... خُسر ...

کیبورد فرسایی های آبجی خانوم

... خُسر ...

کیبورد فرسایی های آبجی خانوم

... خُسر ...

پرسیدم کجا بودی؟
گفت رفته بودم پیش حاج آقا
من گمان کردم کسی از آقایان را دیده و مشغول بازی و صحبت شده
پرسیدم خب حاج آقا چی می‌گفت؟
گفت: «من دیدم حاج آقا یک کلاهی روی سرش دارد، به او گفتم این کلاه را مادرت برایت درست کرده؟ او هم گفت: بله، گفتم کلاهت را می‌دهی به من؟ گفت: این مال خودم است، لازمش دارم. برای تو یکی دیگر میخرم. من هم گفتم پس اگر میخواهی برای من بخری، صورتی اش را بخر...»
آنجا به این حرف‌های نهال خندیدم
وقتی برگشتیم خانه دوستانم تماس گرفتند و گفتند عکس های نهال در اینترنت منتشر شده که دارد با مقام معظم رهبری صحبت می‌کند و ایشان هم می‌خندند.
آنجا تازه فهمیدم که ماجرای کلاه صورتی جزئیات گفتگوی نهال با ایشان است.
عکس آقا را به نهال نشان دادم و گفتم از این حاج آقا کلاه صورتی خواستی؟ که تایید کرد و دوباره همان ماجرا را برایم تعریف کرد.

*

"اگر مجنون ...
... دل شوریده ای داشت

دل لیلی ...
... از او شوریده تـر بـــی"

تصویر: l1l.ir/751
متن: l1l.ir/7d7

آخرین نظرات
  • ۱۵ آبان ۰۰، ۱۳:۱۵ - دچارِ فیش‌نگار
    :)
  • ۱۵ آبان ۰۰، ۰۹:۲۵ - وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
    عجب
پیوندهای روزانه

شاید اینگلیش گر بگویی دوست میدارمت 2

چهارشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۰۰ ب.ظ

" صاحب کارخانجات بیسکوئیت تینا در خاطراتش آورده است:

یک کارخانه شکلات سازی سوئیسی گاهی به دلیل ایراد دستگاه هایش در خط تولید، بسته بندی خالی رد می کرده، بدون اینکه در داخل بسته شکلات بگذارد و همین بسته های خالی احتمالی، باعث نارضایتی مشتریان می شده است. مسئولان این کارخانه سوئیسی آمدند کلی تحقیق کردند و دست آخر پس از حدود یک و نیم میلیون دلار هزینه، به این نتیجه رسیدند که سر راه دستگاه نوعی وسیله لیزری بگذارند که بسته بندی های خالی را به طور اتوماتیک شناسایی کند و بردارد.

با شنیدن این خبر نگران شدم. چون دستگاه ما هم مشابه همان کارخانه شکلات سازی، ساخت همان شرکت سوئیسی بود، دستور تحقیق دادم، بعد از یک هفته سرپرست ماشین ها آمد و گفت: بله درست است، در دستگاه های ما هم چنین ایرادی دیده شده و حتی ممکن است چنین محصولاتی به بازار هم راه پیدا کرده باشد. نگرانی ام زیادتر شد و تصمیم گرفتم در جلسه هیئت مدیره روی موضوع بحث کنیم. می خواستم نظر هیئت مدیره را در مورد یک و نیم میلیون دلار خرج احتمالی اخذ کنم.

فردای آن روز با اعضای هیئت مدیره برای بازدید از ماشین به کارگاه تولید رفتیم و دیدیم یک پنکه روی صندلی جلو میز ماشین قرار دارد. از کارگر ساده بالا سر ماشین پرسیدم: این برای چه است؟ گفت: ماشین گاهی بسته خالی میزنه. من هم این پنکه را که تو انبار بود آوردم، گذاشتم سر راه دستگاه که بسته های خالی از شکلات را با باد پرت کنه بیرون.

نگاهی به هیئت مدیره کردم، تمامشان رنگشان پریده بود. به کارگر خلاق که ما را از شر٬ یک و نیم میلیون دلار، خرج اضافی رهانیده بود٬ یک تشویق نامه به اضافه یک ماه حقوق و یک خانه در کرج هدیه دادم.

به ذهن خلاق خود ایمان داشته باشید ... "


یکی دو هفته پیش بود که یکی از دوستان این متن رو فرستاد. اول یاد تجربیاتی که استادم از محیط کاریش تعریف می کرد افتادم. و بعد رفتم دنبال اسم کارخونه گشتم که ببینیم واقعی بوده یا نه که دیدم بیسکوئیت تینا همون شرکت دادلی هست که کارخونه ش تو شیراز هست و دفترش در تهران.

گذشت تا امروز که دیدم جناب رئیس جمهور در مراسم روز معلم گفتند :

"ما چگونه می‌ خواهیم امروز به علم جهانی دسترسی داشته باشیم؟ ... امروز شما ببینید در شبه قاره هند به خاطر اینکه این جمعیت عظیم به زبان انگلیسی تقریبا مسلط هستند شما ببینید که در IT چه کارهایی انجام داده‌ اند و چه شغل بزرگی را این شبه قاره به دست آورده است، ما باید زبانی را یاد دهیم که در کنارش علم، راحت‌ تر به دست آید و شغل بیشتر برای نسل جوان آینده به وجود بیاورد و ارتباط اقتصادی ما را با دنیا تسهیل کند."

نمیدونم اون کارگر ساده چند کلمه انگلیسی بلد بوده ولی یقینا به پای رئیس و سرپرست و اعضای هیئت مدیره نمی رسیده.

کاش همین قدر که مسئولین آموزش پرورش در این سال ها روی اموزش انگلیسی در مدارس ابتدایی اصرار دارند ، روی پرورش خلاقیت و اعتماد به نفس دانش آموز ها هم توجه می کردند تا این میزان جوون بیکار منتظر شغل دولتی و این میزان دختر و پسر نوجوون در گیر بالا پایین بودن سر بینی و کلفتی و نازکی ابرو نداشتیم.

کاش روی گزینش معلم های دینی بچه ها دقت داشتند که بنیان اعتقادات بچه های مردم رو با نظریات و فتاوای شاذ من در آوردی شون به باد ندند.

و خیلی کاش های دیگه.


پی نوشت :

نمیخوام فکر کنم که آقایون مسئول باز خودشون رو به نفهمیدن زدند در رابطه با تذکرات پدر : +زبان علم که فقط انگلیسى نیست

نمیخوام فکر کنم به اینکه جوون هایی که در صنایع هسته ای و صنایع فضایی اون کارهای بزرگ رو با تکیه بر تلاش و توانایی خودشون و بی منت اجنبی به ثمر رسوندند الان کجا هستند و با توجه به قراردادهای جدید بسته شده با شرکت های خارجی ، به زودی جوون هایی خلاقمون در صنایع نفت و گاز و پتروشیمی هم به جمع دو گروه قبل می پیوندند.

اصلا نمیخوام فکر کنم بچه مسلمون هایی به جای یاد گرفتن لفظ شریف "لا اله الا الله" تو سه سالگی ، از دو سالگی توسط والدینشون تو کلاس زبان ثبت نام میشن و وقتی میگم برای خاله شعر بخون ، شعر دنسینگ و همون چیزهایی رو تحویلم میدن که تو هفده سالگی بالاخره من رو از کلاس زبان فراری داد ، پس فردا چه سرنوشتی در انتظارشونه.

نمیخوام فکر کنم

و

چقدر هم که در این نخواستن توانا هستم ...

+

لینک مرتبط شاید : اینگلیش گر بگویی دوست میدارمت ...

نظرات  (۴)

این بی حیاها ... اینقدر گستاخن که حتی نمیزارن از بیانات رهبر انقلاب یک مدتی بگذره که ماجرا از ذهن مردم دور بشه ... تا جو درگیر صحبتهای آقاست، اینجوری می کنن ... اما اون چیزی که بیشتر ناراحت کننده هستش و یا به عبارت بهتر، حرص آور، اینکه به حزب الهیا  میگن بی حیا و گستاخ و ...
پاسخ:
واکنش مهدی محمدی :
اظهارات امروز رییس جمهور به این معناست که او می خواهد خیال مردم را راحت کند که کاری برای آنها انجام نخواهد داد. در واقع، از این دولت مطلقا انتظار "خدمت" نباید داشت. آقای روحانی می خواهد کل فضای سیاسی و انتخابات آینده را با تولید "دوقطبی" ببرد نه با "کار" برای مردم. به عبارت دیگر، برنامه "دعوا"ست نه "حل مسائل کشور"؛ حالا فرقی ندارد که نزاع بر سر زبان انگلیسی باشد یا گشت نامحسوس یا مسائل دیگر. البته همه اینها به شرطی است که آقای رییس جمهور بعدا ادعا نکند سخنرانی هایش را دیگران نوشته اند و او فقط از روی آنها خوانده است.
از صحبت رییس جمهور در مورد IT و ایجاد اشتغال تو هند یاد مقاله های کیهان افتادم در مورد پروژه های نفوذ

البته نمی دونم شاید هم ارتباطی نباشه
پاسخ:
بله
خونده بودمش
و البته گفتید نفوذ یاد این بخش از صحبت آقا افتادم :
 "متفکّرین سیاست غربى بارها گفته‌اند به‌جاى اینکه ما مثل دوران استعمار قرن نوزدهمى برویم کشورگشایى کنیم و حاکم نظامى بگذاریم و پول خرج کنیم و اسلحه بفرستیم و جنگ و جدال راه بیندازیم، بهتر از آن و آسان‌تر از آن و کم‌هزینه‌تر از آن این است که نخبگان و زبدگان آنها را بیاوریم فکر خودمان را به آنها تزریق کنیم، آنها را بفرستیم به کشورشان، آنها میشوند سربازهاى بى‌جیره و مواجب ما؛ همانى که او میخواهد، این عمل میکند. شما امروز چنین دولتهایى سراغ ندارید؟ در منطقه‌ى ما از این دولتها کمند؟ که‌ همان حرفى را میزند که آمریکا میخواهد بزند، همان کارى را میکند که او میخواهد بکند؛ خرجش را هم متحمّل میشود، هزینه‌اش را هم متحمّل میشود، امّا براى او کار میکند. نه فقط از او امتیاز نمیگیرد و پول نمیگیرد، بلکه پول هم خرج میکند؛ امتیازش فقط این است که استکبار مانع سقوط او به دست عوامل مخالف میشود و او را نگه میدارد. یک برنامه‌ى این‌جورى دارند براى نسل ما؛ براى همین دانش‌آموزى که زیر دست شما است همین برنامه را دارند. "

من معلم دینی‌هامو حلال نمی‌کنم :)
من معلم‌هامو حلال نمی‌کنم.
این تفکر محدود احمق سهم من نبود.
پاسخ:
باز الحمدلله تا ی حدی شما تونستی در بری از این تفکر حداقلی :)
خیلی داستان جذابی بود

پاسخ:
موافقم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">