونه ش تو شیراز هست و دفترش در تهران.

گذشت تا امروز که دیدم جناب رئیس جمهور در مراسم روز معلم گفتند :

"ما چگونه می‌ خواهیم امروز به علم جهانی دسترسی داشته باشیم؟ ... امروز شما ببینید در شبه قاره هند به خاطر اینکه این جمعیت عظیم به زبان انگلیسی تقریبا مسلط هستند شما ببینید که در IT چه کارهایی انجام داده‌ اند و چه شغل بزرگی را این شبه قاره به دست آورده است، ما باید زبانی را یاد دهیم که در کنارش علم، راحت‌ تر به دست آید و شغل بیشتر برای نسل جوان آینده به وجود بیاورد و ارتباط اقتصادی ما را با دنیا تسهیل کند."

نمیدونم اون کارگر ساده چند کلمه انگلیسی بلد بوده ولی یقینا به پای رئیس و سرپرست و اعضای هیئت مدیره نمی رسیده.

کاش همین قدر که مسئولین آموزش پرورش در این سال ها روی اموزش انگلیسی در مدارس ابتدایی اصرار دارند ، روی پرورش خلاقیت و اعتماد به نفس دانش آموز ها هم توجه می کردند تا این میزان جوون بیکار منتظر شغل دولتی و این میزان دختر و پسر نوجوون در گیر بالا پایین بودن سر بینی و کلفتی و نازکی ابرو نداشتیم.

کاش روی گزینش معلم های دینی بچه ها دقت داشتند که بنیان اعتقادات بچه های مردم رو با نظریات و فتاوای شاذ من در آوردی شون به باد ندند.

و خیلی کاش های دیگه.


پی نوشت :

نمیخوام فکر کنم که آقایون مسئول باز خودشون رو به نفهمیدن زدند در رابطه با تذکرات پدر : +زبان علم که فقط انگلیسى نیست

نمیخوام فکر کنم به اینکه جوون هایی که در صنایع هسته ای و صنایع فضایی اون کارهای بزرگ رو با تکیه بر تلاش و توانایی خودشون و بی منت اجنبی به ثمر رسوندند الان کجا هستند و با توجه به قراردادهای جدید بسته شده با شرکت های خارجی ، به زودی جوون هایی خلاقمون در صنایع نفت و گاز و پتروشیمی هم به جمع دو گروه قبل می پیوندند.

اصلا نمیخوام فکر کنم بچه مسلمون هایی به جای یاد گرفتن لفظ شریف "لا اله الا الله" تو سه سالگی ، از دو سالگی توسط والدینشون تو کلاس زبان ثبت نام میشن و وقتی میگم برای خاله شعر بخون ، شعر دنسینگ و همون چیزهایی رو تحویلم میدن که تو هفده سالگی بالاخره من رو از کلاس زبان فراری داد ، پس فردا چه سرنوشتی در انتظارشونه.

نمیخوام فکر کنم

و

چقدر هم که در این نخواستن توانا هستم ...

+

لینک مرتبط شاید : اینگلیش گر بگویی دوست میدارمت ...

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۱۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۰۰
آبجی خانوم