جاتون خالی ، کلی با شعارهایی که مادر داده حال کردیم. همسایه ها که دیگه بماند. پلاکارد مرگ بر اسرائیل رو هم گذاشتیم روی طاقچه زیر عکس امام .
حاجی پناهیان هم تو قم کولاک کرد، با رادیو گوشی گوش کردیم.
پی نوشت :
مطالب بعضی وبلاگ ها خاطرات آدم رو زنده می کنند مثل الان که یک بزرگواری از مسئولانی نوشته بودند که یادشون رفته قول آسفالت جاده روستاشون رو دادند.
ی جاده داشت روستای پدریه مادرم که دکتر نوبخت چهار دوره قول میداد آسفالتش میکنه آخرشم نکرد که نکرد. بعدش احمدی نژاد اومد جاده های روستایی استان رو دستور داد آسفالت کنند. هشت سال بعد که دوره احمدی نژاد تموم شد نوبخت شد معاون رئیس جمهور رفت تو تلویزیون گفت "دل ما با کسی که سال 84 پیروز شد اصلاً صاف نشد و هیچ وقت نتوانستیم او را به عنوان مظهر جمهوریت مردم فهیم و با فرهنگ و صادق جمهوری اسلامی ایران بدانیم".
نکته جالبش اینه که دور دوم انتخابات 84 پیرمرد پیرزنهای سن بالای روستاهای اون منطقه که بی سواد بودن و اسم خودشونم بلد نبودن بنویسند، به خاطر این موجودی که مظهر جمهوریت نظام نبوده ، رفتن نوشتن عبارت "محمود احمدی نژاد" رو یاد گرفتن که ی وقت مسئولین شورای محل اسم حاج آقا خاطره رو به جای اون براشون ننویسند.