به این عکس ها خیره نشو ... بگذر
سال هشتاد و سه بود که مادر وقتی دید اخبار رو دنبال میکنم، اینو خرید برام
سال هشتاد و چهار، چه روز خوبی بود، چقدر خوشحال بودیم. یک نفر گفته بود در صورت فک پلمپ اصفهان، آمریکا در ۴۸ ساعت ایران رو بمباران میکنه. یک نفر که حالا ...
روزهایی که هر سال یک قدم به قله ها نزدیکتر میشدیم ...
و برای رسیدن به قله ها ، چه مجنون ها که سر دادند ...
اما آمدند و ...
میراث مجید شهریاری، غنی سازی 20% را تقدیم دشمن کردند
و سی دی نود و دو ، کیک تولدم مزه پلمپ گرفت ...
و مادری که 20 فروردین93 میخواست دلداری مان بدهد که هنوز چیزی نشده ...
و دروغی به نام بیانیه غیر الزام آور لوزان ...
وین آمد و تمام. 25 سال نظارت ، ده سال ممنوعیت و محدودیت و تعلیق ...و قلب راکتوری که با سیمان پر شد ...
"در جهانی که عقل یکسره طعمه شیطان گشته است و عشق را جز در کشاله رفتن بدنهای کرخت نمیجویند، از هر طریق که راه بسپاری، کار را به قطعنامه ۵۹۸ می کشانند و قوانین خود بنیادانه اومانیستی عقل اندیشانه شرکآمیز را در برابر قانون عشق میگذارند… آنگاه که طبل جنگ با دشمنان خدا نواخته میگردد و «اهل بلا» در مییابند که نوبت آنان در رسیده است، «اهل دنیا» چون مارمولکهای بیابانی که از رعد و برق میترسند، نالهکشان به هر سوراخی پناهنده میشوند. وقتی طبل جنگ برای خدا نواخته میشود، عشاق میدانند که نوبت آنان رسیده است که قلیل من عبادی الشکور. وقتی طبل جنگ برای خدا نواخته میشود، در نزد اینان، عقل و عشق دست از تقابل میکشند و عقل، عاشق میشود و عشق، عاقل؛ آن همه عاقل که صاحب خویش را به سربازی و جانبازی میکشاند. اما در نزد دیگران، ترس جان و سر، عقل را به جنونی مذموم میکشاند و لکه ننگی را میپذیرند تا بتوانند این خون تمتع از حیات را بمکند، مثل کنهای که به شکمبه گوسفند چسبیده است."
حلالمان کنید که به جان نقد خریده تان را به نان نسیه فروختند ...