... خُسر ...

کیبورد فرسایی های آبجی خانوم

... خُسر ...

کیبورد فرسایی های آبجی خانوم

... خُسر ...

پرسیدم کجا بودی؟
گفت رفته بودم پیش حاج آقا
من گمان کردم کسی از آقایان را دیده و مشغول بازی و صحبت شده
پرسیدم خب حاج آقا چی می‌گفت؟
گفت: «من دیدم حاج آقا یک کلاهی روی سرش دارد، به او گفتم این کلاه را مادرت برایت درست کرده؟ او هم گفت: بله، گفتم کلاهت را می‌دهی به من؟ گفت: این مال خودم است، لازمش دارم. برای تو یکی دیگر میخرم. من هم گفتم پس اگر میخواهی برای من بخری، صورتی اش را بخر...»
آنجا به این حرف‌های نهال خندیدم
وقتی برگشتیم خانه دوستانم تماس گرفتند و گفتند عکس های نهال در اینترنت منتشر شده که دارد با مقام معظم رهبری صحبت می‌کند و ایشان هم می‌خندند.
آنجا تازه فهمیدم که ماجرای کلاه صورتی جزئیات گفتگوی نهال با ایشان است.
عکس آقا را به نهال نشان دادم و گفتم از این حاج آقا کلاه صورتی خواستی؟ که تایید کرد و دوباره همان ماجرا را برایم تعریف کرد.

*

"اگر مجنون ...
... دل شوریده ای داشت

دل لیلی ...
... از او شوریده تـر بـــی"

تصویر: l1l.ir/751
متن: l1l.ir/7d7

آخرین نظرات
  • ۱۵ آبان ۰۰، ۱۳:۱۵ - دچارِ فیش‌نگار
    :)
  • ۱۵ آبان ۰۰، ۰۹:۲۵ - وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
    عجب
پیوندهای روزانه

ملی و ...

چهارشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۷، ۱۱:۴۹ ق.ظ
این مطلب در مورد فیلم "ملی و راه های نرفته اش" نیست که اگه قرار بود در موردش مطلبی بنویسم عنوان اون فقط میتونست " ملی و راه های رفته اش" باشه و بس. البته در مورد "ملی خانم" هم نیست. اگر میخاید بپرسید "ملی خانم دیگه کیه؟" باید عرض کنم یکی از آشنایان دورمون هستند. اما اصل موضوع این نوشته شاید یک اتفاق خیلی شایع در سطح ملی (این بار میم با کسره و لام مشدد) باشه.
تابستون برای یک اردوی جهادی ده روزه راهی ارتفاعات شهرستان رودبار شدیم. از اونجایی که گروه ما کوچیکتر و به نحوی هم مستقل از گروه های روستاهای دیگه بود برنامه های اموزشی درسی رو محدود کردیم به ابراز نیاز بچه ها و تلاشمون رو گذاشتیم رو اوقات فراغت و نتیجه این شد که حتی از سایر روستاها هم برای کلاسهای هنریمون مراجعه کننده داشتیم. 
و شما تصور کنید ده الی پونزده نفر هنرجو در حال انجام تمریناتی که بهشون دادید همزمان درمورد مسائل رخ داده در سه روستا با گویش گالشی صحبت میکنند که شما به عنوان یک گیلک فقط تک و توک کلمات فارسی رو درش متوجه میشید.
الغرض وسط یکی از این گفتگوها که اتفاقا در مورد گیلک بودن ما مربی ها بود رو به یکی از هنرجوها که خانم حدودا چهل ساله ای بود گفتم "شما چه لهجه ملیحی دارید" و همزمان ماژیک رو برداشتم و سمت تخته رفتم که فهرست اموزشهای داده شده رو به روز کنم که سکوت ناگهانی کلاس توجه ام رو جلب کرد. برگشتن همان و مواجه شدن با قیافه متعجب کلاس و نیمچه اخمی که میرفت روی صورت فرد مخاطب جمله ام شکل بگیره همان. 
گفتم: چیزی شده؟ 
بعد از چند لحظه سکوت یکی از دخترهای دبیرستانی شجاعت به خرج داد و پرسید: چی گفتید؟ 
گفتم: چه لهجه ملیحی دارن!
گفت: ملی یعنی چی؟
گفتم: ملیح یعنی زیبا و شیرین.
و کلاسی که منفجر شد از خنده و منی که اینبار با تعجب به جماعت خندان رو به روم خیره شده بودم. پرسیدم حرف بدی زدم که یکی از خانم ها با خنده گفت نه ما بد متوجه شدیم فکر کردیم شما گفتید ملی اخه ما اینجا به سگ ماده میگیم ملی.
دیگه صورت از اخم در اومده و گل انداخته از تعریف مخاطب جمله م و لبو شدن خودم از خجالت برداشتی که سهوا از جمله ام داشتند بگذریم. 

#نتیجه با خودتون✋
#ممنون از تذکر درست دوستان برای استفاده از متعجب به جای پوکر فیس. تا بداموزی های تلگرامی رو ترک کنم طول میکشه. تازه بچه خوبی بودم فهرست رو جایگزین لیست کردم :)
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۷/۰۸/۰۹
آبجی خانوم

نظرات  (۲)

۱۰ آبان ۹۷ ، ۲۳:۵۰ پلڪــــ شیشـہ اے
;))
پاسخ:
(:
۱۴ آبان ۹۷ ، ۱۳:۰۲ مردی بنام شقایق ...
اوح اوح

ازین سوتیا مام زیاد دادیم تو دوران تدریس و کار تو شهرهای دیگه!

الانم که تو یه شهر دیگه ساکن شدیم چند ماهه مدام ازین مسائل داریم سر کار!
یه چیزی میگیم همه میزنن زیر خنده بعد معلوم میشه اون اصطلاح انگلیسی که ما بکار بردیم اونجا فوشه :))))
پاسخ:
وضعیتی بود اصلا
دیگه ملیح اخه !
خدایااا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">