من منتظر گرفتن یقه این فیش های حقوقی میلیونی بودم
شلوغش نکنید
لیبرالیسم میگوید این سطح اختلاف کاملا طبیعی ست
مطالب کانال های رفرمیستی که عضو هستم اول تا آخرشون رو طبقه بندی کنم
یک سوم مطالب تخریب دولت قبل ، یک سوم شانتاژ خبری وقایع روزانه ، یک سوم تبلیغ کانال ها و مطالب فحشا و ضد دین .
حامیان شیوخ اعتدال و اصلاحات و سازندگی و فتنه هم هستند، ادعای اسلام و انقلاب هم دارند.
روح امام شاد که فرمود :
آن روزی را که امریکا از ما تعریف کند باید عزا گرفت. آن روز که کارتر و ریگان از ما تعریف کنند معلوم میشود در ما اشکالی پیدا شده است. (20 آذر 62)
پی نوشت:
خدا خودش و جد و آبادش رو بیامرزه اونی که گفت تاریخ اسلام بخون.
... زنگ در ...
- بله
+ (با ی لهجه خاص) سلام خواهر. از سلیمانیه عراق پارچه آوردیم قیمت های خوب مناسب ...
- ممنون لازم نداریم متشکر
.
.
.
استاد میم ... می گفت استراتژی های امنیتی - فرهنگی - اجتماعی گاها حکم می کند دولت ها در منطقه ای که حتی صرفه اقتصادی زیادی هم ندارد کارخانه و مراکز تولیدی ایجاد کنند تا مانع مهاجرت جمعیت یا نارضایتی جمعیت موجود در آن نقطه شوند.
.
.
آقا مدام تذکر می دهند پیرامون ایجاد اشتغال و تولید و جلوگیری از قاچاق سازمان به جای قاچاقچیان خرده پا. و مسئولین همچنان ...
.
.
.
یاد عکس های پدر ، با لباس بسیجی ، وسط گل های وحشی کوهستان های سلیمانیه عراق ...
استاد عباسی - دانشگاه مازندران - 20 اردیبهشت
پی نوشت :
1. دانلود فیلم سخنرانی از اینجا ...
2. خواهر من قربان دستت ضبط میکنی ولی لطفا هیس!
باب ششم : اندر اساس کشت و زرع
...
حکایت :
چنان شنودم که به روزگار سلطنت تلیتوس، ویژه کاران به نزد بزرگان شکایت بردند که کار توسعه پیش نمی رود. تلیتوس سبب پرسید، گفتند موانع بسیار در راه است و از آن میان، یکی کثرت روستائیان است و دیگری ازدحام روافض و سه دیگر بسیاری درختان در برخی از نواحی. تلیتوس فرمان داد تا روستائیان را با زور سیلی و قفا و اردنگی به شهرها کوچ دهند و بر قیمت ارزاق بیفزایند تا غیرت از روافض منقطع شود و بیش مزاحمت ایجاد نکنند و اما درختان چون بوی و خوی روستائیان گرفته و مانع توسعه و حاجب مدرنیته اند، باید که در این سرزمین نمانند. گویند درختان آن سامان به پای خود به روم و فرنگ کوچیدند و کار توسعه از آن پس چندان رونق گرفت که مردم به جای سیب و امرود، آچار سگدست و کاسه نمد سوخته خوردندی و به جای گاو و گوسفند، گیربکس و دیفرنسیال به چراگاه بردندی.
باب هفتم : اندر فواید پایتخت داشتن
بدان ای فرزند وقفک الله فی سیاسة و الریاسه که پایتخت هر چه فراختر باشد و هر چه ساکنان آن از امانت و مروت دورتر، فایدت آن بیشتر و از آن جمله، یکی افزونی مناهی باشد و رواج فجور و دیگر، گرانی ارزاق و قحط انصاف. سه دیگر اینکه چون مردمان به انبوهی در پایتخت سکونت کنند، در هیچ شهر و روستا رونق و آبادانی بنماند و خلق از همه سو ترک دیار کنند و خود را به پایتخت اندازند و دیری نگذرد که از برای نانپاره، دین به دنیا فروشند و رونق اسلام ببرند و به کفار تاسی کنند و تا ناچار گردانند که از یهود و نصاری وام بستانی و خرج لوله هنگ فرزندان خودکنی و رستگار شوی.
حکایت :
آورده اند که در روزگار ذی القرنین که گروهی ابله بی تمیز او را اسکندر و کوروش گمان برده اند، جمعی فاسق متهور خدای ناترس دزد دلال را با خدا و خلق عداوت برخاست، هر جهد که کردند کاری از پیش نبردند و عاقبة الامر در سرزمینی که شومتر از آن دیاری نبود در پای کوه ضحاک جادو، به یاری شیاطین و دیوان و ددان، پایتختی بنا کردند خشتی از کفر و خشتی از دروغ و مردمان را صلا در دادند. خلق از همه جانب رو به آن کفرستان آوردند و دیری نگذشت که دین بر باد شد و مراد آن گروه دزد دلال برآمد.
پی نوشت:
چند ماه پیش داشتم تو پاتوق کتاب میگشتم و لا به لای کتابا عشق میکردم که توی بخش ادبی ی کتاب کوچولو جذبم کرد. اثری ناشناس از نویسنده ای آشنا. اینقدر نثرش عالی بود که فوری بردم گذاشتم رو بقیه خریدام . مستغرق در بحر کتاب بودم که فروشنده قیمت نهایی رو اعلام کرد. دیدم چنان تغییر قیمتی حاصل نشده! نگاه کردم دیدم قیمت 2000 تومان! سال چاپ 87. چاپ اول رو دیدم زده 80! و اینگونه کاشف به عمل اومد که من به طنزهای سیاسی انتقادی استاد یوسفعلی میرشکاک در اواسط دهه هفتاد دست یافتم. کتابی که سید مهدی شجاعی از اون به عنوان " یکی از دقیق ترین گزارش های اوضاع تاریخ معاصر " یاد کرده. کتابی که هنوزم هم تازه تازه ست.
این عکس رو در چند روز اخیر بارها و بارها دیدم و باید صادقانه بگم هر بار بعد از دیدن تیترش دیگه برای خوندن بقیه متن وقت نذاشتم. تا اینکه امروز در سایت الف مجددا رسیدم به همین تیتر +نصیحت هاشمی رفسنجانی به رئیس صداوسیما .
خب بعد از خوندن متن و نظرات سه تا سوال در ذهنم ایجاد شد. اول اینکه ربط آیه به موضوع یاد شده چیه. دوم اینکه مخاطب انتقاد هاشمی در سی سال پیش چه کسی بوده و سومین سوالی هم که بعد خوندن نظرات به ذهنم رسید از خفقان و سانسوری بود که از دوران ریاست جمهوری هاشمی یاد شده بود.
مشغول جستجوی درباره سوال سوم شدم که به +نقل قولی از مرحوم حاج احمد خمینی رسیدم :
" باید توجه داشت که طرح آزادانه دیدگاه ها و آرای مختلف برای حفظ و بقاء اصول اساس ارکان نظام و انقلاب ضروری است. یک روحانی چه امام جمعه چه پیش نماز چه منبری چه مرجع و چه شخصیت حکومتی باید دائما به افراد نزدیک این مساله را گوشزد کند که آزادی لازمه دین است و اینگونه گمان نکنند که فلانی شخصیت بزرگی است و هیچ کس نباید بگوید بالای چشم او ابروست! بجز رعایت حریم رهبر معظم انقلاب اسلامی که وظیفه همه است، مسئولیت ها هر اندازه بزرگتر باشد مردم باید نسبت به طرح نقطه نظرات و انتقادات خود درباره آنها حساس تر باشند! … یکی از گرفتاری هایی که متاسفانه بعضی ها به آن دچار شده اند این است که نمی توانند نظرات مخالف خود را تحمل کنند. این شیوه عمل منجر به دیکتاتوری می شود و با فرهنگ انقلاب و اصول بنیادین نظام اسلام ما مغایرت دارد."
خب بدیهیه که به جواب سوالم رسیده بودم پس رفتم سراغ سوال دوم. متاسفانه هر چه جستجو کردم برای اینکه از حکایت این شانتاژ و صدام چیزی دستگیرم بشه، نشد . دلیلش هم این بود که تمام نتایج جستجو حول همین جمله نصیحت بود. پس رفتم توی سایت جناب هاشمی و دنبال متن اصلی این نصیحت گشتم و در کمال تعجب با تیتر +هر کس را مردم نخواهند باید کنار برود مواجه شدم. فکر نکنم لازم باشه بگم که به صورت اتوماتیک ذهنم این جمله رو اینطور به پایان برد که "حتی اگر امیرالمومنین علی ابن ابیطالب باشد" و البته بعدش این سوال به ذهنم رسید که چرا هر وقت شما رو نخواستند به جای کنار رفتن فریاد تقلب سر دادید!
به هر حال چون از تاریخ مطلب و چند خط اول نوشته ای که توسط یک خبرنگار بی نام نگاشته شده بود معلوم بود حول چه موضوعی میگرده ، در جستجوگر صفحه عبارت صدام رو زدم و به این جمله رسیدم: "ای کاش صدا و سیمای ما یکبار سخنان سی و سه سال قبل آقای هاشمی را دوباره بخوانند. در همان روزهایی که برادرش رئیس رسانه ملّی بود. آقای هاشمی آن روز گفته بود: یادتان باشد اگر با مردم، صادق نباشید و شانتاژ کنید، بجای صدام باید با مردم خودمان در تهران، بجنگیم!"
اینکه چرا جناب هاشمی بالاخره راضی به گفتن چنین جمله ای به برادرشون شدند رو باید در لینک مربوط به نقل قول مرحم حاج احمد ببینید اما پیرامون خود رئیس صدا و سیمای وقت جناب محمد هاشمی بد نیست مرور خاطراتی بکنیم. اگه بخوایم افتخارات ایشون رو برشماریم باید بگیم دورانی که با پخش روایت فتح مخالفت میشه، خنجر و شقایق که مستندی پیرامون جنگ بوسنی بوده ابتدا با حذف صدای سید مرتضی آوینی از متن و سپس با توقف پخش مواجه میشه و در آخر هم با +حذف نام شهید آوینی از روایت فتح به خیال خودشون از منتقدین انتقام گرفتند. همه اینها موجب میشه شهید آوینی صدا و سیما رو به مقصد حوزه هنری ترک کنه ولی مدتی بعد به فرمان حضرت آقا برای ساخت سری جدید روایت فتح آماده میشه که البته چند ماه بعد ، با شهادت سید در قتلگاه فکه ... (واقعا نمیدونم این جمله رو چطور تموم کنم).
و اما آیه 24 سوره مبارکه سباء ، که فقط ذکر چند خط از تفسیر المیزان علامه طباطبایی بسنده میکنم و به حق که "مکروا و مکر اللَّه واللَّه خیر الماکرین" :
" (قل من یرزقکم من السموات و الارض قل الله و انا اوایاکم لعلی هدی او فی ضلال مبین: بگو چه کسی شما را از آسمانها و زمین روزی می دهد، بگو خدا و بگو ما و یا شما کدامیک برطریق هدایت و یا در گمراهی آشکاریم) این آیه استدلال دیگری است بر علیه مشرکین از جهت رزق که ملاک عمده بت پرستی آنهاست ، چون آنها معتقد بودند که اگر ما بت ها را عبادت کنیم ، آنها از ما خشنود می شوند و رزق ما را توسعه می دهند، در اینجا خداوند به پیامبر فرمان می دهد تا از ایشان بپرسد چه کسی از آسمان و زمین رزق شما را فراهم می کند؟ و خود در جواب بفرماید: خدای سبحان است که روزی می دهد، چون رزق ، خودش یکی از مخلوقات خداست و مشرکین خودشان معترف هستند که تنها خالق هستی خداست ،منتها چون مشرکان در دل این اعتقاد را داشتند، اما از اعتراف به آن خودداری می کردند، لذا خداوند به پیامبر فرمان می دهد، تا آن حضرت خود پاسخ این پرسش را بدهد و در آخر برای القاء حجت و وضوح حق از خود آنها انصاف بخواهد، یعنی آنها را به تفکر در حالت نفسانی خویش وادارد و بدون پافشاری بر باطل از آنها بخواهد که به دیده انصاف بنگرند و ببینند، آیا سخن و اعتقاد مسلمین بر پایه هدایت است و یا ضلالت و به این ترتیب حق را از باطل تشخیص دهند."
پی نوشت :
ما نیز به صدا و سیما نقد داریم ولی میان نقد ما و نقد آقایون ، تفاوت از زمین تا آسمان است