... خُسر ...

کیبورد فرسایی های آبجی خانوم

... خُسر ...

کیبورد فرسایی های آبجی خانوم

... خُسر ...

پرسیدم کجا بودی؟
گفت رفته بودم پیش حاج آقا
من گمان کردم کسی از آقایان را دیده و مشغول بازی و صحبت شده
پرسیدم خب حاج آقا چی می‌گفت؟
گفت: «من دیدم حاج آقا یک کلاهی روی سرش دارد، به او گفتم این کلاه را مادرت برایت درست کرده؟ او هم گفت: بله، گفتم کلاهت را می‌دهی به من؟ گفت: این مال خودم است، لازمش دارم. برای تو یکی دیگر میخرم. من هم گفتم پس اگر میخواهی برای من بخری، صورتی اش را بخر...»
آنجا به این حرف‌های نهال خندیدم
وقتی برگشتیم خانه دوستانم تماس گرفتند و گفتند عکس های نهال در اینترنت منتشر شده که دارد با مقام معظم رهبری صحبت می‌کند و ایشان هم می‌خندند.
آنجا تازه فهمیدم که ماجرای کلاه صورتی جزئیات گفتگوی نهال با ایشان است.
عکس آقا را به نهال نشان دادم و گفتم از این حاج آقا کلاه صورتی خواستی؟ که تایید کرد و دوباره همان ماجرا را برایم تعریف کرد.

*

"اگر مجنون ...
... دل شوریده ای داشت

دل لیلی ...
... از او شوریده تـر بـــی"

تصویر: l1l.ir/751
متن: l1l.ir/7d7

آخرین نظرات
  • ۱۵ آبان ۰۰، ۱۳:۱۵ - دچارِ فیش‌نگار
    :)
  • ۱۵ آبان ۰۰، ۰۹:۲۵ - وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
    عجب
پیوندهای روزانه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جایگاه زن در اسلام» ثبت شده است

روزی از بد حادثه در جمع دخترانی وارد شدم که از اسلام، جز نام آن هیچ نداشتند و جز نامی از پیامبر اسلام (ص) چیزی درباره آن حضرت نشنیده بودند. این بود که به آنان توجهی نمیکردم و کاری به کارشان نداشتم. کسی مثل من چگونه میتوانست با آنان هم کلام شود و به بحثی وارد شود که پیش از من، شیطان در آن مشارکت کرده بود؟ ...
ناگهان در سخنانشان کلماتی شنیدم که توجهم را جلب کرد و شرنگ تلخی را به کامم ریخت که هرگز مانند آن را نچشیده بودم. آری، آنان در مورد راهبه های مسیحی سخن میگفتند و با تمجید از پایبندی آنان به آداب و رسوم و آموزه های دین خود، از لباس و سر و وضع آنان با عبارات تحسین آمیز و اعجاب انگیز یاد میکردند و در عین حال زنان پایبند به آموزه های اسلامی را متحجز، ترسناک و هراس آور میخواندند!
راستی چرا؟
آیا جز تقصیر و کوتاهی ما زنان مسلمان و بی توجهی به موج فزاینده فعالیتهای تبلیغی مسیحیت و سرگرم شدن به کار خویش، دلیل دیگری برای گفته های آن دختران میتوان یافت؟
گویی ما از یاد برده ایم که آموزگار یک نسل هستیم و باید روح آنان را با ایمان و اعتقاد خود بارور سازیم و آموزه های دین را به آنان بیاموزیم. در حالی که راهبه های مسیحی لحظه ای از تبلیغ و دعوت به آیین خود غافل نشده اند و نیروهای عظیم مادی نیز با جاه و مال و منال، این حرکت آنان را مورد حمایت قرار میدهند. راهبه ها تشکیلات منسجم و مسئولیت معین دارند و وظیفه و شخصیت آنان از ظاهرشان پیداست، دقیقا برعکس ما. گروهی از ما ترسو و هراسان، گروهی دیگر نادان و ناتوان، عده ای کم رو و خجالتی و برخی محدود و محکوم هستیم. و آنان که از راه به در شده اند و از مسیر دعوت بیرون رفته اند نیز جای خود دارند.
اگر ما این گونه پراکنده و از هم گسیخته و غافل و نادان نبودیم و اندیشه ها و افکارمان این قدر با هم در تعارض نبود، بی شک میتوانستیم هویت و ماهیتمان را به مثابه الگوی زن مسلمان و پایبند به اسلام حفظ کنیم و دختران جامعه مان را هم تحت تاثیر خود قرار دهیم. اگر چنین باشد، دختران جامعه ما به راهبه های مسیحی گرایش پیدا نخواهند کرد و شخصیت راهبه ها در نظرشان چندان قوی جلوه نمی کند. زیرا در میان زنان مسلمان هستند کسانی که میتوانند جهانی را مغلوب شخصیت قوی و استوار خود کنند. آری، ما میتوانیم سربلند و ثابت قدم در برابر همه جریانهای انحرافی ایستادگی کنیم و به موفقیتمان اطمینان داشته باشیم. اما دختران ما چگونه باید از وجود چنین شخصیتهایی در میان زنان مسلمان - که شمارشان کم نیست - آکاه شوند، در حالی که ما اینگونه از هم گسیخته و پراکنده هستیم و تشکیلات منظمی هم نداریم؟
همین موجب شده است که دعوت و تبلیغ ما آنچنان که باید و شاید فراگیر نشود و صدای ما از دیگر صداهای داخل و خارج از  جهان اسلام فراتر نرود و چگونه چنین تواند بود، حال آنکه دختران مسلمان از ما غافل اند و به ما توجهی ندارد؟ تا چه زمانی در این خواب غفلت به سر خواهیم برد؟ آیا زمان آن نرسیده که بیدار شویم؟
ما مقصریم
نوشته بنت الهدی صدر
*****************************************************

خواهران من، دختران من، بانوان کشور اسلامی
بدانید، در هر زمانی، در هر محیط کوچکی و در هر خانواده‌ای که زنی با این تربیت توانست رشد کند، همان عظمت را پیدا کرد. مخصوصِ صدر اسلام نبود؛ حتّی در دوران اختناق، حتّی در دوران حاکمیت کفر هم این ممکن است. اگر خانواده‌ای توانستند دختر خودشان را درست تربیت کنند، این دختر یک انسان بزرگ شد. ما در ایران هم داشتیم، در زمان خودمان هم داشتیم، در خارج از ایران هم داشتیم. در همین زمان ما، یک زن جوانِ شجاعِ عالمِ متفکّرِ هنرمندی به نام خانم «بنتالهدی» - خواهر شهید صدر - توانست تاریخی را تحت تأثیر خود قرار دهد، توانست در عراقِ مظلوم نقش ایفا کند؛ البته به شهادت هم رسید. عظمت زنی مثل بنتالهدی، از هیچیک از مردان شجاع و بزرگ کمتر نیست. حرکت او، حرکتی زنانه بود؛ حرکت آن مردان، حرکتی مردانه است؛ اما هر دو حرکت، حرکت تکاملی و حاکی از عظمت شخصیت و درخشش جوهر و ذات انسان است. این‌گونه زنهایی را باید تربیت کرد و پرورش داد.
امام خامنه ای (۱۳۷۶/۰۷/۳۰)

پی نوشت:
1. امروز صبح وقتی بیانات آقا در مورد شهید سیده بنت الهدی صدر رو میخوندم ذهنم رفت سمت این کتاب که مجموعه ای از مقالات این شهید هست. این مقاله شاید در دهه شصت و هفتاد میلادی نوشته شده باشه اما عمق تقصیر ما رو خیلی خوب نشون میده. جنگ نرم دشمن از الگو قرار دادن راهبه مسیحی برای دختران ما رسیده به الگو قرار دادن فاحشه های غربی، و در این میون واقعا معلوم نیست ما به چه کاری مشغولیم و به چی دل خوش کردیم؟
2. بعد از دستگیری برادرشون آنچنان دلیرانه و زینب وار سخنرانی کردن که صدام دستور دستگیری ایشون رو صادر کرد و بعد شکنجه های بسیار، همراه با برادرشون آیت الله سید محمدباقر صدر، در 19 فروردین 59 به شهادت رسیدن. به قول دوستی : صدام اشتباه یزید را تکرار نکرد . نقل شده که به آیت صدر گفتند فقط چند خط علیه امام و نظام ایران بنویسن تا آزد بشند اما نپذیرفتند. ( نامه ای از آیت الله صدر )
3. خواندن مقاله خانم فلاح نژاد در مورد این شهید خالی از فایده نیست، مخصوصا نکته شماره سه اش. و البته نوشته آبجی مریم بانوی ثانی پیرامون بخش دیگری از تقصیرات ما.
۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۲۵
آبجی خانوم