دعای اینجانب بعد از بلند شدن هر صدای انفجار
چهار ساعت بعد نوشت :
آبجی کوچیکه دو سال پیش سرمای بدی خورد، از اون به بعد ریه هاش خیلی حساس شده و الان هم از بوی باروت .. مامان خانم قلبش ناراحته . آقای پدر هم از دوران جنگ عصب گوششون مشکل پیدا کرده تا جایی که بعضی وقتا صدای خنده ما هم باعث تحریک و درد میشه براشون. منم که آدم به شدت در بطن موضوع برو ، دارم تو عمق کتاب فیض میبرم یهو با صدای انفجار قبض روح میشم. این شرایط خونه ما. خونه همسایه یک پیرزن پیرمردی هستند که به دلیل بیماری پیرزنه بچه ها این خونه رو براشون گرفتند و حتی یکی از بچه ها هم باهاشون زندگی میکنه که تنها نمونند. فکر نمیکنم این جماعت عاریایی که در حال امتحان انواع و اقسام مواد منفجره اند و بعد هر انفجار عین سرخ پوستا شروع به جیغ و داد میکنند اصلا عقلشون به این چیزا قد میده یا نه.
یادش بخیر تا چند سال قبل، اون موقع که همسایه قدیمی مون نرفته بود، ما هم تو کوچه مون ی آتیش کوچیک روشن میکردیم دورش مینشستیم و صحبت میکردیم و چایی و سیب زمینی زغالی میخوردیم و کلی هم بهمون خوش میگذشت، آزارمون هم به کسی نمیرسید.
پی نوشت :
هنوز یک ساعت از انتشار این استفتاء «سوال: نظر مبارک را در مورد چهارشنبه سوری بیان فرمایید؟ جواب: چهارشنبه سوری هیچ مبنای شرعی ندارد و مناسب است از آن اجتناب شود.» از دفتر رهبری نگذشته بود که صفحه جناب هاشمی این متن رو منتشر کرد «به عقل مردم اعتماد کنیم. یک جایی را ما ببندیم مردم چندین جای دیگر را باز می کنند. خیلی جاها دخالت ما لازم نیست. واقعا باید خیلی امور را موکول کنیم به عقل خود مردم.»
دارم فکر میکنم تعصبات باعث میشه حتی تعریف عقل هم تغییر کنه.