... خُسر ...

کیبورد فرسایی های آبجی خانوم

... خُسر ...

کیبورد فرسایی های آبجی خانوم

... خُسر ...

پرسیدم کجا بودی؟
گفت رفته بودم پیش حاج آقا
من گمان کردم کسی از آقایان را دیده و مشغول بازی و صحبت شده
پرسیدم خب حاج آقا چی می‌گفت؟
گفت: «من دیدم حاج آقا یک کلاهی روی سرش دارد، به او گفتم این کلاه را مادرت برایت درست کرده؟ او هم گفت: بله، گفتم کلاهت را می‌دهی به من؟ گفت: این مال خودم است، لازمش دارم. برای تو یکی دیگر میخرم. من هم گفتم پس اگر میخواهی برای من بخری، صورتی اش را بخر...»
آنجا به این حرف‌های نهال خندیدم
وقتی برگشتیم خانه دوستانم تماس گرفتند و گفتند عکس های نهال در اینترنت منتشر شده که دارد با مقام معظم رهبری صحبت می‌کند و ایشان هم می‌خندند.
آنجا تازه فهمیدم که ماجرای کلاه صورتی جزئیات گفتگوی نهال با ایشان است.
عکس آقا را به نهال نشان دادم و گفتم از این حاج آقا کلاه صورتی خواستی؟ که تایید کرد و دوباره همان ماجرا را برایم تعریف کرد.

*

"اگر مجنون ...
... دل شوریده ای داشت

دل لیلی ...
... از او شوریده تـر بـــی"

تصویر: l1l.ir/751
متن: l1l.ir/7d7

آخرین نظرات
  • ۱۵ آبان ۰۰، ۱۳:۱۵ - دچارِ فیش‌نگار
    :)
  • ۱۵ آبان ۰۰، ۰۹:۲۵ - وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
    عجب
پیوندهای روزانه

۲۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حاج میثم مطیعی» ثبت شده است

یا زهرا سلام الله علیها

ای به فدای بانویی که فرمود :

وَ کُلُّ اَهْلٍ لَهُ قُرْبی وَ مَنْزِلَةٌ عِنْدَ الْاِلهِ عَلَی الْاَدْنَیْنِ مُقْتَرِبُ

هر خاندانى که نزد خدا منزلت و مقامى داشت نزد بیگانگان نیز محترم بود، غیر از ما

+خطبه فدکیه حضرت زهرا سلام الله علیها در مسجد


دریافت رزق امشب/1

پی نوشت :

فقط 3 روز مونده تا ...
باز نشر از 13 اسفند 93 ، 20:21
سه روز قبل از چهارمین سفر راهیان
۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۱۸
آبجی خانوم
۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۳۴
آبجی خانوم
امام کاظم(ع) می‌فرماید «ای بندگان بد! گندم را تمیز و پاک کنید و آن‌را آسیاب کرده و خوب نرم کنید، تا طعم خوب گندم را درک کنید و خوردنش برای شما شیرین شود، همچنین ایمان را خالص و کامل کنید تا طعم ایمان را بچشید و سود ایمان به شما برسد».(یَا عَبِیدَ السَّوْءِ نَقُّوا الْقَمْحَ وَ طَیِّبُوهُ وَ أَدِقُّوا طَحْنَهُ تَجِدُوا طَعْمَهُ وَ یَهْنِئْکُمْ أَکْلُهُ کَذَلِکَ َأَخْلِصُوا الْإِیمَانَ وَ أَکْمِلُوهُ تَجِدُوا حَلَاوَتَهُ وَ یَنْفَعْکُمْ غِبُّه / تحف‌العقول.ص392).
یعنی همان‌طور که اگر می‌خواهید مزۀ شیرین گندم را بچشید، باید آرد را از سبوس خالص کنید، اگر می‌ خواهید مزۀ ایمان را بچشید، باید ایمان خود را خالص و کامل کنید. ما اگر بخواهیم انگیزه‌ای برای خودمان ایجاد کنیم که با آن انگیزه، به سراغ اخلاص برویم و آن را طلب کنیم، باید بگوییم «مزۀ دین‌داری و بندگی به اخلاص است؛ بلکه مزۀ زندگی هم به اخلاص است». اگر کسی به اخلاص برسد و یا اینکه اخلاص را دوست داشته باشد و به سمت اخلاص قدم بردارد واقعاً زندگی‌اش متفاوت خواهد شد. کما اینکه رسول خدا(ص) فرمود «اگر خداوند مطلع بشود دلی اخلاص را دوست دارد، خودش ادارۀ زندگی او را به عهده می‌گیرد». (مَا أَطَّلِعُ‏ عَلَى قَلْبِ عَبْدٍ فَأَعْلَمُ فِیهِ حُبَ‏ الْإِخْلَاصِ‏ لِطَاعَتِی لِوَجْهِی وَ ابْتِغَاءِ مَرْضَاتِی إِلَّا تَوَلَّیْتُ تَقْوِیمَهُ وَ سِیَاسَتَهُ وَ تَقَرَّبْتُ مِنْه /مصباح الشریعه. ص92).
تازه آن موقع است که آدم شیرینی ارتباط با خدا را واقعاً می‌چشد و اصلاً خدا را در زندگی خودش حسّ می‌کند. در این صورت رنج‌ها و سختی‌های زندگی هم برایش آزاردهنده نخواهد بود بلکه شیرین خواهد بود. یکی از آثار اخلاص را در این روایت می‌بینید که امام صادق(ع) می‌فرماید: «وقتی رقت قلب پیدا کردی، دعا کن، و قلب هم رقیق نمی‌شود(رقت قلب پیدا نمی‌کنی) مگر زمانی که خالص شوی‏»( إِذَا رَقَ‏ أَحَدُکُمْ‏ فَلْیَدْعُ؛ فَإِنَّ الْقَلْبَ لَایَرِقُّ حَتّى‏ یَخْلُص/ کافی. ج2.ص477).
اگر خالص شوی، مثل ابر بهاری می‌شوی و دلت رقت پیدا می‌کند. درست است که مؤمنِ مخلص، سعۀ صدر دارد و محکم است، ولی در عین حال، دلش رقیق است.البته هر گریه‌ای ناشی از رقت قلب نیست، در رقت قلب یک رحمی نسبت به دیگران دیده می‌شود. یک وقت انسان نسبت به خودش رحم و دلسوزی دارد و گریه می‌کند(گریۀ بچه‌ها معمولاً از این نوع است)، اما یک وقت انسان برای دیگران دلسوزی می‌کند. کسی که رقت قلب دارد برای دیگران گریه می‌کند، چون طاقت ندارد رنج دیگران را ببیند. چنین کسی می‌نشیند و برای دیگران دعا می‌کند. اگر چنین کسی را پیدا کردید، سعی کنید با او نشست و برخواست داشته باشید، تا از برکات وجودش بهرمند شوید، لااقل از کنار این آدم‌های خوب رد شوید تا شما را نگاه کند، چون او رقت قلب دارد، وقتی شما را ببیند، برای شما دعا می‌کند. آقای بهجت(ره) می‌فرمود: «اینها که مدام به من می‌گویند التماس دعا، لزومی ندارد بگویند چون من خودم آنها را دعا می‌کنم» ایشان چون رقیق‌القلب و دلرحم بودند، دیگران را دعا می‌کنند.
می‌خواهم یک آدم رقیق‌القلب به شما معرفی کنم. بعد از رسول خدا(ص) رقیق‌القلب‌ترین انسان عالم خلقت، امیرالمؤمنین(ع) است. یک روز امیرالمؤمنین(ع) از بازار خرمافروشان عبور می‌کرد، کنیزی را دید که گریه می‌کند. حضرت جلو رفت و پرسید: «چرا گریه می‌کنی؟» او عرض کرد: اربابم برای خرید خرما مبلغی پول به من داد و من به اینجا آمدم و خرما خریدم و برایش بردم، ولی آن را نپسندید و گفت نامرغوب است، ببر و پس بده، اما فروشنده حاضر به پس گرفتن نیست. علی‌(ع) نزد فروشنده رفت و به او فرمود: «ای بنده خدا! این بانو، کنیز و خدمتکار است و از خودش اختیاری ندارد، پولش را بده و خرمای خودت را پس بگیر.»     خرمافروش که علی (ع) را نمی‌شناخت، از دخالت ایشان ناراحت شد، برخاست و گفت: تو چه کاره هستی که در کار ما دخالت می‌کنی؟! و دست رد بر سینه حضرت زد، مردمی که آنجا بودند و علی (ع) را می‌شناختند، به فروشنده خرما گفتند: این آقا «علی بن ابیطالب امیرمؤمنان» است. آن مرد وقتی فهمید که ایشان امیرالمؤمنین(ع) است رنگش پرید، شرمنده شد و عذرخواهی کرد و پول کنیز را به او داد و خرمای خود را پس گرفت و آن کنیز هم خوشحال شد و به خانه برگشت».(عَنْ أَبِی مَطَرٍ الْبَصْرِیِ‏ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع مَرَّ بِأَصْحَابِ التَّمْرِ فَإِذَا هُوَ بِجَارِیَةٍ تَبْکِی‏ فَقَالَ یَا جَارِیَةُ مَا یُبْکِیکِ .../مناقب آل‌ابیطالب.2.112).
حالا فکر کنید علی‌بن ابیطالب(ع) که این‌قدر رقیق‌القلب است که طاقت ندارد گریۀ یک کنیز را تحمل کند، وقتی صدای گریه‌های فاطمۀ زهرا(س) را می‌شنید، چه می‌کشید؟!
هر کسی در این دنیا باید یک رنجی بکشد، اما می‌دانید رنج امیرالمؤمنین(ع) چه بود؟ امیرالمؤمنین(ع) در جنگ‌ها هزاران زخم بر بدنش وارد می‌شد اما رنج زیادی از آنها نمی‌کشید. خدا می‌داند چه رنجی برای امیرالمؤمنین(ع) سنگین و جان‌گداز است. اینکه علی(ع) با آن رقّت قلبش، صدای ناله‌های جانسوز فاطمه(س) را بشنود و سکوت کند ...

پی نوشت :
دریافت رزق امشب ، شب آخر دهه اول ...
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۵۱
آبجی خانوم

ثُمَّ تُوُفِّیَتْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا وَ عَلَى أَبِیهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِیهَا فَصَاحَتْ أَهْلُ الْمَدِینَةِ صَیْحَةً وَاحِدَةً وَ اجْتَمَعَتْ نِسَاءُ بَنِی هَاشِمٍ فِی دَارِهَا فَصَرَخْنَ صَرْخَةً وَاحِدَةً کَادَتِ الْمَدِینَةُ أَنْ تَزَعْزَعَ مِنْ صُرَاخِهِنَّ وَ هُنَّ یَقُلْنَ یَا سَیِّدَتَاهْ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَقْبَلَ النَّاسُ إِلَى عَلِیٍّ وَ هُوَ جَالِسٌ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ ع بَیْنَ یَدَیْهِ یَبْکِیَانِ‏ فَبَکَى النَّاسُ لِبُکَائِهِمَا... وَ اجْتَمَعَ النَّاسُ فَجَلَسُوا وَ هُمْ یَرْجُونَ وَ یَنْظُرُونَ أَنْ تُخْرَجَ الْجِنَازَةُ فَیُصَلُّونَ عَلَیْهَا وَ خَرَجَ أَبُو ذَرٍّ فَقَالَ انْصَرِفُوا فَإِنَّ ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ ص قَدْ أُخِّرَ إِخْرَاجُهَا فِی هَذِهِ الْعَشِیَّةِ فَقَامَ النَّاسُ وَ انْصَرَفُوا فَلَمَّا أَنْ هَدَأَتِ الْعُیُونُ وَ مَضَى مِنَ اللَّیْلِ أَخْرَجَهَا عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ ع وَ عَمَّارٌ وَ الْمِقْدَادُ وَ عَقِیلٌ وَ الزُّبَیْرُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ سَلْمَانُ وَ بُرَیْدَةُ وَ نَفَرٌ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ وَ خَوَاصِّهِ صَلُّوا عَلَیْهَا وَ دَفَنُوهَا فِی جَوْفِ اللَّیْلِ وَ سَوَّى عَلِیٌّ حَوَالَیْهَا قُبُوراً مُزَوَّرَةً مِقْدَارَ سَبْعَةٍ حَتَّى لَا یُعْرَفَ قَبْرُهَا و قال بعضهم من الخواص قبرها سوی مع الأرض مستویا فمسحها مسحا سواء مع الأرض حتى لا یعرف أحد موضعه‏ .


در این هنگام فاطمه (س) که درودهاى خداوند بر او و پدرش و شوهرش و فرزندانش باد رحلت کرد. همه مردم مدینه بانگ شیون برداشتند و زنان مدینه در خانه فاطمه جمع شدند و چنان بانگ شیون برداشتند که نزدیک بود مدینه به لرزه درآید، و مى‏ گفتند: اى بانوى ما، اى دختر رسول خدا! و مردان هم به حضور على (ع) رسیدند که نشسته بود و حسن (ع) و حسین (ع) هم جلو پدر نشسته بودند و مى‏ گریستند و مردم از گریه آن دو مى‏ گریستند. مردم جمع شدند و نشستند و منتظر بودند که جنازه را بیرون آورند و بر آن نماز بگزارند. ابوذر از درون خانه بیرون آمد و گفت: بروید که بیرون آوردن جنازه دختر رسول خدا (ص) به تأخیر افتاد. مردم برخاستند و رفتند و چون شهر آرام گرفت و پاسى از شب گذشت، على و حسن و حسین علیهم السلام و عمار و مقداد و عقیل و زبیر و ابوذر و سلمان و بریده و تنى چند از بنى هاشم و خواص دوستان على (ع) جنازه را بیرون آوردند و بر آن نماز گزاردند و در دل شب به خاک سپردند و على (ع) اطراف آرامگاه فاطمه (ع) صورت هفت گور دیگر هم پدید آورد تا آرامگاه آن حضرت شناخته نشود. برخى از خواص اصحاب على (ع) نقل کرده ‏اند که على (ع) آرامگاه فاطمه (ع) را با سطح زمین یکسان و صاف قرار داد و آن را با ماله هموار و صاف فرمود، آنچنان که کسى جاى آن را نشناسد.

منبع: روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ابن فتّال نیشابوری، ج‏1، ص. 150-151

پی نوشت :

دریافت رزق امشب (صوت مقتل خوانی روایت فوق)

+

زبیر پسر عمه رسول خدا (ع) و امیرالمومنین (ع) بود. در جنگ احد، آن زمانی که همه مدعیان پا به فرار نهادند تا لحظه آخر همراه حضرت امیر (ع) به دفاع از پیامبر (ص)ایستاد. بعد از رحلت رسول خدا (ص) جزو اندک یاران مولا ماند. جایی میخواندم آن روزی که به خانه حضرت زهرا (س) حمله شد او نیز در میان بست نشینان در خانه بود و حتی شمشیر کشید تا مانع بردن مولا شود اما به دستور مولا شمشیر در غلاف کرد. جای دیگری خواندم حضرت زهرا (س) هنگام وصیت جانگدازشان چون غم مولا را مشاهده کردند گفتند اگر قادر به اجرای وصیت شان نیستند شخص دیگری که گویا زبیر بوده مامور به اجرای وصیت نمایند.

این چنین زبیر ی و آن چنان عاقبتی ...

حضرت امیر(ع):

ما زال الزّبیر رجُلاً منّا أهلَ البیتِ حتّی نشأ ابنه المشئومُ عبدالله. (زبیر همیشه از ما اهل بیت بود تا زمانی که فرزند شومش، عبدالله بزرگ شد.)

اللهم اهدنا الصراط المستقیم

 اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۱۹
آبجی خانوم

یا لَحُزنٍ طالَ  (آه از اندوهی طولانی) 

فیه دَمعی سالَ (که اشک چشمم در آن جاری شد)

فَبأَحزانی أَنوحُ لکِ یا زهراءُ (ای زهراء! با اندوه‌هایم برای تو نوحه‌سرایی می‌کنم)

جَفنی الأوّاه (چشم من پر از آه و ناله‌ است)

شاکراً للهِ (در حالی‌که خدا را شکر می‌کنم)

إنّنی صِرتُ مُحِبًّا لَکِ یا حوراءُ (من دوست‌دار تو شده‌ام، ای حوراء!)

أنتِ مَعناً لِبُکای (تو مقصود گریه‌ام هستی)

و لَکِ یَعلو نِدای (و ناله‌ام تنها برای تو بلند می‌شود)

سَیِّدتی لکِ الفداءُ (ای سرور من، فدای تو باد)

أنا و أمّی و أبای (جان من و مادرم و پدرم)

لَکِ دارٌ فی قَلبی (تو در دلم خانه کرده‌ای)

مَعَ دَمی یَجری حُبّی (عشق من با اشک چشمم جاری است)

واویلا واویلا امَّ ابیها یا زهرا

ها أنا مَن ثارَ (من کسی هستم که قیام کرد)

فی مَدَی الأعصارِ (در طول زمان‌ها)

ضدَّ طاغوتِ الزمان ِ ضدَّ الاستکبارِ (علیه طاغوت‌ زمان و علیه استکبار)

شیعةُ الکرّارِ (شیعیان حیدرکرار)

دائماً أَحرارٌ (همواره آزاده هستند)

ما نَهاب ُالموتَ رُغمَ الظلمَة ِو النّارِ (ما با وجود تاریکی و آتش از مرگ نمی‌هراسیم)

بِصفاءٍ و وَفاءٍ (با صفا و وفاداری)

بِحُضورٍ و وِلاءٍ (با حضور در صحنه و ولایت‌مداری)

جِئتُ أُواسیکِ دَماً (آمدم تا با خون تو همدردی کنم)

یابنتَ خَیرِ الأوصیاءِ (ای دختر بهترین اوصیاء)

لَکِ دارٌ فی قَلبی (تو در دلم خانه کرده‌ای)

مَعَ دَمی یَجری حُبّی (عشق من با اشک چشمم جاری است)

واویلا واویلا امَّ ابیها یا زهرا


پی نوشت :

دریافت رزق امشب

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۱۰ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۲۷
آبجی خانوم

فاطمه زهرا (س) فرمود : آیا فراموش کردید سخنان رسول خدا (ص) را در روز غدیر خم ، هر که من مولا او می باشم، علی (ع) نیز مولای اوست. و آیا فراموش کردید که به علی (ع) فرمود یا علی (ع) موقعیت تو نسبت به من همانند هارون به موسای پیغمبر (ع) است.(1)

بهانه جویانه گفتند اگر علی (ع) زودتر شروع میکرد و برای مردم صحبت مینمود منحرف نمیشدند.

فرمود : پس از غدیر خم خداوند برای هیچکس عذر و بهانه ای باقی نگذاشته است.(2)

و چون بر عذر تراشی و عذرخواهی پافشاری کردند

فرمود : دور شوید و مرا به حال خود واگذارید، پس از کوتاهی و سهل انگاری جایی برای عذرخواهی نمانده است، آیا پدرم پس از حادثه غدیر خم جایی برای عذر تراشی باقی گذاشته است؟(3)

پی نوشت :

1. الغدیر ج1 ص197

2.دلائل الامامه ص38 و خصال شیخ صدوق ج1 ص173

3. دلائل الامامه ص38 و احتجاج طبرسی ج1ص146


دریافت رزق امشب
ثواب ذکر مناقب امشب تقدیم به مرحوم سلحشور
۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۳۶
آبجی خانوم
«یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَةَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ مِنْکَ‏ الْإِحْسَان‏»


یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَةَ


دریافت رزق امشب

پی نوشت :
اگر ..... ، ..... سیلی خواهد خورد .
۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۵۴
آبجی خانوم

جوانک وارد مجلس شد. شیخ در صدر نشسته بود و شاگردان در محضر استاد . دو زانو در مقابل شیخ نشست و عرض کرد در قم طلبه هستم ولی جواب سوالم را نیافتم رسیده ام خدمت شما بلکه پاسخم را نزد شما بیابم .

شیخ با بی رقبتی گفت بپرس.

جوانک پرسید : آیا این قول درست است که "أصحّ الأحادیث ما فی الصحیحین"؟ (صحیح‌ترین احادیث، آن روایاتی است که در صحیح بخاری و صحیح مسلم - دو منبع اصلی روایات اهل سنت - می باشند).

شیخ گفت بلی .

جوانک پرسید : آیه این روایت از صحیحین درست است که "من لم یعرف امام زمانه فمات میتة جاهلیة"؟ (کسی که امام زمان خود را نشناسد و بمیرد، به مرگ جاهلیت مرده است/ صحیح مسلم. ج8 . ص107).

شیخ گفت بلی .

جوانک پرسید : آیه این روایت از صحیحین درست است که "أنّ فاطمة سیّدة نساء أهل الجنّة "؟ (همانا فاطمه سرور زنان اهل بهشت است/ صحیح بخاری. ج۴ .ص۲۱۰).

شیخ گفت بلی .

جوانک پرسید : آیه این روایت از صحیحین درست است که "فَهَجَرَتْهُ فَاطِمَةُ فلم تُکَلِّمْهُ حتى مَاتَتْ" ؟ (پس فاطمه از او - ابوبکر - کناره گیرى کرد و با وى سخن نگفت تا از دنیا رفت / صحیح البخاری. ج6. ص2474)


لحظاتی بعد جوانک زیر مشت و لگد شاگردان شیخ به بیرون مجلس راهنمایی شد.


پی نوشت :

1. دریافت رزق امشب

2. امیدوارم متوجه نکته سوال ها شده باشید.

3. با جماعت شیرازی ساعت ها بحث داشتم در این چند سال اخیر اما دریغ از رفتن میخ در سنگ. دقیقا مانند جماعت وهابی تنها یک سبد فحش و لعن و چند صفحه جزوه کپی شده را مدام تکرار میکنند. به کجا برسند الله اعلم. البته مقصد و مقصود سران هر دو گروه که معلوم است، خدا عاقبت پیروانشان را به خیر کند و ایضا عاقبت ما را ، ان شاءالله .

4 . یادمان باشد سنت های الهی ثابت هستند. ما همین حالایش هم در بطن همان امتحانی هستیم که آنها ...

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۰۸
آبجی خانوم
زنی، آن هم در سنین جوانی، از لحاظ مقام معنوی به جایی میرسد که بنابر آنچه که در بعضی از روایات است، فرشتگان با او سخن میگویند و حقایق را به او ارایه میدهند. «محدثه» است؛ یعنی کسی است که فرشتگان با او حدیث میکنند و حرف میزنند. این مقام معنوی و میدان وسیع و قلّه رفیع، در مقابل همه زنهای آفرینش و عالم است. فاطمه زهرا در قلّه این بلندای عظیم ایستاده و به همه زنان عالم خطاب میکند و آنها را به پیمودن این راه دعوت مینماید.
آنهایی که در طول تاریخ - چه در جاهلیت قدیم و چه در جاهلیت قرن بیستم - سعی کرده اند که زن را تحقیر و کوچک کنند و او را دلبسته به همین زخارف و زینتهای ظاهری معرفی نمایند و پایبند مد و لباس و آرایش و طلا و زیورآلات کنند و وسیله و دستمایه ای برای خوشگذرانیهای زندگی وانمود نمایند و عملا در این راه قدم بردارند، منطق آنها منطقی است که مثل برف و یخ، در مقابل گرمای خورشید مقام معنوی فاطمه زهرا علیها السلام ذوب میشود و از بین میرود. اسلام، فاطمه - آن عنصر برجسته و ممتاز ملکوتی - را به عنوان نمونه و اسوه زن معرفی میکند. آن، زندگی ظاهری و جهاد و مبارزه و دانش و سخنوری و فداکاری و شوهرداری و مادری و همسری و مهاجرت و حضور در همه میدانهای سیاسی و نظامی و انقلابی و برجستگی همه جانبه او که مردهای بزرگ را در مقابلش به خضوع وادار میکرد، این هم مقام معنوی و رکوع و سجود و محراب عبادت و دعا و صحیفه و تضرع و ذات ملکوتی و درخشندگی عنصر معنوی و همپایه و هم وزن و هم سنگ امیرالمؤمنین و پیامبر بودن اوست. زن، این است. الگوی زنی که اسلام میخواهد بسازد، این است.
در زندگی زهرای اطهر سلام الله علیها یک نکته هست که باید به آن توجه کرد.
البته، ما در تعریف مقامات معنوی آن بزرگوار وارد نمیشویم و قادر هم نیستیم که مقامات معنوی فاطمه اطهر علیها سلام الله را بفهمیم و درک کنیم. حقیقتا در اوج قلّه معنویت انسانی و تکامل بشری، فقط خداوند است که چنین بندگانی را - و کسانی که هم طراز آنها باشند - میشناسد و مقام آنها را میبیند. لذا فاطمه زهرا را امیرالمؤمنین و پدر بزرگوار و اولاد معصومینش میشناختند. مردم آن زمان و زمانهای بعد و ما نیز در این روزگار نمیتوانیم آن درخشندگی و تلألؤی معنویت را در آن بزرگوار تشخیص بدهیم. نور درخشان معنوی، به چشم همه کس نمی آید و چشمهای نزدیک بین و ضعیف ما قادر نیست که آن جلوه درخشان انسانیت را در وجود این بزرگواران ببیند. بنابراین، در صحنه تعریف معنوی فاطمه زهرا علیهاالسلام وارد نمیشویم؛ لیکن در زندگی معمولی این بزرگوار، یک نکته مهم است و آن جمع بین زندگی یک زن مسلمان در رفتارش با شوهر و فرزندان و انجام وظایفش در خانه از یک طرف، و بین وظایف یک انسان مجاهد غیور خستگی ناپذیر در برخوردش با حوادث سیاسی مهم بعد از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه واله و سلم که به مسجد می آید و سخنرانی و موضع گیری و دفاع میکند و حرف میزند؛ و یک جهادگر به تمام معنا و خستگی ناپذیر و محنت پذیر و سختی تحمل کن است، از طرف دیگر. همچنین از جهت سوم، یک عبادت گر و بپادارنده نماز در شبهای تار و قیام کننده لله و خاضع و خاشع برای پروردگار است و در محراب عبادت، این زن جوان مانند اولیای کهن الهی، با خدا راز و نیاز و عبادت میکند.
این سه بُعد را با هم جمع کردن، نقطه درخشان زندگی فاطمه زهرا علیها السلام است. آن حضرت، این سه جهت را از هم جدا نکرد. بعضی خیال میکنند انسانی که مشغول عبادت میباشد، یک عابد و متضرع و اهل دعا و ذکر است و نمیتواند یک انسان سیاسی باشد. یا بعضی خیال میکنند کسی که اهل سیاست است - چه زن و چه مرد - و در میدان جهاد فی سبیل الله حضور فعال دارد، اگر زن است، نمیتواند یک زن خانه با وظایف مادری و همسری و کدبانویی باشد و اگر مرد است، نمیتواند یک مرد خانه و دکان و زندگی باشد. خیال میکنند اینها با هم منافات دارد؛ درحالیکه از نظر اسلام، این سه چیز با یکدیگر منافات و ضدیت که ندارد، در شخصیت ِ انسان کامل، کمک کننده هم است.
شخصیت زهرای اطهر، در ابعاد سیاسی و اجتماعی و جهادی، شخصیت ممتاز و برجسته ای است؛ به طوری که همه زنان مبارز و انقلابی و برجسته و سیاسی عالم میتوانند از زندگی کوتاه و پرمغز او درس بگیرند. زنی که در بیت انقلاب متولد شد و تمام دوران کودکی را در آغوش پدری گذراند که در حال یک مبارزه عظیم جهانی فراموش نشدنی بود. آن خانمی که در دوران کودکی، سختیهای مبارزه دوران مکه را چشید، به شعب ابیطالب برده شد، گرسنگی و سختی و رعب و انواع و اقسام شدتهای دوران مبارزه مکه را لمس نمود و بعد هم که به مدینه هجرت کرد، همسر مردی شد که تمام زندگیش جهاد فی سبیل الله بود و در تمام قریب به یازده سال زندگی مشترک فاطمه زهرا و امیرالمؤمنین علیهما السلام هیچ سالی، بلکه هیچ نیم سالی نگذشت که این شوهر، کمر به جهاد فی سبیل الله نبسته و به میدان جنگ نرفته باشد و این زن بزرگ و فداکار، همسری شایسته یک مرد مجاهد و یک سرباز و سردار دائمی میدان جنگ را نکرده باشد. پس، زندگی فاطمه زهرا، اگر چه کوتاه بود و حدود بیست سال بیشتر طول نکشید؛ اما این زندگی، از جهت جهاد و مبارزه و تلاش و کار انقلابی و صبر انقلابی و درس و فراگیری و آموزش به این و آن و سخنرانی و دفاع از نبوت و امامت و نظام اسلامی، دریای پهناوری از تلاش و مبارزه و کار و در نهایت هم شهادت است. این، زندگی جهادی فاطمه زهراست که بسیار عظیم و فوق العاده و حقیقتا بی نظیر است و یقینا در ذهن بشر - چه امروز و چه در آینده - یک نقطه درخشان و استثنایی است.
در محیط علم هم یک دانشمند والاست. آن خطبه ای که فاطمه زهرا سلام الله علیها در مسجد مدینه، بعد از رحلت پیغمبر ایراد کرده است، خطبه ای است که به گفته علامه مجلسی، بزرگان فصحا و بلغا و دانشمندان باید بنشینند کلمات و عبارات آن را معنا کنند. اینقدر پرمغز است؛ از لحاظ زیبایی هنری، مثل زیباترین و بلندترین کلمات نهج البلاغه است.

پی نوشت :
1 . دریافت کتاب (نسخه پی دی اف)

2 . دریافت رزق امشب
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۲۴
آبجی خانوم

خدا خواست حجتش را تمام کند
و چون هر که جز او مامور به این رسالت میشد جای اما و اگر داشت
پس خدا حجت را تمام کرد
و او شد سپر امامت و شهید ولایت
اما
دل هایشان ...
و حجت تامه خدا را ...
پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم :

ان الله لیغضب لغضب فاطمة ویرضی لرضاها (الامالی، شیخ مفید، ص 94)

 بی شک خداوند با خشم فاطمه علیها السلام به خشم می آید و با خشنودی او خشنود می شود .

ان فاطمة بضعة منی و هی نور عینی وثمرة فؤادی (الامالی، شیخ صدوق، ص 486)

فاطمه علیها السلام پاره تن و نور چشم و میوه دل من است

نفسم را در نیابم
همچون آنها
چشم میبندم روی حجت تامه خدا ...
" رَّبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ "

پی نوشت :
دریافت رزق امشب
۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۲۳
آبجی خانوم