صبح که واد نت شدم اولین مطلبی که دیدم این نقل قول از استاد قرائتی بود :
" حجت الاسلام قرائتی:
خدا کند که قدرت به دست من نیفتد. چون اگر من قدرت داشته باشم، دست به یک کارهایی میزنم. یک سال بودجه ورزش را حذف میکنم، همه جوانهای عزب را زن میدهم. جوان نان ندارد، خانه ندارد، زن ندارد، بچه ندارد، کلی خرجش میکنیم برود آن طرف دنیا بازی کند و برگردد. دختر از اینجا میرود ایتالیا کشتی بگیرد و برگردد. همینجا در کوچه خودت با دختربچهها کشتی بگیر. این پولی که میخواهی خرج این دختر کنی، برود آن طرف کره زمین کشتی بگیرد و برگردد. جهیزیهاش را درست کن. ما در مملکتمان مشکل جگر داریم. لیسانس اوه... فوق لیسانس اوه... حجت الاسلام اوه... هر چه بخواهی داریم. آن چیزی که الان در مملکت ما کم است، جگر است.
عوض اینکه به مردم بگوییم آب کم مصرف کنید، چمن را حذف کنید. سبزی بکارید. سبزی هفتهای یک بار دوبار آب میخواهد. چمن هر روز آب میخواهد. میگوید: یعنی در ادارات سبزی بکاریم؟ میگوید: زشت است. نمیشود. چرا نمیشود؟ آمریکا این کار را کرد. یک سال در آمریکا آب کم آمد، بخشنامه آمد چمن حذف، سبزی بکارید. منتهی ما فکر میکنیم اگر چمن بکاریم، روشنفکر هستیم، سبزی بکاریم، دهاتی هستیم. تازه زندهباد دهاتیها! دهاتیها به گردن ما حق دارند. دهاتی تولید کننده هستند، شهریها مصرفکننده هستند. دهاتی بر شهر ارزش دارد. ببینید ما جگر اینکه چمن را تبدیل به سبزی کنیم نداریم. طرحهایی باید باشد.
اشکال دارد که بعضی از درسهای آموزش وپرورش حذف بشود؟ به جایش یک شغل یاد بگیرند. دیپلم ما در این دوازده سال یک هنری یاد بگیرد؟ دانشگاهی ما هم در این چهار سال یک هنری یاد بگیرد. منتظر استخدام نباشند، استخدام نیست، نیست، نیست. یک بار دیگر نیست، نیست، نیست، استخدام نیست. من سی سال معاون وزیر آموزش و پرورش بودم. سه تا هم بچه لیسانس دارم. یکی از آنها را هم استخدام نکردند. استخدام نیست. خانمها بروید و یک چیزی یاد بگیرید. هی لیسانس، لیسانس، لیسانس، حال ندارد کار کند، کار هم بلد نیست کند. ازدواجش عقب میافتد، سر سفره پدرش مینشیند. افسرده میشود. گناه میکند، غصه میخورد. "
حتما یادتان هست همین چند وقت پیش استاد قرائتی از رونمایی تمبر اجلاس نماز امتناع کرده بودند و گفته بودند چرا 20 میلیون (چیزی که به یاد دارم) خرج یک تمبر کردید، جاهای مهم تری برای هزینه کردن وجود داشت.
چند شب پیش اخبار داشت مصاحبه ای با فوتبالیست ها پخش میکرد که میگفتند دستمزدشان حق شان هست و کم هم هست ، در حالی که رقم ثبت شده 1.5 میلیارد برای یک فصل در دفتر نقل و انتقالات باشگاه ها ثبت شده و این تازه مبلغ ثبت شده بوده.
گفتم اگر 1.5 میلیارد برای بعضی ها پول خرد باشد ما احتمالا چند صد پله زیر خط فقریم. آقای پدر خندید و گفت خط فقر به پول در جیب ربطی ندارد ، باید دید وقتی شب سر روی بالش میگذاری به فکر کار و تلاش فردای خودت هستی یا فکر حساب کتاب کردن فلان خانه و ماشین و غیره که دیگری دارد و تو نداری .
البته آقای پدر چون معتقد هستند اگر فوتبال کشور تعطیل و زمین استادیوم ها هم جهت چرای گوسفند به دامداران تحویل داده شود ، خاصیت بیشتری برای کشور لااقل در خودکفایی گوشت قرمز دارد ، شاید به عنوان دشمن فوتبال شناخته شوند. اما با یک حساب و کتاب ساده شاید عمق فاجعه ای که استاد قرائتی به آن اشاره کردند خوب نمایان شود.
فرض کنیم فقط یک فوتبالیست در لیگ ایران برای یک فصل 1.5 میلیارد قرار داد ببندد. و چون اکثریت باشگاه های ایران دولتی هستند ، این مبلغ برابر هست با حقوق 125 میلیونی ماهانه. حتما اخبار فیشهای حقوقی این چند هفته اخیر را شنیده اید و اعتراضات به مبالغ 27 میلیونی فیش ها. وارد مقایسه این ارقام با حقوق حداقل 700 هزار تومانی و حداکثر 7 میلیونی در قانون نمی شوم اما در همین بخش ورزش ، ورزشکارانی داریم که نه تنها برایشان از حقوق 125 میلیونی خبری نیست بلکه هزینه تمرین و اعزام به مسابقات را از جیب خودشان میدهند ، مدال هم می گیرند. حالا فوتبالیست های گرامی که زبانشان هم الحمدلله همیشه برای مردم و مسئولین دراز هست بابت این میلیون میلیون ها پول بیت المال چند تا از افتخاراتشان را هم نام ببرند ملت راضی اند.
پیرامون بحث اشتغال و مدیریت آب هم اوضاع بر همین منوال است، بلکه بدتر.