... خُسر ...

کیبورد فرسایی های آبجی خانوم

... خُسر ...

کیبورد فرسایی های آبجی خانوم

... خُسر ...

پرسیدم کجا بودی؟
گفت رفته بودم پیش حاج آقا
من گمان کردم کسی از آقایان را دیده و مشغول بازی و صحبت شده
پرسیدم خب حاج آقا چی می‌گفت؟
گفت: «من دیدم حاج آقا یک کلاهی روی سرش دارد، به او گفتم این کلاه را مادرت برایت درست کرده؟ او هم گفت: بله، گفتم کلاهت را می‌دهی به من؟ گفت: این مال خودم است، لازمش دارم. برای تو یکی دیگر میخرم. من هم گفتم پس اگر میخواهی برای من بخری، صورتی اش را بخر...»
آنجا به این حرف‌های نهال خندیدم
وقتی برگشتیم خانه دوستانم تماس گرفتند و گفتند عکس های نهال در اینترنت منتشر شده که دارد با مقام معظم رهبری صحبت می‌کند و ایشان هم می‌خندند.
آنجا تازه فهمیدم که ماجرای کلاه صورتی جزئیات گفتگوی نهال با ایشان است.
عکس آقا را به نهال نشان دادم و گفتم از این حاج آقا کلاه صورتی خواستی؟ که تایید کرد و دوباره همان ماجرا را برایم تعریف کرد.

*

"اگر مجنون ...
... دل شوریده ای داشت

دل لیلی ...
... از او شوریده تـر بـــی"

تصویر: l1l.ir/751
متن: l1l.ir/7d7

آخرین نظرات
  • ۱۵ آبان ۰۰، ۱۳:۱۵ - دچارِ فیش‌نگار
    :)
  • ۱۵ آبان ۰۰، ۰۹:۲۵ - وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
    عجب
پیوندهای روزانه

حالا که حرف از کنت مونت کریستو شد ...

جمعه, ۱۴ تیر ۱۳۹۸، ۰۴:۵۴ ب.ظ
به نظرتون در اثر اقتباسی چقدر باید به اصل داستان وفادار بود؟
تا حالا شده یک اثر اقتباسی اعم از فیلم یا سریال ببنین و تفاوت های اشکار بین اثر و اصل کتاب وجود نداشته باشه؟

مثلا همین کنت مونت کریستو تو اثر سینمایی محصول 1975 آلبر برای جبران خیانت پدرش فرنان پا میشه میره یک ماموریت نظامی در جایی دور و مادرش ، مرسدس هم علیرغم اصرارهای ادموند ، پسرش رو همراهی میکنه.
بعد تو نسخه سینمایی 2002 که دیگه دوران مد شدن حرامزادگی تو فیلم هاست، مرسدس میاد البر رو پسر ادموند معرفی میکنه و بعد از فرنان میان سه تایی میرن به خوبی و خوشی با هم زندگی میکنند.
بعد خود نگاشته الکساندر دوما رو نگاه میکنی میبینی نه البر پسر ادمونده و نه از شرم کارهای پدرش فرنان سر میذاره به دریا. ادموند خونه سابق پدریش رو برای مرسدس و البر میخره و خودش اونها رو ترک میکنه و با هایده دختر علی پاشا میره تو جزیره زندگی میکنه.

انگار که فیلمسازها دلشون نمیخواد به حرف الکساندر دوما برسند که هر چقدر هم انتقام بگیری اخرش بازم در به دری .


#دیدین شب امتحان چه فکرایی به سر ادم میزنه. اینم ناشی از سه روز جمع بندی مقالات شبهات برای بچه های گروهه.
موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۸/۰۴/۱۴
آبجی خانوم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">