مقداری خاک و کاه روی سر و شانه هایش ریخته و به طرفم امد و گفت :ای تیمسار فلاحی میبینی این جمهوری اسلامی چه خاکی بر سر ما ریخته است؟
گفتم: به جان خودت این خاک را خود حضرتعالی ریخته اید.
- ما آوارگان و مال و روز ما را میبینی؟
+ مرد حسابی تو زادگاهت بانه است در مریوان چه میکنی؟ برادرت هم جل و پلاسش را تو مهاباد پهن کرده است. تو خانه و زندگی ات بانه است اصلا اینجا در اردوگاه آوارگان مریوان چکار داری؟
- من نمایندگی برادرم دارم که به داد این مردم برسم.
+ میخواهم با این مردم صحبت کنم، همه مردم مریوان هستند؟
- بله
+ چقدر هستند؟
- 2000 نفر
+ مردم مریوان 2000 نفر هستند؟
× بقیه از ترس فرار کردند
+ میخواهم با همین 2000 نفر صحبت کنم
- اینجا چند نفری هستند با اینها صحبت کنید با همه که نمیشود
+ میخواهم تا صبح اینجا باشم و با همه صحبت کنم
- همین چند نفر هستند
+ به این چند نفر کاری ندارم با بقیه کار دارم!
- نمیشود!
معلوم بود آن بقیه کرد نیستند و به همین دلیل نمیگذارند با آنها صحبت کنم.آن افراد شامل چریکهای فدایی خلق، شفق سرخ، استالینیست، مائوئیست و ... غیر کرد بودند.
لهجه آنان این راز را آشکار کرد.
.
.
*بخشهایی از گزارش شهید ولی الله فلاحی فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش از درگیریهای کردستان.
پی نوشت :
کتاب شامل پرونده های امنیتی دو سال و نیم اول انقلاب هست. بعضی وقایع مثل قائله کردستان و وقایع پیش از شروع جنگ در خوزستان ، مطرح و شناخته شده و بعضی هم جز پرونده های محرمانه که تاریخ محرمانه بودنشون سر اومده.
این مطلب رو چند وقت پیش نوشته بودم با این پی نوشت که " دو سال و سربلندی از این حجم بحران برای یک انقلاب نو پا یعنی یقین به ”یدالله فوق ایدیهم” " . این روزها بیشتر از هر چیزی به این آیه سوره فتح دلگرمم.
* اگر فیلم چ رو دیدید شهید فلاحی ارتشی همراه شهید چمران در ماموریت پاوه هستند.