من کاری به سه راه یاسر تهران ندارم. به قبل و بعد ماجرا هم کاری ندارم.
فقط امشب دیدم مهدی خزعلی نامی ـ مثلا نمیدانیم کیست ـ ، نوشته ای نگاشته گویا در جهت افشاگری حقیقت واقعه .مطلب را خواندم تا رسیدم به اینجا که :
|
احسان
لاجوردی می نویسد:دختره شیشه رو کشیده پایین به خانومم میگه: چرا شما اینقدر
وحشى هستین!
ببینید چقدر بی ادبانه از عروس ریاست مجمع مصلحت نظام یاد کرده و می نویسد " دختره " و بعد همین جمله گویای خشونت و توحش حاکم بر رفتار لاجوردی است که موجب سئوال تعجب برانگیز عروس هاشمی است که :چرا شما اینقدر وحشی هستید؟
باید به خانم هاشمی گفت: کجایش را دیده اید، دهه شصت نبودید که پدرش را ببینید و جواب سئوالتان را بگیرید!
|
دهه شصت یادش بخیر، ما که نبودیم ولی خیلی ها که در دهه شصت بودند، حالا دهه شصت را که هیچ، حتی خودشان را هم فراموش کرده اند. پس عجیب نیست این روزها امثال شهید لاجوردی ، وحشی بشوند.
امثال شهید
لاجوردی که در مراسم تودیعش گفت: ﮔﻔﺘﻢ ﻧﻮﺷﻴﻦ ﻧﻔﻴﺴﻲ را آزاد ﻣﻲﻛﻨﻴﺪ ﺗﺎ ﭘﺪرش ﺧﻮﺷﺶ
ﺑﻴﺎﻳﺪ، اﻳﻨﻜﻪ ﻣﺮﻛﺰﻳﺖ و ﻣﺤﻮر آزاد ﺷﻮد و زﻳﺮﻣﺠﻤﻮﻋﻪ آن اﻋﺪام ، ﻇﻠﻢ اﺳﺖ . ﭼﺮا ﭘﻨﺞ
ردﻳﻒ زﻳﺮ او اﻋﺪام ﺑﺸﻮد اﻣﺎ ﻣﺮﻛﺰﻳﺖ آزاد ﺑﺸﻮد ؟ اﻳﻦ ﻇﻠﻢ اﺳﺖ و اﮔﺮ ﻗﺮار اﺳﺖ ﻳﻚ وﻗﺖ
ﺧﺪای ﻧﻜﺮده اﻳﻦ ﻧﻈﺎم ﺟﻤﻬﻮری اﺳﻼﻣﻲ ﻟﻄﻤﻪ ﺑﺨﻮرد، از ﻧﺎﺣﻴﻪ اﻳﻦ ﻇﻠﻢﻫﺎ اﺳﺖ. اﻳﻨﻬﺎ ﻇﻠﻢ
اﺳﺖ و ﻇﻠﻢ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﺤﻤﻞ ﺑﺮای اﻣﺜﺎل ﻣﻦ ﻧﻴﺴﺖ .
و این در
حالی بود که پیش از آن در پشت برگه حکم آزادی نوشین نفیسی نوشته بود : خدایا تو
شاهدی با دیدن این نامه و تبعیض غیرقابل تصور ، مرگ خود را از خدا خواستم.
اری عجیب
نیست لاجوردی را وحشی بخوانند و حضرات آیت الله هایی چون منتظری ، صانعی و موسوی اردبیلی
و هاشمی که در آزادی وحشیانی همچون نفیسی نامه ها نگاشته اند را ،منادیان داعیه
دار دین و انقلاب و عدالت نام نهند.
یقین دارم
این روزهای سکوت به سر می رسد و این پرونده ها یک روز باز خواهد شد و آن روز
منافقان ـ و نه صرفا گروهک نحیف منافقین ـ تقاص خون های به ناحق ریخته بسیاری را
باید بپردازند ، از لاجوردی گرفته تا صیاد.
آن روز دیر نیست ان شاءالله
پی نوشت :
تصویر : انتقال پیکر غرق خون شهید اسدالله لاجوردی از صحنه ترور به بیمارستان