... خُسر ...

کیبورد فرسایی های آبجی خانوم

... خُسر ...

کیبورد فرسایی های آبجی خانوم

... خُسر ...

پرسیدم کجا بودی؟
گفت رفته بودم پیش حاج آقا
من گمان کردم کسی از آقایان را دیده و مشغول بازی و صحبت شده
پرسیدم خب حاج آقا چی می‌گفت؟
گفت: «من دیدم حاج آقا یک کلاهی روی سرش دارد، به او گفتم این کلاه را مادرت برایت درست کرده؟ او هم گفت: بله، گفتم کلاهت را می‌دهی به من؟ گفت: این مال خودم است، لازمش دارم. برای تو یکی دیگر میخرم. من هم گفتم پس اگر میخواهی برای من بخری، صورتی اش را بخر...»
آنجا به این حرف‌های نهال خندیدم
وقتی برگشتیم خانه دوستانم تماس گرفتند و گفتند عکس های نهال در اینترنت منتشر شده که دارد با مقام معظم رهبری صحبت می‌کند و ایشان هم می‌خندند.
آنجا تازه فهمیدم که ماجرای کلاه صورتی جزئیات گفتگوی نهال با ایشان است.
عکس آقا را به نهال نشان دادم و گفتم از این حاج آقا کلاه صورتی خواستی؟ که تایید کرد و دوباره همان ماجرا را برایم تعریف کرد.

*

"اگر مجنون ...
... دل شوریده ای داشت

دل لیلی ...
... از او شوریده تـر بـــی"

تصویر: l1l.ir/751
متن: l1l.ir/7d7

آخرین نظرات
  • ۱۵ آبان ۰۰، ۱۳:۱۵ - دچارِ فیش‌نگار
    :)
  • ۱۵ آبان ۰۰، ۰۹:۲۵ - وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
    عجب
پیوندهای روزانه

مردم شهری که دوستش ندارم 1

شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۸:۱۲ ب.ظ
نگاهی میچرخونم روی نوشته درب تاکسیهای پارک شده تو ایستگاه. هیچ کدوم مال خطی که میخواستم نیستن. میرم جلوتر می ایستم که مزاحم رد شدن ماشین ها نشم و منتظر میشم اما خبری از تاکسی نیست. راننده های این خط چون خیلی دارای مرام اند 50-60 درصدشون تا ایستگاه آخر نمیان و معمولا باید شخصی سوار بشیم. راننده شخصی ترمز میکنه ، میگم ... و با تاییدش سوار میشم.
هنوز ده متر هم نرفته که جلوی خانم مسنی ترمز میکنه و میگه "بفرما مادر".
پیرزن یک لحظه مکث میکنه و در حالی که به من نگاه میکنه میگه "من دربست میخواستم".
راننده : خب تا کجا میخوای بری
پیرزن : همین جا،میخوام برم داخل این بلوار (درست عکس مسیر من) به یکی خونه نشون بدم ولی خب مسافر دارین
راننده : نه مادر ، این محصله
پیرزن : آخه مسافر دارین
راننده : مسافر دیگه ، شما هم مسافر
در حالی که تو مغزم دارم کلمه محصل رو هی تکرار میکنم در رو باز میکنم و پیاده میشم. اون وسط صدای ببخشید دخترم پیرزن هم میشنوم.
بند کیفم رو میندازم رو دوشم و سر که بلند میکنم میبینم یکی از تاکسی های خطی که میخواستم از ترمز راننده شخصی پشتش ایستاده . سوار میشم . موندم از اینکه بهم گفته محصل بخندم یا از اینکه پیش خودش محصل بودن رو جواز پیاده کردن مسافر میدونه ناراحت باشم.
به ایستگاه میرسم باید پیاده بشم و سوار خط بعدی. پیرمرد خط گردان (از همین ها که نوبت رو ثبت میکنن و مسافر جور میکنن و آخر ی پولی از راننده ها میگیرن) از اونجا که زیاد دیدتم مسیر همیشگیم رو میدونه ، ماشینی رو نشونم میده و میگه " بشین خانم، حرکته" و راننده رو صدا میزنه.
سوار شدن راننده و روشن شدن ماشین همان و پخش شدن  این آهنگ همان ...

پی نوشت:
نه تو رو خدا ، من و محصلی؟؟؟!!!
موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۵/۰۲/۱۱
آبجی خانوم

نظرات  (۴)

ماشالا ماشالا جوون موندید
بزنم به تخته
ولی باز درک نکردم محصل چه ربطی به موضوع داشت
تازه محصل ها رو باید زودتر رسوند که دیرشون نشه نه ایکه وسط راه پیادشون کنیم
:)
پاسخ:
ما شاء الله

آهنگ رو دریابید
سلام
یک دفعه جلو ایستگاه اتوبوس که سرویس هاش تموم شده بود منتظر ماشین بودیم که یک شخصی اومد و همون مقصد اتوبوس رو می رفت. سوار شدیم و چند متر جلوتر هم یکی دو تا خانم با بچه عقب سوار شدن که ظاهرا همه با هم بودن و راننده راه افتاد.
مشغول صحبت با راننده بودم و چند متری نرفته بود که یکی از خانم ها از عقب به راننده گفت آقا میشه مسافرتون رو پیاده کنید و ما رو دربست ببرید!؟
من همین طور متعجب به افق خیره شده بودم! یعنی من موندم این خانم چطور روش شد منو سوم شخص غائب فرض کنه و این حرف رو بزنه!!
راننده پرسید مگه کجا می خواید برید خانم؟
و خانمه همون مقصدی که راننده گفته بود رو تکرار کرد و ادامه داد آخه می خوایم ما رو تا تو کوچه و در خونه ببرید
راننده: خب اشکالی نداره می رسونمتون بعد این آقا رو می رسونم (چند کوچه قبل از ما بودن)
خانم مسافر: آخه پول همراهمون نیست می خوایم نگه دارید تا از خونه پول بیاریم بهتون بدیم
راننده: من اصلا صلواتی سوارتون کردم و نیازی به کرایه نیست. مسیری هست که خودم میرفتم گفتم چند نفر رو هم سوار کنم.

خلاصه خود مسافرها هم یک چیزی شون میشه! این پیرزن داستان شما هم فقط داشته تعارف الکی میزده ظاهرا
پاسخ:
سلام علیکم

پررویی هم نعمته؟!

ظاهرا!
۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۴۸ وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
محصل،؛ تهران و اطرافش در ترددید؟؟
آخه مسیرش خیلی یه نظرم آشنا اومد !!گفتم نکنه هم مسیر باشیم برای محصلی!!!
البته اکثرا همه خطوط کمی تا قسمتی مشابه اند!

بعدشم شما فعلا به دلقک نخند تا بعدش..!!!
پاسخ:
تهران کجا بود خواهر

میگفتن آسمون همه جا همین رنگه ، باور نمیکردیم

دیگه کار دیگه ای از دستم بر نمیاد ، چشم
۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۰۵ مردی بنام شقایق ...
سلام

محصل؟!!!

خخخخخخخخخخخخخخخخخ
پاسخ:
سلام علیکم
فکر کنم یکم دیگه میموندم تا پیش دبستانی میرسوندم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">