... خُسر ...

کیبورد فرسایی های آبجی خانوم

... خُسر ...

کیبورد فرسایی های آبجی خانوم

... خُسر ...

پرسیدم کجا بودی؟
گفت رفته بودم پیش حاج آقا
من گمان کردم کسی از آقایان را دیده و مشغول بازی و صحبت شده
پرسیدم خب حاج آقا چی می‌گفت؟
گفت: «من دیدم حاج آقا یک کلاهی روی سرش دارد، به او گفتم این کلاه را مادرت برایت درست کرده؟ او هم گفت: بله، گفتم کلاهت را می‌دهی به من؟ گفت: این مال خودم است، لازمش دارم. برای تو یکی دیگر میخرم. من هم گفتم پس اگر میخواهی برای من بخری، صورتی اش را بخر...»
آنجا به این حرف‌های نهال خندیدم
وقتی برگشتیم خانه دوستانم تماس گرفتند و گفتند عکس های نهال در اینترنت منتشر شده که دارد با مقام معظم رهبری صحبت می‌کند و ایشان هم می‌خندند.
آنجا تازه فهمیدم که ماجرای کلاه صورتی جزئیات گفتگوی نهال با ایشان است.
عکس آقا را به نهال نشان دادم و گفتم از این حاج آقا کلاه صورتی خواستی؟ که تایید کرد و دوباره همان ماجرا را برایم تعریف کرد.

*

"اگر مجنون ...
... دل شوریده ای داشت

دل لیلی ...
... از او شوریده تـر بـــی"

تصویر: l1l.ir/751
متن: l1l.ir/7d7

آخرین نظرات
  • ۱۵ آبان ۰۰، ۱۳:۱۵ - دچارِ فیش‌نگار
    :)
  • ۱۵ آبان ۰۰، ۰۹:۲۵ - وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
    عجب
پیوندهای روزانه

ذره ذره شرک ...

پنجشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۴:۳۹ ق.ظ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً

پس چنین نیست (که آنها ایمان داشته باشند)، سوگند به پروردگارت که آنها ایمان نمی آورند تا آن گاه که تو را در آنچه میان خود اختلاف دارند داور سازند ، سپس در نفس خویش هیچ تنگی و ناراحتی نسبت به آنچه تو حکم داده ای نیابند و کاملا تسلیم گردند.

سوره نساء ، آیه 65


از امام صادق علیه السلام روایت شده است که " اگر مردمی خدا را بپرستند و شریکی برای او نگیرند و نماز را به پا دارند و زکات بدهند و حج خانه خدا کنند و روزه ماه رمضان را بگیرند ولی در کاری که خدا یا رسول صلی الله علیه و آله کرده، چون و چرا کنند (یعنی بگویند چرا چنین و چنان کرده است، اگر خلاف این را می کرد بهتر بود) یا این چون و چرا در دلشان باشد (و به زبان نیاورند)، به همین مقدار مشرک شده اند". آنگاه امام آیه 65 سوره نساء را تلاوت کرد و سپس فرمود:" بر شما باد به تسلیم شدن (در برابر خدا و پیامبر)".

قرآن حکیم به نقل از جلد چهارم تفسیر المیزان


پی نوشت:

1. مجددا "وَ یَقولونَ نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَ نَکفُرُ بِبَعض" نباشیم

2. سر ارادت ما و آستان حضرت دوست . چشم

نظرات  (۵)

۰۳ تیر ۹۵ ، ۰۴:۵۸ صبا مهدوی
در یک کلام، به خدا اعتماد کنیم گره هامون را باز و کم و کسری هامون را جبران خواهد کرد..
در روایت است که آنکه رابطه اش با خدا را اصلاح کرد خدا رابطه اش با خلق را اصلاح خواهد کرد..
پاسخ:
به خدا اعتماد کنیم حتی به آن اندازه که خیر ما در همان گره هاست
فکر کنم این حدیث جعلی باشه!
وگرنه تمومش کنم بهتره:/

پاسخ:
استغفرالله
باز شروع کردی :/
۰۳ تیر ۹۵ ، ۱۳:۴۰ طاهاعیان خوشمزه :)
:)
۰۳ تیر ۹۵ ، ۱۴:۳۸ پلنگ صورتی
سلام
چون و چرا دقیقا اینجا به چه معنی هست؟  آخه اگه بگیم چون و چرا در دین نکنید که کلا علوم دینی رو باید بوسید گذاشت کتار ...
پاسخ:
سلام علیکم
به طور مثال طبق نص صریح قرآن (یعنی خود جملات قرآن نه استنباط فقها) ارث فرزند پسر دو برابر دختر هست و خدا ازش به عنوان حدود الهی یاد کرده.
یک بار یک نفر میاد میپرسه "چرا؟" . مثل همون فرد که رفت پیش امام صادق علیه السلام و پرسید. امام هم پاسخ داد چون خدا بر مرد جهاد و مهر و نفقه و این امور رو قرار داده . این میشه چرا برای آگاهی.
یک بار یک نفر میاد میگه چرا خدا اینکار کرده، به زن ها ظلم کرده، اصلا زنها الان کار میکنند دیگه نفقه نمیگیرن دستشون تو جیبشون میره باید ارث برابر بشه. این میشه چون و چرا از سر مخالفت.
+
داخل پرانتز برای شفافیت موضوع مثالی هم که زدم عرض کنم اگه پدری میخواد به بچه هاش ارث برابر برسه در اون یک سوم اموال که حق وصیت بهش داره میتونه جوری تقسیم کنه که اون نصف برای دختر از وصیت محاسبه بشه و باقی دو سوم به صورت دو به یک.
۰۳ تیر ۹۵ ، ۱۶:۱۵ مهیار حریری
یک عرب بدوی آمد خدمت رسول خدا عرض‌ کرد : یا رسول الله ! هلکت تباه شدم پیغمبر اکرم فورا درک کرد فرمود فهمیدم چه می‌خواهی بگویی لابد می‌گویی شیطان آمد به تو گفت : من خلقک ؟ تو هم در جوابش گفتی که مرا خدا آفریده است شیطان گفت : من خلقه ؟ خدا را کی آفریده اس ؟ تو دیگر نتوانستی جواب بدهی گفت یا رسول الله همین‌ است پیغمبر فرمود : « ذلک محض الایمان » ( عجبا ! ) فرمود چرا تو فکر کردی که هلاک شدی ؟ ! این عین ایمان است یعنی همین تو را به ایمان واقعی‌ می‌رساند ، این تازه اول مطلب است چنین فکری که در روح تو پیدا شد...

کتاب پیرامون جمهوری اسلامی / استاد شهید مطهری / ص124
پاسخ:
حتی در تصورش هم نمی گنجید
واقعا روایت عجیبی بود
متشکر

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">