... خُسر ...

کیبورد فرسایی های آبجی خانوم

... خُسر ...

کیبورد فرسایی های آبجی خانوم

... خُسر ...

پرسیدم کجا بودی؟
گفت رفته بودم پیش حاج آقا
من گمان کردم کسی از آقایان را دیده و مشغول بازی و صحبت شده
پرسیدم خب حاج آقا چی می‌گفت؟
گفت: «من دیدم حاج آقا یک کلاهی روی سرش دارد، به او گفتم این کلاه را مادرت برایت درست کرده؟ او هم گفت: بله، گفتم کلاهت را می‌دهی به من؟ گفت: این مال خودم است، لازمش دارم. برای تو یکی دیگر میخرم. من هم گفتم پس اگر میخواهی برای من بخری، صورتی اش را بخر...»
آنجا به این حرف‌های نهال خندیدم
وقتی برگشتیم خانه دوستانم تماس گرفتند و گفتند عکس های نهال در اینترنت منتشر شده که دارد با مقام معظم رهبری صحبت می‌کند و ایشان هم می‌خندند.
آنجا تازه فهمیدم که ماجرای کلاه صورتی جزئیات گفتگوی نهال با ایشان است.
عکس آقا را به نهال نشان دادم و گفتم از این حاج آقا کلاه صورتی خواستی؟ که تایید کرد و دوباره همان ماجرا را برایم تعریف کرد.

*

"اگر مجنون ...
... دل شوریده ای داشت

دل لیلی ...
... از او شوریده تـر بـــی"

تصویر: l1l.ir/751
متن: l1l.ir/7d7

آخرین نظرات
  • ۱۵ آبان ۰۰، ۱۳:۱۵ - دچارِ فیش‌نگار
    :)
  • ۱۵ آبان ۰۰، ۰۹:۲۵ - وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
    عجب
پیوندهای روزانه

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «افرح لفرحکم» ثبت شده است

بسم الله ...

این خانواده آینه های خدائی اند * در انتهای جاده ی بی انتهائی اند

خیل ملک مقابلشان سجده می کنند * اینها خدا نی اند ولیکن خدائی اند

هر کس که می رسد سر اطعام می برند * فرقی نمی کند که فقیران کجائی اند

یک السلام و یک و علیک السلام سبز * اینها همان مقدمه ی آشنائی اند

صدها هزار مثل سلیمان در این حرم * مشغول لحظه های شریف گدائی اند


امام حسن مجتبی علیه السلام :

«إِنَّمَا الْخَلیفَةُ مَنْ سارَ بِسیرَةِ رَسُولِ اللّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ عَمِلَ بِطاعَةِ اللّهِ وَ لَعَمْری إِنّا لاَعْلامُ الْهُدی وَ مَنارُ التُّقی.»

خلافت فقط از آنِ کسی است که به روش رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) برود، و به طاعتِ خدا عمل کند، و به جان خودم سوگند که ما اهل بیت نشانه های هدایت و جلوه های پرفروغ پرهیزگاری هستیم.(تحف العقول ص 233)

وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِالْحَقِّ نَبِیّاً لَا یَنْقُصُ أَحَدٌ مِنْ حَقِّنَا إِلَّا نَقَصَهُ اللَّهُ مِنْ عَمَلِه‏

قسم به خدایی که محمّد (صلی الله علیه وآله وسلم) را به حقّ برانگیخت، هیچ کس از حقّ ما اهل بیت چیزی را کم نکند، مگر آن که خداوند از عملش چیزی را کم گرداند.(نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ص 73)


انسان 250 ساله :

آن هنگامی بود که رسول خدا(ص) به مدینه تشریف آوردند و آنجا را پایگاه خودشان قرار دادند و حکومت اسلامی را در آنجا گستراندند ، اسلام از شکل یک نهضت، به شکل یک حکومت تبدیل شد. این روند، در ده سالی که نبی اکرم (ص) حیات داشتند و بعد از ایشان، در دوران خلفای چهارگانه و سپس تا زمان امام مجتبی(ع) و خلافت آن بزرگوار که تقریباً شش ماه طول کشید ، ادامه پیدا کرد و اسلام به شکل حکومت، ظاهر شد. همه چیز، شکل یک نظام اجتماعی را هم داشت ؛ یعنی حکومت و ارتش و کار سیاسی و کار فرهنگی و کار قضایی و تنظیم روابط اقتصادی مردم را هم داشت و قابل بود که گسترش پیدا کند و اگر به همان شکل پیش می رفت، تمام روی زمین را هم می گرفت ؛ یعنی اسلام نشان داد که این قابلیت را هم دارد. در دوران امام حسن(ع) جریان مخالف آن چنان رشد کرد که توانست به صورت یک مانع ظاهر بشود.

البته این جریان مخالف در زمان امام مجتبی (ع) به وجود نیامده بود. اگر کسی بخواهد قدری دور از ملاحظات اعتقادی و صرفاً متکی به شواهد تاریخی حرف بزند، شاید بتواند ادعا کند که این جریان، حتی در دوران اسلام به وجود نیامده بود؛ بلکه ادامه ای بود از آنچه که در دوران نهضت پیامبر (ص) یعنی دوران مکه وجود داشت. بعد از آنکه خلافت در زمان عثمان که از بنی امیه بود به دست این قوم رسید، ابوسفیان که در آن وقت، نابینا هم شده بود با دوستانش دور هم نشسته بودند. پرسید: چه کسانی در جلسه هستند؟ پاسخ شنید که فلانی و فلانی و فلانی. وقتی که خاطر جمع شد همه خودی هستند و آدم بیگانه ای در جلسه نیست، به آنها خطاب کرد و گفت: « تلََقَّفُوها تلََقُّفَ الکُرَة». یعنی مثل توپ، حکومت را به هم پاس بدهید و نگذارید از دست شما خارج بشود! (الإحتجاج علی أهل اللجاج- طبرسی ج۱ص۲۳4) این قضیه را تواریخ سنی و شیعه نقل کرده اند.

اینها مسایل اعتقادی نیست و ما اصلاً از دیدگاه اعتقادی بحث نمی کنیم؛ یعنی من خوش ندارم که مسایل را از آن دیدگاه بررسی کنم؛ بلکه فقط جنبه تاریخی آن را مطرح می کنم. البته ابوسفیان در آن وقت، مسلمان بود و اسلام آورده بود؛ منتها اسلامِ بعد از فتح یا مشرف به فتح؛ اسلامِ دوران غربت و ضعف نبود، اسلامِ بعد از قدرتِ اسلام بود.

این جریان، در زمان امام مجتبی (ع) به اوج قدرت خودش رسید و همان جریانی بود که به شکل معاویة بن ابی سفیان، در مقابل امام حسن مجتبی (ع) ظاهر شد. این جریان معارضه را شروع کرد؛ راه را بر حکومت اسلامی یعنی اسلام به شکل حکومت برید و قطع کرد و مشکلاتی فراهم نمود؛ تا آنجایی که عملاً مانع از پیش روی آن جریانِ حکومت اسلامی شد.


پی نوشت :

خیلی بیشتر از +دارای ارزش خوانش های ماهان  حرف دارم. خیلی بیشتر از تجسم های امروزی دردهای کریم اهل بیت، اما بماند ... . میلاد اول پسر کوثر مبارک

لی‌ خَمْسَةٌ أُطْفی‌ بِهِمْ حَرَّ الْجَحیمِ الحاطِمَهْ

الْمُصْطَفَی‌ وَالْمُرْتَضَی‌ وَابْناهُما وَالْفَاطِمَهْ 

از برای‌ من‌ پنج‌ نفرند که‌ به‌ واسطۀ آنها حرارت‌ آتش‌ شکننده‌ و درهم‌ کوبندۀ دوزخ‌ را فرو می‌نشانم‌:

یکی‌ از آنها مصطفی‌ (ص) است‌، و دیگری‌ مرتضی‌ (ع) ، و پسران‌ آنها، و فاطمۀ زهرا (س) است‌.

مبحث شیرین عیدی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۵ ، ۱۸:۵۵
آبجی خانوم

أَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ   نَحْنُ وَ بَیْتِ اللَّهِ أَوْلَى بِالنَّبِیِّ

أَطْعَنُکُمْ بِالرُّمْحِ حَتَّى یَنْثَنِی  أَضْرِبُکُمْ بِالسَّیْفِ أَحْمِی عَنْ أَبِی

ضَرْبَ غُلَامٍ هَاشِمِیٍّ عَرَبِیٍّ  وَ اللَّهِ لَا یَحْکُمُ فِینَا ابْنُ الدَّعِیِّ

من علی پسر حسین بن علی(ع) هستم، به خدا که ما به رسول خدا(ص) از همه  کس نزدیکتریم، آن قدر با نیزه بر شما می زنم تا آن که نیزه ام خم شود، از پدرم حمایت می کنم و با شمشیر بر شما ضربتی فرود خواهم آورد، آن گونه که از جوان هاشمی علوی زیبنده است، پسر ابن زیاد را کجا رسد که درباره ما حکم کند (رجز ذکر شده در زیارت ناحیه مقدسه)

***
امام خمینی (ره) :
مدایح و گفتار اهل بیت (علیهم السلام) خصوصاً حضرت اباعبدالله (ع) در مورد حضرت علی اکبر (ع) حاکی از این است که اگر علی اکبر (ع) در کربلا به شهادت نمی ‏رسید، خود امام « مفترض الطاعه » می‏ بود. ( یعنی امامی که اطاعت او واجب است)

امام خامنه ای (حفظه) :

مظهر جوانِ فداکار در کربلا کیست؟ علی‌اکبر، فرزند امام حسین علیه‌السّلام. جوانی که در بین جوانان بنی‌هاشم برجسته و نمونه بود. جوانی که زیبایی های ظاهری و باطنی را با هم داشت؛ جوانی که معرفتِ به حقّ امامت و ولایت حسین‌ بن‌ علی علیه‌السّلام را با شجاعت و فداکاری و آمادگی برای مقابله با شقاوت دشمن همراه داشت و نیرو و نشاط و جوانی خود را برای هدف و آرمان والای خود صرف کرد.

این خیلی ارزش دارد. این جوان فوق‌ العاده و برجسته به میدانِ دشمن رفت و در مقابل چشم پدر و چشمان زنانی که نگران حال او بودند، جسد به خون آغشته‌ اش به خیمه‌ ها برگشت. این چنین مصیبت و عزایی چیز کوچکی نیست؛ اما همین حرکت او به سمت میدان و آماده شدن برای مبارزه، برای یک مسلمان، تجسم عزّت، بزرگواری، افتخار و مباهات است.

این است که خداوند می‌فرماید: «و للَّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین». حسین‌ بن‌ علی علیه‌السّلام نیز به نوبه‌ی خود با فرستادن این جوان به میدان جنگ، عزّت معنوی را نشان داد؛ یعنی پرچم سربلندی و حاکمیت اسلام را که روشن‌ کننده‌ی مرز بین امامتِ اسلامی و سلطنتِ طاغوتی است محکم نگه می‌ دارد، ولو به قیمت جان جوان عزیزش باشد. ( دوکوهه 1381/01/09 )


دریافت مبحث شیرین عیدی

و اما تبریکات روز جوان

ان شاالله که برازنده این تقارن و نامگذاری باشیم به مدد مولا

یادمون هم نره ...

امام خامنه ای :

سه عامل اساسی اقتدار ملّی اینها است: اقتصاد قوی و مقاوم، علم پیشرفته و روزافزون، و حفظ روحیّه‌ی انقلابیگری در همه بخصوص در جوانها؛ اینها است که می تواند کشور را حفظ کند؛ آن‌ وقت دشمن مأیوس خواهد شد. (۱۳۹۴/۰۶/۱۸)


دل نوشت :

فرمود : یا قوم، هولاءِ قد برز علیهم غلام، اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله

فرمود و آن کردند

و اگر رسول خدا نیز بود همان ...

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۲:۱۵
آبجی خانوم

فرمود :

ﻣﺎ أوذی ﻧﺒﻲ ﻣﺜﻞ ﻣﺎ أوذﻳﺖ

ﻫﯿﭻ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮی ﺑﻪ اﻧﺪازه ﻣﻦ آزار و اذﯾﺖ ﻧﺪﯾﺪ.


و خدایش فرمود:

ﻗُﻞ ﻣﺎ اَﺳﺄﻟُﮑُﻢ ﻋَﻠَﯿﻪ ِ ﻣِﻦ اَﺟﺮ إﻻ ﻣَﻦ ﺷﺎء َ اَن ﯾَﺘﺨِﺬ َ إﻟﯽ َرﺑﻪ ﺳﺒﯿﻼ (57ﻓﺮﻗﺎن). ﺑﮕﻮ ﻣﻦ از ﺷﻤﺎ ﻫﯿﭻ اﺟﺮی ﺑﺮای رﺳﺎﻟﺘﻢ ﻧﻤﯽ ﺧﻮاﻫﻢ ﻣﮕﺮ اﯾﻨﮑﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﺨﻮاﻫﺪ ﺑﻪ ﺳﻮی ﭘﺮوردﮔﺎر ﺧﻮﯾﺶ راﻫﯽ ﺑﺮﮔﺰﯾﻨﺪ.

ﻗُﻞ ﻻ أﺳﺄﻟُﮑُﻢ ﻋَﻠَﯿﻪ ِ اَﺟﺮا إﻻ اﻟﻤَﻮَدة َ ﻓِﯽ اﻟﻘُﺮﺑﯽ (23ﺷﻮری). ﻣﻦ از ﺷﻤﺎ ﻫﯿﭻ اﺟﺮی ﻧﻤﯽ ﺧﻮاﻫﻢ ﻣﮕﺮ ﻣﺤﺒﺖ ورزی ﺑﻪ ﻧﺰدﯾﮑﺎﻧﻢ.

ﻗُﻞ ﻣﺎ ﺳَﺌَﻠﺘُﮑُﻢ ﻣِﻦ اَﺟﺮ ﻓَﻬُﻮ َ ﻟَﮑُﻢ (47ﺳﺒﺄ). ﺑﮕﻮ ﻣﻦ ﻫﺮ آﻧﭽﻪ اﺟﺮ از ﺷﻤﺎ ﺧﻮاﺳﺘﻢ ﺑﻪ ﻧﻔﻊ ﺧﻮدﺗﺎن اﺳﺖ.


ما

خودِ ما

سپاسگزار رسالش بودیم؟!

اصلا یادمان بود باید از مردی که نور خدا را باز در دل بشریت روشن کرد سپاسگزار باشیم؟

***

آقا :

امروز بشریت به دو جریان ناشی از بعثت نیاز تام دارد: یکی برانگیخته‌ شدن فکر و اندیشه است و یکی تهذیب اخلاق .

اگر این دو تأمین شد، خواسته‌ های دیرین بشریت تأمین خواهد شد؛ عدالت تأمین خواهد شد، سعادت تأمین خواهد شد، رفاه دنیا تأمین خواهد شد. مشکل اساسی در این دو بخش است. (۱۳۹۱/۳/۲۹)

***

دریافت مبحث شیرین عیدی

سوره علق رو که همه خوندیم و میدونیم اولین آیات نازل شده بر پیامبر (ص) از این سوره بود. این فایل رو هم من از دوستی عیدی گرفتم و میخوام عیدیم رو با دوستان تقسیم کنم. عیدتون مبارک و التماس دعای عاقبت به خیری

حرف هایی از سوی خدا

اللهم عجل لولیک الفرج بحق فاطمة الزهرا(س)

  اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمین

اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۱۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۱۳
آبجی خانوم

 قال رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ:

أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّة

من و علی دو پدر این امت هستیم

بحارالأنوار ج16. ص95. باب 6


 قال رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ:

ﻳﺎ ﻋﻤّﺎر ان رأﻳﺖ ﻋﻠﻴّﺎ ً ﻗﺪﺳﻠﮏ وادﻳّﺎ وً ﺳﻠﮏ اﻟﻨّﺎس وادﻳﺎ ً ﻏﻴﺮه ﻓﺎﺳﻠﮏ ﻣﻊ ﻋﻠﻲ ّ ودع اﻟﻨّﺎس اﻧّﻪ ﻟﻦ ﺑﺪﻟﮏ ﻋﻠﻲ ردی و ﻟﻦ ﻳﺨﺮﺟﮏ ﻣﻦ اﻟﻬﺪی.

ای عمار اگر دیدی علی به راهی می رود و مردم به راهی غیر از او ، تو با علی حرکت کن و مردم را رها کن زیرا او بر بدی و پستی راهنمایی نمی کند  از هدایت خارج نمی سازد.

ﺗﺎرﻳﺦ ﺑﻐﺪاد، ﺧﻄﻴﺐ ﺑﻐﺪادی، ج4. ص410 و اﺑﻮﻧﻌﻴﻢ، ﺣﻠﻴﺔ اﻻوﻟﻴﺎء، ج1. ص86


قال علی بن محمد الهادی علیه السلام:

ان من اعظام جلال الله، ایثار قرابة أبوی دینک محمد و علی علیهم االسلام علی قرابة أبوی نسبک، و ان من التهاون بجلال الله ایثار قرابة أبوی نسبک علی قرابة أبوی دینک محمد و علی علیهم االسلام . من لم یکن والدا دینه محمد و علی علیهم االسلام أکرم علیه من والدی نسبه، فلیس من الله فی حل و لا حرام، و لا کثیر و لا قلیل .

مقدم داشتن خویشی پدران دینی خود، محمد صلی الله علیه و آله و علی علیه‏ السلام، بر خویشی پدر و مادر نسبی، از بزرگداشت شکوه و کبریایی خداوند محسوب می‏ شود و مقدم داشتن خویشی پدر و مادر نسبی بر خویشی پدران دینی خود محمد صلی الله علیه و آله و علی علیه‏ السلام، از تحقیر و سبک شماری جلال و کبریایی خداوند به شمار می ‏آید. هر که نزد او پدران دینی‏ اش، از پدر و مادر نسبی‏ اش گرامی‏تر نباشد هیچ ارزش حلال و حرامی، و نه زیاد و کمی، نزد خدا ندارد.

تفسیر منسوب به امام عسکری علیه‏ السلام، ص332 و 336  و بحارالأنوار ج23. ص231 و 263


اللَّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ وَ الْعَافِیَةَ وَ النَّصْر

اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ
وَ الْمُسَارِعِینَ إِلَیْهِ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِهِ وَ الْمُحَامِینَ عَنْهُ
وَ السَّابِقِینَ إِلَى إِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْه

اللهم احفظ وانصر قائدنا و مرجعنا و امامنا خامنه ای
و اما دریافت مبحث شیرین عیدی

عیدتون مبارک
تو این شبهای سپید - ایام البیض - شدیدا التماس دعای عاقبت بخیری دارم از همه بزرگواران.
قدر باباها رو هم بدونیم ، هم دینی هم نسبی ...
۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۱ ۰۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۵۸
آبجی خانوم
تعداد دفعاتی که دیروز اشکم سرازیر شد از دستم در رفت
درست مثل تعداد لحظات خوب و خیر و خوش امروز
و همه ش هم به عنایت حضرت جواد علیه السلام بود و بس

رزقی از عنایت امامم

پی نوشت :
با امامتون بی واسطه ، مستقیم ، رو در رو حرف بزنید ...
۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۵۵
آبجی خانوم
عشق گاهی در جدایی گاه در پیوندهاست
عشق گاهی لذت اشکی پس از لبخندهاست
عشق گاهی یک اجابت نزد حاجتمندهاست
عشق گاهی بین باباها و تک فرزندهاست ...

السلام علیک یا جواد الائمه
۸ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۰۷
آبجی خانوم

اسمش استیو بود. یک جوون قد بلند و مو بور استرالیایی ...

" ماجرای استیو از جایی شروع می شود که پس از پایان دوران دبیرستان، به دنبال کشف حقیقت، آواره افکار گوناگون می شود. او احساس می کند مسیحیت به دلیل تعارض های زیادی که دارد نمی تواند راه درست رسیدن به حقیقت باشد. به همین دلیل از مسیحیت روی گردان می شود و به عرفان های سرخ پوستی روی می آورد. پس از مدتی آن را هم رها می کند و لائیک می شود. پس از یک زندگی مفصل به سبک لائیک، به سراغ هندوئیزم می رود و... سرانجام، کار استیو به آلمان می کشد و صحبت با یکی از فیلسوفان آن دیار؛ اما فلسفه آلمانی هم او را راضی نمی کند.

دست آخر نرسیدن به حقیقت راهی جز خودکشی در رودخانه راین برای استیو باقی نمی گذارد. او تعریف می کرد: پالتوی سفیدم را پوشیدم و از اتاقم خارج شدم. وقتی می خواستم کلید را از روی میز بردارم؛ چشمم به یک کتاب قطع پالتویی افتاد که چند روز پیش خریده بودم. ترجمه انگلیسی قرآن. بی تفاوت از کنار آن رد شدم. گمان نمی کردم اسلام تروریستی، حرفی از سعادت داشته باشد. از اتاق بیرون آمدم و در را قفل کردم. اما دستم به روی کلید ماند. دو دل بودم که از قرآن تروریست ها بگذرم یا نه؟ دست آخر تصمیم گرفتم قرآن را به همراه خودم ببرم و در مترو نگاهی به آن بیاندازم و پس از آن به داخل رودخانه پرتابش کنم. در مترو قرآن را از جیب پالتوی سفید بیرون کشیدم. به نام خدای بخشنده و مهربان. لبخند تلخی زدم. الف لام میم. چیزی نفهمیدم. این کتابی است که هیچ تردیدی در آن راه ندارد. لجم درآمد. خیلی زیاد لجم درآمد. مگر می شود نویسنده ای، هرچقدر هم از خود متشکر باشد، چنین ادعای گزافی بکند. ادامه دادم تا تردیدی در همان صفحه اول پیدا کنم؛ تا روی نویسنده را کم کنم؛ اما تردید پیدا نشد. به صفحه دوم رفتم تا تردید را بیابم؛ اما پیدا نشد. به صفحه سوم و چهارم و بیست و چندم رفتم؛ اما تردید پیدا نشد.

مترو مدتها بود که از ایستگاه راین عبور کرده بود و به آخر خط رسیده بود. روی استیو کم شده بود و دلش روشن. این را اشک چشمانش موقع تعریف کردن این قسمت، فریاد می زد. پس از روز خودکشی، استیو مدتی را به مطالعه درباره اسلام اختصاص می دهد و سرانجام مسلمان می شود. یک مسلمان معتقد وهابی.

پس از مسلمان شدن؛ یعنی بهتر است بگویم پس از وهابی شدن، به یکی از کشورهای عربی می رود تا درس بخواند در مدارس علمیه طالب پرور. دو سه سالی را هم در آنجا می ماند و به قول خودش تئوری تروریست بودن را هجی می کند. زندگی استیو به خوبی و خوشی ادامه داشت تا اینکه روزی در برنامه سیر مطالعاتی خود، به کتابی می رسد به نام «الصواعق المحرقه» از «ابن حجر هیثمی» متوفی قرن دهم. این آدم در دوران حیاتش در مکه زندگی می کرده و به قول خودش در مقدمه کتاب، می بیند که آمار شیعیان در اطراف مکه رو به فزونی است. لذا احساس تکلیف می کند که کتابی بنویسد در رد شیعه. روایاتی که دالّ بر تفکر شیعی بوده را آورده و آنها را جواب داده است؛ ولی دلایل به حدی قوی و جوابها به حدی ضعیف است که هر آدم عاقلی را به فکر می اندازد. و تو می دانی، استیو از بسیاری از آدم هایی که ادعا می کنند، عاقل تر است.

پس از خواندن این کتاب، رفیق ما به سراغ استاد طالب پرورش می رود و می پرسد: آیا ما قبول داریم که اگر حدیثی در دو کتاب صحیح مسلم و صحیح بخاری آمده باشد، حتماً صحیح است و اعتباری در حد آیات قرآن دارد؟ استاد به نشانه تأیید، سر تکان می دهد. استیو ادامه می دهد: در این دو کتاب آمده است: من مات بلا إمامٍ مات میته الجاهلیه؛ ایضاً آمده است: فاطمه الزهرا سیده النساء أهل الجنه؛ با این حساب فاطمه زهرا نمی تواند بدون امام از دنیا رفته باشد. چون سرور زنان بهشتی است. از سوی دیگر در این دو کتاب آمده است فاطمه زهرا تا هنگام وفاتش با ابوبکر صدیق بیعت نکرد. با این اوصاف امام فاطمه زهرا که بوده است؟ صحبت که به اینجا می رسد، استاد طالب پرور، با مهربانی نگاهی به استیو می کند و می گوید: مرد خدا ! ما اجازه نداریم درباره همه چیزهای دین خدا کنجکاوی کنیم. اینها متشابهاتی است که فقط افرادی که در قلوبشان ضیقی باشد به دنبال آن هستند. تا زمانیکه محکماتی مثل همراهی ابوبکر صدیق با پیامبر در غار و نماز خواندن آن جناب به جای پیامبر هست، نوبت به این اشکالات نمی رسد.

استیو از استاد طالب پرور تشکر می کند و بر می خیزد. اما در دل می گوید: من دنیا را زیر پا نگذاشته ام تا تو به من بگویی در فکر کردن محدودیت دارم. من اگر این حرفها توی گوشم فرو می رفت که همان مسیحی می ماندم و با اموال پدرم بین دختران استرالیا با امور مربوطه حال می کردم. القصه، استیو به بهانه رد کردن افکار تشیع، تحقیقی درباره شیعه می کند و این بار واقعاً مسلمان می شود. یک مسلمان معتقد شیعه؛ به نام «صلاح الدین حزب الله نصر الله». "

استیو کمی بعد برای روحانی شدن به ایران و بعد قم میره و در جامعه المصطفی (ص) قم مشغول تحصیل میشه.


امشب وقتی یکی از دوستان بخشی از صحبت های آیت الله جوادی آملی رو درباره امشب، یعنی لیلة الرغائب ، برام فرستاد یاد داستان استیو افتادم و سوالی که استادمون بعد از تعریف کردن حکایتش از ما پرسید: "به نظرتون چی باعث شد کسی مثل استیو این راه رو پشت سر بذاره و به اینجا برسه؟". وقتی سکوت ما رو دید گفت زهیر بن قین رو میشناسید. ...


آیت الله جوادی آملی :

امشب که لیله الرغائب است رغبت ما با رهبت ما هماهنگ باشد، هم از قهر و جلال خدا راهب باشیم، هم به مِهر و جمال خدا راغب باشیم.

رغبت یعنی میل کنیم نه آرزو، لیلة الرغائب به معنای آرزوها نیست، لیلة رغائب و رغبت‌ها و گرایش‌ها و مجذوب‌ شدن‌ هاست آن گرایش و آن میل و آن شوق را می‌ گویند رغبت، در برابر رهبت (خوف و گریز).

انسان اگر بخواهد طاهر و طیّب باشد باید اولاً هدف خلقت را بشناسد و ثانیاً خود را با آن هماهنگ کند.


دریافت رزق امشب


اللهم عجل لولیک الفرج بحق فاطمة الزهرا(س)

  اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمین

اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک

التماس دعای عاقبت بخیری ...

۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۱۹
آبجی خانوم

 قال الامام العصر و الزمان (عج):

وَ فی إِبْنَه رَسُولِ اللّهِ (صلى الله علیه وآله وسلم) لی أُسْوَه حَسَنَه

دختر رسول خدا (ص) براى من، اسوه و الگویى نیکو است.

بحارالأنوار. ج53. ص180. ح9


+تلاوت سوره مبارکه کوثر - استاد شحات انور

+مدح دختر خورشید و ماه ، زهره ی زهرا (س) - حاج میثم مطیعی

+مولودی زائر بهشت نور - حاج امیر عباسی

+نماهنگ یا بضعة المختار - ملا باسم کربلایی

+سرود فاطمه الزهرا (س) - گروه سرود بوسنیایی کوثر  (جهت آشنایی بیشتر اینجا )


و اما بعد ...


امام خمینی (ره) :

عنایتی که اسلام به بانوان دارد بیشتر از عنایتی است که بر مردان دارد. زن‌ها بیش از مردان بر ملت‌ ها حق دارند. قرآن انسان‌ ساز است و زن‌ ها نیز انسان‌ سازند. اگر زن های انسان‌ ساز از ملت ها گرفته بشود، ملت ها شکست خواهند خورد منحط خواهند شد. زن ها هستند که ملت ها را تقویت می‌‌کنند، شجاع می‌‌کنند ... مقام زن مقام والاست، عالی رتبه هستند.  (صحیفه امام. ج‌‌6. ص299 - 13 اسفند 1357)

امام خامنه ای (حفظه الله ) :
همت کنید بر روی خواسته‌های نفسانی پا بگذارید، فقط برای خدا بخواهید. اگر شما این‌ جور شدید همه مان خوب می‌شویم، هم مردهایمان هم فرزندانمان. کلیدِ [حل] مشکل زن است؛ لذا گفتند بهشت در زیر قدم زنان است، مادران است. از اینجا شروع می‌ شود، از زنها شروع می‌شود. اگر شما که کلید بهشت زیر قدمتان هست، اگر شما خوب شدید- آنجور خوب‌ ها - هم مردها خوب خواهند شد، هم بچه‌ ها خوب خواهند شد. بچه‌ ها یعنی دخترها و پسرها. وقتی دخترها و پسرها خوب شدند یعنی نسل آینده یکسره خوب است. می‌دانید این به چه معناست؟ به معنای تداوم انقلاب، یعنی کلید تداوم انقلاب دست شماهاست. (30/11/61)

پی نوشت :
سلام ، عیدتون با تاخیر مبارک 
چرا حجم اینترنت بد موقع باید تموم بشه ...
۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۲۵
آبجی خانوم