- ......... (نامفهوم)
+ من خبر نداشتم
- تو مگه تو گروهشون نبودی؟
+ بودم ولی اومدم بیرون
- چرا ؟
+ حوصله شبهه ها و توهین هاشون رو نداشتم
- چرا اومدی بیرون خب. باید میموندی و جوابشون رو میدادی
+ وقتی نمیخوان بفهمند من چکار کنم. یک بار جواب دادم دو بار جواب دادم ، نمیخوان بفهمن
- هزار بار هم که میگفتن باید جواب میدادی
+ ببین من نمیتونم تحمل کنم ... هر بار بیاد به شهدای مدافع حرم بگه شهید الکی یا اون یکی بیاد
- ... ! اون که رفته بود زیارت امام رضا (ع) . زیارتش رفتنش چیه ، شهید الکی گفتنش چی؟ این حرم با اون حرم چه فرقی میکنه!
+ (آه بلند)
پی نوشت :
مستمع گفتگوشون بودم. یک مستمع درد کشیده ...
نوشتم "شعر تناقض" . اولین نتیجه جستجو ...
این تناقض شیعه را دارد به آتش می کشد
ام فضل و جعده یک سو ، در یک سو رباب
صلی الله علیک یا ابا عبدالله
بوتیک دارن و میرن از چین و ترکیه کیف و کفش و از این جور وسایل میارند
داشت حرف میزد که وسطاش گفت وضع بازار خیلی کساده
پرسیدم کساده ! چطور مگه ؟!
گفت آخه 200 تومن واسه یه کفش نمیدن
با خودم گفتم اگه کسادی اینه ، ان شاالله همیشه کساد باشه
پی نوشت :
دیشب داشتیم میرفتیم مهمونی ، دیدم برج ... هم افتتاح شده. مانیتورهای بزرگش داشتند تبلیغات برندهای لوازم آرایش رو میرفتند. تمام محلمون پر شده از برج و بوتیک و مجتمع تجاری. همشونم همین وضعه . تازه 200 تومن کف قیمته. بازار اون بنده خدا هم اگه میگه کساده بخاطر باز شدن برج های تجاری جدید هست که شیک تر و گرون تر هستند و الا خودش هم جزو همین سبک بریز و بپاش هاست.
+
خوشحالم که کفش 50-60 تومنی میپوشم اما سالی سیصد چهارصد تومن خرج کتاب و مجله میکنم