... خُسر ...

کیبورد فرسایی های آبجی خانوم

... خُسر ...

کیبورد فرسایی های آبجی خانوم

... خُسر ...

پرسیدم کجا بودی؟
گفت رفته بودم پیش حاج آقا
من گمان کردم کسی از آقایان را دیده و مشغول بازی و صحبت شده
پرسیدم خب حاج آقا چی می‌گفت؟
گفت: «من دیدم حاج آقا یک کلاهی روی سرش دارد، به او گفتم این کلاه را مادرت برایت درست کرده؟ او هم گفت: بله، گفتم کلاهت را می‌دهی به من؟ گفت: این مال خودم است، لازمش دارم. برای تو یکی دیگر میخرم. من هم گفتم پس اگر میخواهی برای من بخری، صورتی اش را بخر...»
آنجا به این حرف‌های نهال خندیدم
وقتی برگشتیم خانه دوستانم تماس گرفتند و گفتند عکس های نهال در اینترنت منتشر شده که دارد با مقام معظم رهبری صحبت می‌کند و ایشان هم می‌خندند.
آنجا تازه فهمیدم که ماجرای کلاه صورتی جزئیات گفتگوی نهال با ایشان است.
عکس آقا را به نهال نشان دادم و گفتم از این حاج آقا کلاه صورتی خواستی؟ که تایید کرد و دوباره همان ماجرا را برایم تعریف کرد.

*

"اگر مجنون ...
... دل شوریده ای داشت

دل لیلی ...
... از او شوریده تـر بـــی"

تصویر: l1l.ir/751
متن: l1l.ir/7d7

آخرین نظرات
  • ۱۵ آبان ۰۰، ۱۳:۱۵ - دچارِ فیش‌نگار
    :)
  • ۱۵ آبان ۰۰، ۰۹:۲۵ - وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
    عجب
پیوندهای روزانه

۳۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب» ثبت شده است

این معما را چگونه فاطمـه زهـرا (س) حـل کرد که گروه انـصار از طرفـی بـا تمـام وجـود از اسـلام و پیـامبر دفـاع کردند، از طرف دیگر حالا که برای نجات اسلام از انحراف بایـد شمـشیر بکشند، تحت تأثیر جریان نفاق، شمشیرها را غلاف کرده اند ؟ ایـن معمـای پیچیده ای اسـت کـه چـرا نفـاق مـیتوانـد در جمعیتـی کـه از اسـلام دفـاع کردند، وارد شود و آنها را در جای خود متوقف نماید. حـضرت قـبلاً بـه همین گروه فرمودنـد: "اَنتم عباداللهِ نصب اَمرِه و نهیه ، شـما قـبلاً ریـسمان بندگی خدا را به گردن انداختید و تابلوی امر و نهی خدا بودیـد" ، "و حملَـةُ دینِـه و وحیـه ، حامـل دیـن و وحـی خـدا بودیـد". حـالا بـه همـین مـردم میفرماید خصوصیاتتان طوری شده که شیطان میتوانـد در زنـدگی شـما تأثیر بگذارد. "فَلَمااختارااللهُ لنبِیـه دار اَنبِیائـه ،حـالا کـه خـدا پیـامبرش را انتخاب کرد و جایی برد که بقیه انبیائش را برد" ، "و مأْوی اَصفیائه ، همان محلی که محل اصفیائش بود، یعنی در قیامت" ، "ظَهرت فیکُم حسکَةُ النفاقِ ، در شما خار و خاشاک نفـاق پیـدا شد ".
ببینید حضرت نمیگویـد شـما منـافق بودیـد، مـیگویـد: ضـعف هـایی داشـتید کـه آن ضـعفهـا بـا رحلـت پیـامبر اکرم   (ص) عامـل پیـدایی خـار و خاشاک نفاق شد. یعنی فرهنگ نفاق آمد و جای خود را در زنـدگی شـما باز نمود. شما در نظر بگیرید ملتی که با انگیزه های خوب یک کار بـزرگ الهی را شروع کند و بعد فراموش کند که بایـد آن را بـه ثمـر برسـاند چـه وضعی خواهد داشت. این ملت بـرای پیـروزی اسـلام در شـرایط جاهلیـت بسیار زحمت کشیدند! برای پیامبر و دین پیامبر  همه چیزشـان را دادنـد. یعنی همان مردمی که مالشان را با مهاجرین نصف کردند، حالا اکثر قریب به اتفـاق آنهـا پذیرفتنـد کـه امیرالمـؤمنین حـذف شـود. فکـر نکنیـد آنهایی که در حـذف علـی (ع) نقـش داشـتند از آن طـرف مرزهـا آمـده بودند، همان انصاری که مالشان را با مهاجرین نصف کردند و بعداً هم کـه وضع مالی مهاجرین خوب شد و خواستند مال آنها را پس بدهند، گفتنـد نه ما پس نمیگیریم، مـا بـرای برادرانمـان دادیـم، حـالا از دفـاع از خـط اصلی اسلام شانه خالی میکنند. حضرت زهرا (ص) روی این نکته دست گذاشته اند که اینها ضعف هایی را در عمق قلب خود داشتند که آن را از بین نبرده بودند و حالا بـا رحلـت پیامبر  به جهـت همـان ضـعف هـایی کـه در خـود از بـین نبـرده بودنـد، فرهنگ نفاق توانست رنگ خود را به ایـنها بزند و آنهـا هـم پذیرفتنـد.
خصوصیاتی که اینها در خود نکُشته بودند چه بود؟ پاکبـاز اسـلام نـشدن، در عین دوست داشتن اسلام و نیز عبودیت ناب را پیـشه نکـردن، در عـین مسلمان بودن. اینها مبارزه میکردنـد، مـسلمان هـم بودنـد، اسـلام را هـم دوست میداشتند، اما رفاه و تجمل را نیز دوسـت داشـتند و بـه ارزشهـای غیر الهی هم افتخار میکردند. دنیا دوسـتی بعـضی از اصـحاب پیـامبر را عنایـت داشـته باشـید کـه مـثلاً زبیـر بن عـوام در جنـگ اُحـد در دفـاع از پیامبر بدنش٢٥ زخم برداشت، یعنی جلوی دشمن ایـستاد و در دفـاع از پیـامبر  شـکمش پـاره شـد، بـا یـک دسـت شـکمش را گرفتـه بـود کـه روده هایش بیرون نریزد و با دست دیگر از حضرت دفاع میکرد. ولی ایـن آقا چندین سال بعد از رحلت رسـول خـدا (ص) کـارش بـه جـایی رسـید کـه وقتی مرد، به اندازه ای طلا داشـت کـه تبـر آوردنـد و طلاهـایش را تقـسیم کردند، او ٥٠هزار دینـار و ١٠٠٠اسـب و ٧٠٠شـتر و حـدود ١٠٠٠بـرده داشت و در مـصر و بـصره و کوفـه امـلاک زیـادی در اختیـار داشـت در حالی که خودش در مدینه بـود. چـه چیـزی درون ایـن آقاسـت کـه وقتـی شرایط حب دنیا برای او پیش آمد این چنین مردود میشود؟ تـازه؛ زبیـر در روزهای اول رحلت پیامبر (ص) هنـوز مـدافع علـی (ع) اسـت. زبیـر یکـی از آنهایی است که در جریان آتش زدن درِ خانه حضرت زهرا (س)، در خانـه فاطمه (س) و در کنار علی (ع) بود و شمشیر میکـشد و مـیگویـد فقـط بـا علی (ع) بیعت میکنم، که او را محکم کتـک مـیزننـد، آن وقـت کوتـاه میآید. چون اهل سقیفه حساب کرده بودند بـا هـر کـس چطـور برخـورد نکند، فقط اعتراض بزرگ فاطمه زهرا (س) را نتوانسته بودند پیش بینی کنند. اینها فکر میکردند همه در حد زبیرند، لذا پیش بینی نوع برخورد با آنهـا و چگونگی وصل کردن آنها به خود را، کرده بودند.
آری! حضرت فاطمه (س) میفرمایند نفاق درون شما راه پیـدا کـرده و سپس ادامه میدهند: "و سملَ جِلْباب الدینِ ، و لذا لباس دین کهنه شد". این تعبیرات واقعاً خیلـی عـالی اسـت. چـون بـا رحلـت رسـول خـدا (ص) عده ای تـصورشان ایـن بـود کـه دیگـر دوره دیـن گذشـت. انـسان گـاهی مسائلی را میبیند که گویا فاطمه زهرا (س) دارند قاعده همه زمانها را در آن صحنه بازگو میکنند. فرهنگ نفاق وقتی میآید طوری تبلیغ مـیکنـد کـه آدم حس میکند قصه دین مال دیروز بود و دوره اش گذشته اسـت. آنهـا برای اینکه درخشش دین را ضعیف کنند به شما میگویند شـما هنـوز در سال ٥٧ زندگی میکنید. نکته ای که نباید در خطبه حضرت زهرا (س) از آن غفلت کنیم این است کـه نفـاق همیـشه در جامعـه مـسلمین فعـال اسـت و منافقانه هم فعال است ...

پی نوشت :
حکایت هنوز همین ست ...
دریافت رزق امشب
۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۵۶
آبجی خانوم

" دلالت‏ بر آنچه احتمال دادیم از حقیقت لیلة‏القدر مى‏ کند حدیث‏ شریف طولانى که در تفسیر برهان از کافى شریف نقل فرموده و در آن حدیث است که:

نصرانى گفت‏ به حضرت موسى بن‏ جعفر (ع) که تفسیر باطن "حم* والکتاب المبین* انا انزلناه فى لیلة مبارکة* انا کنا منذرین فیها یفرق کل امر حکیم"(حم، سوگند به کتاب روشن، ما آن را در شبی مبارک فرستادیم، همانا ما بیم دهنده بوده ایم، در آن شب هر امر استوار تفصیل و تبیین می شود/ سوره دخان. 1-4) چیست؟

فرمود: "اما «حم‏» محمد صلى الله علیه و آله و اما «کتاب مبین‏» امیرالمؤمنین‏ (ع) است و اما «اللیلة‏» ، فاطمه (س) است" (اصول کافی. کلینی. ج 2. ص 326 .کتاب الحجة. باب مولد النبی. ح 4)


پی نوشت :

متن مقتل :
قَالَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ‏ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَبْلَ مَوْتِهِ بِثَلَاثٍ سَلَامُ اللَّهِ عَلَیْکَ یَا أَبَا ‏الرَّیْحَانَتَیْنِ أُوصِیکَ بِرَیْحَانَتَیَّ مِنَ الدُّنْیَا فَعَنْ قَلِیلٍ یَنْهَدُّ رُکْنَاکَ‏ وَ اللَّهُ خَلِیفَتِی عَلَیْکَ فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ ‏عَلِیٌّ ع هَذَا أَحَدُ رُکْنَیَّ الَّذِی قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ ص فَلَمَّا مَاتَتْ فَاطِمَةُ ع قَالَ عَلِیٌّ ع هَذَا الرُّکْنُ الثَّانِی الَّذِی قَالَ ‏رَسُولُ اللَّهِ.‏
جابر بن عبد الله انصارى می‏گوید: سه روز پیش از رحلت رسول خدا (ص) شنیدم که به على بن ابى ‏طالب چنین فرمود: اى پدر دو ریحانه! تو را نسبت به این دو ریحانه خودم از دنیا (حسن و حسین علیهما ‏السلام) سفارش میکنم. به همین زودى دو رکن تو ویران میشود و خداوند بهترین جانشین براى تو خواهد بود. ‏هنگامی که رسول خدا (ص) رحلت فرمودند على (ع) گفت: این یکى از دو رکن من بود که ویران شد و رسول خدا ‏به من فرمود و چون فاطمه (ع) رحلت کرد، علی علیه السلام فرمود: این همان رکن دومى است که پیامبر (ص) ‏خبر دادند.‏
أمالی شیخ صدوق، ص 135 و معانی الاخبار شیخ صدوق، ص 403.‏ 
۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۰۲
آبجی خانوم

موسسه APICS : پیشرفت پروژه ها به سرعت سپری میشود تا آنکه به مرز درصد تکمیل 90% میرسند، سپس برای همیشه در همین 90% پیشرفت باقی میمانند .


یکی از دلایل بروز این مشکل این است که معمولا مدیران به دلائل مختلف نظیر فشارهای روانی، افتخار تکمیل پروژه به نام خود، جذب سریعتر بودجه و ... در ارائه درصدهای پیشرفت بزرگنمایی میکنند ولی از آنجایی که درصد پیشرفت پروژه نمیتواند بیشتر از 100% باشد، وقتی به مرز ادعای 90% میرسند تازه متوجه میشوند که دیگر پتانسیلی برای بزرگنمایی وجود ندارد. برای مثال چه بسا 90% اولیه پروژه ای خاص که ادعا شده بود ظرف 6 ماه انجام شده است، هنوز 10% باقیمانده آن با گذشت 3 سال تکمیل نشده باشد.


پی نوشت :

قوانین کاملا ملموسی بود. گویا فقط مشکل ما نیست ، جهانیه!
۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۱۱
آبجی خانوم

ثُمَّ تُوُفِّیَتْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا وَ عَلَى أَبِیهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِیهَا فَصَاحَتْ أَهْلُ الْمَدِینَةِ صَیْحَةً وَاحِدَةً وَ اجْتَمَعَتْ نِسَاءُ بَنِی هَاشِمٍ فِی دَارِهَا فَصَرَخْنَ صَرْخَةً وَاحِدَةً کَادَتِ الْمَدِینَةُ أَنْ تَزَعْزَعَ مِنْ صُرَاخِهِنَّ وَ هُنَّ یَقُلْنَ یَا سَیِّدَتَاهْ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَقْبَلَ النَّاسُ إِلَى عَلِیٍّ وَ هُوَ جَالِسٌ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ ع بَیْنَ یَدَیْهِ یَبْکِیَانِ‏ فَبَکَى النَّاسُ لِبُکَائِهِمَا... وَ اجْتَمَعَ النَّاسُ فَجَلَسُوا وَ هُمْ یَرْجُونَ وَ یَنْظُرُونَ أَنْ تُخْرَجَ الْجِنَازَةُ فَیُصَلُّونَ عَلَیْهَا وَ خَرَجَ أَبُو ذَرٍّ فَقَالَ انْصَرِفُوا فَإِنَّ ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ ص قَدْ أُخِّرَ إِخْرَاجُهَا فِی هَذِهِ الْعَشِیَّةِ فَقَامَ النَّاسُ وَ انْصَرَفُوا فَلَمَّا أَنْ هَدَأَتِ الْعُیُونُ وَ مَضَى مِنَ اللَّیْلِ أَخْرَجَهَا عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ ع وَ عَمَّارٌ وَ الْمِقْدَادُ وَ عَقِیلٌ وَ الزُّبَیْرُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ سَلْمَانُ وَ بُرَیْدَةُ وَ نَفَرٌ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ وَ خَوَاصِّهِ صَلُّوا عَلَیْهَا وَ دَفَنُوهَا فِی جَوْفِ اللَّیْلِ وَ سَوَّى عَلِیٌّ حَوَالَیْهَا قُبُوراً مُزَوَّرَةً مِقْدَارَ سَبْعَةٍ حَتَّى لَا یُعْرَفَ قَبْرُهَا و قال بعضهم من الخواص قبرها سوی مع الأرض مستویا فمسحها مسحا سواء مع الأرض حتى لا یعرف أحد موضعه‏ .


در این هنگام فاطمه (س) که درودهاى خداوند بر او و پدرش و شوهرش و فرزندانش باد رحلت کرد. همه مردم مدینه بانگ شیون برداشتند و زنان مدینه در خانه فاطمه جمع شدند و چنان بانگ شیون برداشتند که نزدیک بود مدینه به لرزه درآید، و مى‏ گفتند: اى بانوى ما، اى دختر رسول خدا! و مردان هم به حضور على (ع) رسیدند که نشسته بود و حسن (ع) و حسین (ع) هم جلو پدر نشسته بودند و مى‏ گریستند و مردم از گریه آن دو مى‏ گریستند. مردم جمع شدند و نشستند و منتظر بودند که جنازه را بیرون آورند و بر آن نماز بگزارند. ابوذر از درون خانه بیرون آمد و گفت: بروید که بیرون آوردن جنازه دختر رسول خدا (ص) به تأخیر افتاد. مردم برخاستند و رفتند و چون شهر آرام گرفت و پاسى از شب گذشت، على و حسن و حسین علیهم السلام و عمار و مقداد و عقیل و زبیر و ابوذر و سلمان و بریده و تنى چند از بنى هاشم و خواص دوستان على (ع) جنازه را بیرون آوردند و بر آن نماز گزاردند و در دل شب به خاک سپردند و على (ع) اطراف آرامگاه فاطمه (ع) صورت هفت گور دیگر هم پدید آورد تا آرامگاه آن حضرت شناخته نشود. برخى از خواص اصحاب على (ع) نقل کرده ‏اند که على (ع) آرامگاه فاطمه (ع) را با سطح زمین یکسان و صاف قرار داد و آن را با ماله هموار و صاف فرمود، آنچنان که کسى جاى آن را نشناسد.

منبع: روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ابن فتّال نیشابوری، ج‏1، ص. 150-151

پی نوشت :

دریافت رزق امشب (صوت مقتل خوانی روایت فوق)

+

زبیر پسر عمه رسول خدا (ع) و امیرالمومنین (ع) بود. در جنگ احد، آن زمانی که همه مدعیان پا به فرار نهادند تا لحظه آخر همراه حضرت امیر (ع) به دفاع از پیامبر (ص)ایستاد. بعد از رحلت رسول خدا (ص) جزو اندک یاران مولا ماند. جایی میخواندم آن روزی که به خانه حضرت زهرا (س) حمله شد او نیز در میان بست نشینان در خانه بود و حتی شمشیر کشید تا مانع بردن مولا شود اما به دستور مولا شمشیر در غلاف کرد. جای دیگری خواندم حضرت زهرا (س) هنگام وصیت جانگدازشان چون غم مولا را مشاهده کردند گفتند اگر قادر به اجرای وصیت شان نیستند شخص دیگری که گویا زبیر بوده مامور به اجرای وصیت نمایند.

این چنین زبیر ی و آن چنان عاقبتی ...

حضرت امیر(ع):

ما زال الزّبیر رجُلاً منّا أهلَ البیتِ حتّی نشأ ابنه المشئومُ عبدالله. (زبیر همیشه از ما اهل بیت بود تا زمانی که فرزند شومش، عبدالله بزرگ شد.)

اللهم اهدنا الصراط المستقیم

 اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۱۹
آبجی خانوم

فاطمه زهرا (س) فرمود : آیا فراموش کردید سخنان رسول خدا (ص) را در روز غدیر خم ، هر که من مولا او می باشم، علی (ع) نیز مولای اوست. و آیا فراموش کردید که به علی (ع) فرمود یا علی (ع) موقعیت تو نسبت به من همانند هارون به موسای پیغمبر (ع) است.(1)

بهانه جویانه گفتند اگر علی (ع) زودتر شروع میکرد و برای مردم صحبت مینمود منحرف نمیشدند.

فرمود : پس از غدیر خم خداوند برای هیچکس عذر و بهانه ای باقی نگذاشته است.(2)

و چون بر عذر تراشی و عذرخواهی پافشاری کردند

فرمود : دور شوید و مرا به حال خود واگذارید، پس از کوتاهی و سهل انگاری جایی برای عذرخواهی نمانده است، آیا پدرم پس از حادثه غدیر خم جایی برای عذر تراشی باقی گذاشته است؟(3)

پی نوشت :

1. الغدیر ج1 ص197

2.دلائل الامامه ص38 و خصال شیخ صدوق ج1 ص173

3. دلائل الامامه ص38 و احتجاج طبرسی ج1ص146


دریافت رزق امشب
ثواب ذکر مناقب امشب تقدیم به مرحوم سلحشور
۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۳۶
آبجی خانوم

محمود بن لبید میگوید پس از رحلت پیامبر (ص)، فاطمه (ع) را در کنار قبر حضرت حمزه در احد در حال عزاداری و گریه مشاهده کردم. فرصت را غنیمت شمرده، سوال کردم آیا برای امامت علی (ع) از سخنان رسول خدا (ص) میتوان دلیلی آورد؟

حضرت زهرا (ع) پاسخ داد: شگفتا! آیا روز غدیر را فراموش کرده اید؟ شنیدم که پیامبر خدا (ص) فرمود علی بهترین کسی است که او را جانشین خود در میان شما قرار میدهم. علی امام و خلیفه بعد از من است و دو فرزندم (حسن و حسین -ع-) و نه نفر از فرزندان حسین پیشوایان و امامانی پاک و نیک ند. اگر از آنها اطاعت کنید شما را هدایت خواهند نمود و اگر مخالفت ورزید تا روز قیامت بلای تفرقه و اختلاف در میان شما حاکم خواهد شد.

پرسیدم بانوی من پس چرا علی (ع) سکوت کرد و حق خود را نگرفت؟

حضرت زهرا (ع) پاسخ داد: رسول خدا فرمود مثل امام مانند کعبه است، مردم باید در اطراف آن طواف کنند، نه آنکه کعبه دور مردم طواف نماید.

سپس ادامه داد که : آگاه باش! قسم به خدا، اگر حق را به اهلش واگذار میکردند و از عترت رسول خدا (ص) اطاعت مینمودند دو نفر هم (درباره حکم خدا) با یکدیگر اختلاف نمیکردند و امامت همانگونه که رسول خدا (ص) معرفی فرمود از علی (ع) تا قائم (ع) فرزند نهم حسین (ع)، از جانشینی به جانشینی دیگر به ارث میرسید. اما (افسوس) کسی را مقدم داشتند که خدا او را کنار زده بود و کسی را کنار زدند که خدا او را مقدم داشت. ره آورد بعثت را انکار کردند و به بدعتها روی آوردند. آنها هواپرستی و شهوت را برگزیدند و بر اساس رای و نظر شخصی عمل کردند، هلاکت و نابودی بر آنان باد. آیا نشنیدند کلام خدا را که فرمود "پروردگار تو خلق میکند آنچه را که میخواهد و اختیار بدست اوست"(1). آری شنیدند اما همانگونه که قرآن فرمود "دیده بصیرت آنها کور و چشم دل آنها بی نور است"(2). افسوس که سران سقیفه آرزوها و هوسهای خود را تحقق بخشیدند و از مرگ و قیامت غافل ماندند. خدا نابودشان گرداند و آنان را در کارهایشان گمراه کند. پروردگارا من به تو پناه میبرم از کمی یاران پس از پیروزی و فراوانی آنان. (3)


پی نوشت :

دریافت رزق امشب

+

1 . سوره قصص آیه 68

2 . سوره حج آیه 46

3. منابع روایت : بحارالانوار .ج36.ص353 - احقاق الحق .ج21.ص26 - کفایة الاثر خزاز رازی - و ...
۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۵۲
آبجی خانوم
زنی، آن هم در سنین جوانی، از لحاظ مقام معنوی به جایی میرسد که بنابر آنچه که در بعضی از روایات است، فرشتگان با او سخن میگویند و حقایق را به او ارایه میدهند. «محدثه» است؛ یعنی کسی است که فرشتگان با او حدیث میکنند و حرف میزنند. این مقام معنوی و میدان وسیع و قلّه رفیع، در مقابل همه زنهای آفرینش و عالم است. فاطمه زهرا در قلّه این بلندای عظیم ایستاده و به همه زنان عالم خطاب میکند و آنها را به پیمودن این راه دعوت مینماید.
آنهایی که در طول تاریخ - چه در جاهلیت قدیم و چه در جاهلیت قرن بیستم - سعی کرده اند که زن را تحقیر و کوچک کنند و او را دلبسته به همین زخارف و زینتهای ظاهری معرفی نمایند و پایبند مد و لباس و آرایش و طلا و زیورآلات کنند و وسیله و دستمایه ای برای خوشگذرانیهای زندگی وانمود نمایند و عملا در این راه قدم بردارند، منطق آنها منطقی است که مثل برف و یخ، در مقابل گرمای خورشید مقام معنوی فاطمه زهرا علیها السلام ذوب میشود و از بین میرود. اسلام، فاطمه - آن عنصر برجسته و ممتاز ملکوتی - را به عنوان نمونه و اسوه زن معرفی میکند. آن، زندگی ظاهری و جهاد و مبارزه و دانش و سخنوری و فداکاری و شوهرداری و مادری و همسری و مهاجرت و حضور در همه میدانهای سیاسی و نظامی و انقلابی و برجستگی همه جانبه او که مردهای بزرگ را در مقابلش به خضوع وادار میکرد، این هم مقام معنوی و رکوع و سجود و محراب عبادت و دعا و صحیفه و تضرع و ذات ملکوتی و درخشندگی عنصر معنوی و همپایه و هم وزن و هم سنگ امیرالمؤمنین و پیامبر بودن اوست. زن، این است. الگوی زنی که اسلام میخواهد بسازد، این است.
در زندگی زهرای اطهر سلام الله علیها یک نکته هست که باید به آن توجه کرد.
البته، ما در تعریف مقامات معنوی آن بزرگوار وارد نمیشویم و قادر هم نیستیم که مقامات معنوی فاطمه اطهر علیها سلام الله را بفهمیم و درک کنیم. حقیقتا در اوج قلّه معنویت انسانی و تکامل بشری، فقط خداوند است که چنین بندگانی را - و کسانی که هم طراز آنها باشند - میشناسد و مقام آنها را میبیند. لذا فاطمه زهرا را امیرالمؤمنین و پدر بزرگوار و اولاد معصومینش میشناختند. مردم آن زمان و زمانهای بعد و ما نیز در این روزگار نمیتوانیم آن درخشندگی و تلألؤی معنویت را در آن بزرگوار تشخیص بدهیم. نور درخشان معنوی، به چشم همه کس نمی آید و چشمهای نزدیک بین و ضعیف ما قادر نیست که آن جلوه درخشان انسانیت را در وجود این بزرگواران ببیند. بنابراین، در صحنه تعریف معنوی فاطمه زهرا علیهاالسلام وارد نمیشویم؛ لیکن در زندگی معمولی این بزرگوار، یک نکته مهم است و آن جمع بین زندگی یک زن مسلمان در رفتارش با شوهر و فرزندان و انجام وظایفش در خانه از یک طرف، و بین وظایف یک انسان مجاهد غیور خستگی ناپذیر در برخوردش با حوادث سیاسی مهم بعد از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه واله و سلم که به مسجد می آید و سخنرانی و موضع گیری و دفاع میکند و حرف میزند؛ و یک جهادگر به تمام معنا و خستگی ناپذیر و محنت پذیر و سختی تحمل کن است، از طرف دیگر. همچنین از جهت سوم، یک عبادت گر و بپادارنده نماز در شبهای تار و قیام کننده لله و خاضع و خاشع برای پروردگار است و در محراب عبادت، این زن جوان مانند اولیای کهن الهی، با خدا راز و نیاز و عبادت میکند.
این سه بُعد را با هم جمع کردن، نقطه درخشان زندگی فاطمه زهرا علیها السلام است. آن حضرت، این سه جهت را از هم جدا نکرد. بعضی خیال میکنند انسانی که مشغول عبادت میباشد، یک عابد و متضرع و اهل دعا و ذکر است و نمیتواند یک انسان سیاسی باشد. یا بعضی خیال میکنند کسی که اهل سیاست است - چه زن و چه مرد - و در میدان جهاد فی سبیل الله حضور فعال دارد، اگر زن است، نمیتواند یک زن خانه با وظایف مادری و همسری و کدبانویی باشد و اگر مرد است، نمیتواند یک مرد خانه و دکان و زندگی باشد. خیال میکنند اینها با هم منافات دارد؛ درحالیکه از نظر اسلام، این سه چیز با یکدیگر منافات و ضدیت که ندارد، در شخصیت ِ انسان کامل، کمک کننده هم است.
شخصیت زهرای اطهر، در ابعاد سیاسی و اجتماعی و جهادی، شخصیت ممتاز و برجسته ای است؛ به طوری که همه زنان مبارز و انقلابی و برجسته و سیاسی عالم میتوانند از زندگی کوتاه و پرمغز او درس بگیرند. زنی که در بیت انقلاب متولد شد و تمام دوران کودکی را در آغوش پدری گذراند که در حال یک مبارزه عظیم جهانی فراموش نشدنی بود. آن خانمی که در دوران کودکی، سختیهای مبارزه دوران مکه را چشید، به شعب ابیطالب برده شد، گرسنگی و سختی و رعب و انواع و اقسام شدتهای دوران مبارزه مکه را لمس نمود و بعد هم که به مدینه هجرت کرد، همسر مردی شد که تمام زندگیش جهاد فی سبیل الله بود و در تمام قریب به یازده سال زندگی مشترک فاطمه زهرا و امیرالمؤمنین علیهما السلام هیچ سالی، بلکه هیچ نیم سالی نگذشت که این شوهر، کمر به جهاد فی سبیل الله نبسته و به میدان جنگ نرفته باشد و این زن بزرگ و فداکار، همسری شایسته یک مرد مجاهد و یک سرباز و سردار دائمی میدان جنگ را نکرده باشد. پس، زندگی فاطمه زهرا، اگر چه کوتاه بود و حدود بیست سال بیشتر طول نکشید؛ اما این زندگی، از جهت جهاد و مبارزه و تلاش و کار انقلابی و صبر انقلابی و درس و فراگیری و آموزش به این و آن و سخنرانی و دفاع از نبوت و امامت و نظام اسلامی، دریای پهناوری از تلاش و مبارزه و کار و در نهایت هم شهادت است. این، زندگی جهادی فاطمه زهراست که بسیار عظیم و فوق العاده و حقیقتا بی نظیر است و یقینا در ذهن بشر - چه امروز و چه در آینده - یک نقطه درخشان و استثنایی است.
در محیط علم هم یک دانشمند والاست. آن خطبه ای که فاطمه زهرا سلام الله علیها در مسجد مدینه، بعد از رحلت پیغمبر ایراد کرده است، خطبه ای است که به گفته علامه مجلسی، بزرگان فصحا و بلغا و دانشمندان باید بنشینند کلمات و عبارات آن را معنا کنند. اینقدر پرمغز است؛ از لحاظ زیبایی هنری، مثل زیباترین و بلندترین کلمات نهج البلاغه است.

پی نوشت :
1 . دریافت کتاب (نسخه پی دی اف)

2 . دریافت رزق امشب
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۲۴
آبجی خانوم

کاخ سفید میزان تروریست و ضد آن را ، مخالفت با جنایاتش در سراسر جهان و موافقت با آن می داند(1). این قدر هیاهو راه انداختند برای جلوگیری از تروریست، آن قدر تبلیغات کردند که ایران درش تروریست پرور است و ایران چطور و جزء تروریست. عراق از جرگه تروریست ها خارج شد چون سجده کرد به آمریکا و ایران وارد شد برای این که اعتنایی به آنها نکرده. میزان تروریستی همین است پیش آنها(2). آنها فکر می کنند که هر کس که مصالح ما را در نظر گرفت و هر کس که گاو شیرده ما شد، این وحشی نیست و اما آن که سرکشی کرد از این فرمان، این وحشی است. این منطق امثال ریگان است(3). اخیرا شنیدید که رئیس جمهور آمریکا گفته است که این کشور ایران یا رژیم ایران وحشی هستند. اگر مقصود از وحشی این است که رام نیستند در مقابل آن چیزهایی که شما می خواهید، گاو شیرده نیستند، این را شما اسمش را وحشی می گذارید ، بگذارید ... در منطق آنها وحشی این است که رام آنها نباشد(4). آن -ها - که می گوید ما برای صلح قیام کردیم و می خواهیم صلح در دنیا باشد، همه جنگ ها را این ها راه می اندازند. توی همین جنگی که ما الآن مبتلا به آن هستیم و کشور عراق هم مبتلا به آن هست، همین را آنها راه انداختند، لکن آقایان این جنگ ها را راه انداخته اند که صلح در دنیا پیدا بشود(5). [کارتر] با صراحت لهجه گفت که ((این جاهایی که پایگاه نظامی ما داریم این جا دیگر بساط حقوق بشر چیزی نیست ، دیگر صحبت از حقوق بشر نباید بکنید ... احترام به حقوق بشر مال آنجاهایی است که ما در آن پایگاه نداریم)) این آمریکایی که این قدر حقوق بشر می گوید، در خود آمریکا، در آمریکای لاتین چه بساطی سر این مردم دارد در می آورد(6).

1.صحیفه نور، جلد 19، ص 198، پیام به حجاج بیت الله الحرام، تاریخ سخنرانی: 25/5/64.
2.صحیفه نور، جلد 19، ص 248، در جمع مسوولان نظام اسلامی، تاریخ سخنرانی: 9/9/64.
3.صحیفه نور، جلد 20، ص 89، در جمع مسوولان کشور به مناسبت عید سعید فطر، تاریخ سخنرانی: 8/3/66.
4.صحیفه نور، جلد 20، ص 88، تاریخ سخنرانی: 8/3/66.
5.صحیفه نور، جلد 16، ص 258، در جمع روحانیون کاروانهای حج و دادسراها و دادستانی ارتش، تاریخ سخنرانی: 31/5/61.
6.صحیفه نور، جلد2، ص 31، به مناسبت چهلم شهدای قم  تاریخ سخنرانی: 29/11/56.

پی نوشت :
1 - هیلاری کلینتون : رژیم ایران حامی تروریسم است و عامل بی‌ثباتی در منطقه می‌باشد . (اینجا)
2 - یکی از اعضای وزارت اطلاعات می گفت در ماه های منتهی به انتخابات 88 ، جریانی که بعدها نام جنبش سبز رو برای خودش انتخاب کرد، بیش از بیست همایش در سراسر کشور به ویژه دانشگاه ها با عناوین خط امام برگزار کرد. بنابراین دیشب اصلا از دل سوزوندن یکی از جماعت عاریایی های ضد اسلام برای بیت امام تعجب نکردم.
3 - میریم که امیدوار باشیم آقایون برای سوریه برجام امضا نکرده باشند .
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۱۴
آبجی خانوم

مقداری خاک و کاه روی سر و شانه هایش ریخته و به طرفم امد و گفت :ای تیمسار فلاحی میبینی این جمهوری اسلامی چه خاکی بر سر ما ریخته است؟

گفتم: به جان خودت این خاک را خود حضرتعالی ریخته اید.

- ما آوارگان و مال و روز ما را میبینی؟

+ مرد حسابی تو زادگاهت بانه است در مریوان چه میکنی؟ برادرت هم جل و پلاسش را تو مهاباد پهن کرده است. تو خانه و زندگی ات بانه است اصلا اینجا در اردوگاه آوارگان مریوان چکار داری؟

- من نمایندگی برادرم دارم که به داد این مردم برسم.

+ میخواهم با این مردم صحبت کنم، همه مردم مریوان هستند؟

- بله

+ چقدر هستند؟

- 2000 نفر

+ مردم مریوان 2000 نفر هستند؟

× بقیه از ترس فرار کردند

+ میخواهم با همین 2000 نفر صحبت کنم

- اینجا چند نفری هستند با اینها صحبت کنید با همه که نمیشود

+ میخواهم تا صبح اینجا باشم و با همه صحبت کنم

- همین چند نفر هستند

+ به این چند نفر کاری ندارم با بقیه کار دارم!

- نمیشود!


معلوم بود آن بقیه کرد نیستند و به همین دلیل نمیگذارند با آنها صحبت کنم.آن افراد شامل چریکهای فدایی خلق، شفق سرخ، استالینیست، مائوئیست و ... غیر کرد بودند.

لهجه آنان این راز را آشکار کرد.

.

.

*بخشهایی از گزارش شهید ولی الله فلاحی فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش از درگیریهای کردستان.


پی نوشت :

کتاب شامل پرونده های امنیتی دو سال و نیم اول انقلاب هست. بعضی وقایع مثل قائله کردستان و وقایع پیش از شروع جنگ در خوزستان ، مطرح و شناخته شده و بعضی هم جز پرونده های محرمانه که تاریخ محرمانه بودنشون سر اومده.

این مطلب رو چند وقت پیش نوشته بودم با این پی نوشت که " دو سال و سربلندی از این حجم بحران برای یک انقلاب نو پا یعنی یقین به ”یدالله فوق ایدیهم” " . این روزها بیشتر از هر چیزی به این آیه سوره فتح دلگرمم.

* اگر فیلم چ رو دیدید شهید فلاحی ارتشی همراه شهید چمران در ماموریت پاوه هستند.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۴ ، ۱۱:۲۸
آبجی خانوم

اگر چنانچه کسی به خاطر مال و جمال ازدواج کند، طبق روایت ممکن است خدای متعال مال و جمال را به او بدهد و ممکن هم هست ندهد. اما اگر چنانچه برای تقوا و عفاف قدم بگذارد و ازدواج بکند، خدای متعال به او مال هم خواهد داد، جمال هم خواهد داد.

ممکن است کسی بگوید جمال که اعطا کردنی نیست، یک کسی یا جمال دارد یا ندارد!

معنایش این است که چون جمال در چشم شماست و در دل شما و در نگاه شماست، اگر انسان کسی را که خیلی جمیل هم نباشد، دوست داشت او را جمیل می بیند. وقتی کسی را دوست نداشت هر چقدر هم جمیل باشد به نظر او جمیل نمی آید.

خطبه عقد مورخه 1377/10/13


پی نوشت :

یک بخش ثابت ملاقات هامون شده گله کردن هاش از خواستگارها یا بهتر بگم مادر آقا پسرهایی که با یک لیست از علاقه مندی ها راهی خونه شون میشن و همون اول بسم الله شروع میکنند به اعلام موارد لیست که همسر من باید چشماش این رنگی باشه و موهاش اون رنگی و قدش اینقدر و وزن فلان و ... .
من چکار میکنم؟! چکار میتونم بکنم! میشینم تا اینقدر بگه تا دلش خنک بشه.
۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۱۳
آبجی خانوم