... خُسر ...

کیبورد فرسایی های آبجی خانوم

... خُسر ...

کیبورد فرسایی های آبجی خانوم

... خُسر ...

پرسیدم کجا بودی؟
گفت رفته بودم پیش حاج آقا
من گمان کردم کسی از آقایان را دیده و مشغول بازی و صحبت شده
پرسیدم خب حاج آقا چی می‌گفت؟
گفت: «من دیدم حاج آقا یک کلاهی روی سرش دارد، به او گفتم این کلاه را مادرت برایت درست کرده؟ او هم گفت: بله، گفتم کلاهت را می‌دهی به من؟ گفت: این مال خودم است، لازمش دارم. برای تو یکی دیگر میخرم. من هم گفتم پس اگر میخواهی برای من بخری، صورتی اش را بخر...»
آنجا به این حرف‌های نهال خندیدم
وقتی برگشتیم خانه دوستانم تماس گرفتند و گفتند عکس های نهال در اینترنت منتشر شده که دارد با مقام معظم رهبری صحبت می‌کند و ایشان هم می‌خندند.
آنجا تازه فهمیدم که ماجرای کلاه صورتی جزئیات گفتگوی نهال با ایشان است.
عکس آقا را به نهال نشان دادم و گفتم از این حاج آقا کلاه صورتی خواستی؟ که تایید کرد و دوباره همان ماجرا را برایم تعریف کرد.

*

"اگر مجنون ...
... دل شوریده ای داشت

دل لیلی ...
... از او شوریده تـر بـــی"

تصویر: l1l.ir/751
متن: l1l.ir/7d7

آخرین نظرات
  • ۱۵ آبان ۰۰، ۱۳:۱۵ - دچارِ فیش‌نگار
    :)
  • ۱۵ آبان ۰۰، ۰۹:۲۵ - وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
    عجب
پیوندهای روزانه

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یا صاحب الزمان» ثبت شده است

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم


مَوْلایَ یَا مَوْلایَ

مولایم اى مولایم من،

أَنْتَ السُّلْطَانُ وَ أَنَا الْمُمْتَحَنُ

تو سلطانى و منم گرفتار آزمایش

وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمُمْتَحَنَ إِلا السُّلْطَانُ

و آیه رحم کند به بنده گرفتار آزمایش جز سلطان؟ (1)


اَللّهُمَّ

معبود من

عَرِّفْنى نَفْسَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَکَ لَمْ اَعْرِف نَبِیَّکَ

خود را به من بشناسان، زیرا اگر خود را به من نشناسانى فرستاده ات را نشناخته ام

اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَکَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَکَ

خدایا فرستاده ات را به من بشناسان، زیرا اگر فرستاده ات را به من نشناسانى حجّتت را نشناخته ام

اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دینى

خدایا حجّتت را به من بشناسان، زیرا اگر حجّتت را به من نشناسانى، از دین خود گمراه مى شوم(2)


السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ

سلام بر تو اى بجا مانده خدا در زمینش

السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مِیثَاقَ اللَّهِ الَّذِی أَخَذَهُ وَ وَکَّدَهُ

سلام بر تو اى پیمان خدا که آن را برگرفت و محکمش کرد

السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِی ضَمِنَهُ

سلام بر تو اى وعده خدا که آن را ضمانت نمود(3)


اللَّهُمَّ

معبود من

اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ وَ الْمُسَارِعِینَ إِلَیْهِ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِهِ [وَ الْمُمْتَثِلِینَ لِأَوَامِرِهِ ] وَ الْمُحَامِینَ عَنْهُ وَ السَّابِقِینَ إِلَى إِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ

مرا، از یاران و مددکاران و دفاع کنندگان از او قرار ده، و از شتابندگان به سویش، در برآوردن خواسته هایش، و اطاعت کنندگان اوامرش، و مدافعان حضرتش، و پیش گیرندگان به جانب خواسته اش، و کشته شدگان در پیشگاهش.

اللَّهُمَّ إِنْ حَالَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِی جَعَلْتَهُ عَلَى عِبَادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً ، فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی مُؤْتَزِراً کَفَنِی شَاهِراً سَیْفِی مُجَرِّداً قَنَاتِی مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدَّاعِی فِی الْحَاضِرِ وَ الْبَادِی

خدایا اگر بین من و او مرگى که بر بندگانت حتم و قطعى ساختى حائل شد، کفن پوشیده از قبر مرا بیرون آور، با شمشیر از نیام برکشیده، و نیزه برهنه، پاسخگو به دعوت آن دعوت کننده، در میان شهرنشین و بادیه نشین.

اللَّهُمَّ أَرِنِی الطَّلْعَةَ الرَّشِیدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِیدَةَ وَ اکْحُلْ نَاظِرِی بِنَظْرَةٍ مِنِّی إِلَیْهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُکْ بِی مَحَجَّتَهُ وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ وَ اعْمُرِ

خدایا آن جمال با رشادت، و پیشانى ستوده را به من بنمایان، و با نگاهى از من به او دیده ام را سرمه بنه، و در گشایش امرش شتاب کن، و درآمدنش را آسان گردان، و راهش را وسعت بخش، و مرا به راهش درآور، و فرمانش را نافذ کن و پشتش را محکم گردان(4)


اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم بحق فاطمة الزهرا علیها سلام

پی نوشت:

1. بخشی از مناجات امیرالمومنین علیه السلام در مسجد کوفه

2. دعای زمان غیبت ، توصیه امام صادق علیه السلام به زراره

3. بخشی از زیارت آل یاسین ، توقیع حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

4. بخشی از دعای عهد ، توصیه امام صادق علیه السلام به شیعیان

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۵ ، ۰۳:۴۵
آبجی خانوم

در همین سیاهی هم

گرمی حضور آفتاب را

می شود نفس کشید

می شود هنوز ... می شود!

گرچه شب

پیش چشم ما

ثانیه به ثانیه به روز می شود


* اعتقاد - محمد مهدی سیار


پی نوشت:

بخوان دعای فرج را

دعا اثر دارد ...

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۴۹
آبجی خانوم

نمی فهمم که عقب افتادنم از اسد و پدید آمدن فاصله میان ما به دلیل کندی و تنبلی من است یا حکم و اقتضای تقدیر.

به هر حال وقتی اسد را پیدا می کنم و به او می رسم که پشت در یک خانه ایستاده و زنگ را هم زده و حرف هایش را هم مطرح کرده و مشغول شنیدن پاسخ صاحبخانه است:

... توجه فرمودید؟ برای شخص من، دو روز زودتر یا دیرتر علی السویه است. ما که بالاخره باید تحویل بدیم، امروز چه فرقی با فردا می کنه!؟ مساله بسترسازی مناسب برای این حرکت عظیم تاریخیه. خدا شاهده من شخصا هیچ مشکلی ندارم. همین الان هم کاملا آماده ام ولی عرض من به محضر آقا این است که زوده! برای یک اقدام فراگیر و جهان شمول، هنوز زوده. الان شبیه میوه نارسه. این فرمایش جدشون امیرالمونینه که "مجتنی الثمره لغیر وقت ایناعها کالزارع بغیر ارضه". هنوز باید قدری تامل کرد تا زمینه مساعد بشه. تا پذیرش و احساس نیاز، تعمیم پیدا کنه. اصلا از یک منظر دیگه به قضیه نگاه کنیم. از قول من به محضر شریفشون عرضه بدارید مگه قصد و نیت وجود مبارکتون، پیاده کردن احکام الهی نیست؟ خب! ما داریم همین کار رو می کنیم. شان شما اجل از اینه که شخصا وارد کارهای اجرایی بشین! حضرتعالی از همون پشت پرده غیب هم اوامرتون مطاعه! دستور بدین ما اجرا می کنیم. هر جا نقصی، خللی، اشکالی هست، ابتدا تذکر بدین! اگر ما بی توجهی کردیم یا از پس اصلاحش برنیامدیم شما وارد عمل بشین. نه که نعوذ بالله فکر کنید ما کیسه ای برای این زخارف دنیا دوختیم! حاشا و کلا! به جد اطهرتون اگر ما کمترین تعلق خاطری به این مناصب امانتی داشته باشیم. از ابتدا به این نیت گرفتیم که آماده اش کنیم و تحویل شما بدیم. شمایی که فی الواقع صاحب اصلی همه ما و این امور هستید. ما که از یک چنین ایمان و باور قلب ای برخورداریم چطور ممکنه برای یکی - دو روز عقب و جلو شدن این انتقال بخواهیم با شما مناقشه کنیم. اصلا اگر این احساس تکلیف نبود، چه نیرویی میتونست منو از اون روستای سبز و خرم و با صفا بنه کن به این مرکز دود و فساد و ترافیک منتقل کنه؟! از من آرامش و سلامت و عبادت و رسیدگی به اهل و عیان و ... بگیره و در عوض به من چی بده؟ بار سنگین مسئولیت! هزار جور دغدغه و پریشانی و مصیبت! و از همه تلخ تر و دردناک تر، شنیدن هزار جور حرف و حدیث و تهمت و ناروا و شماتت ....

اسد می گوید:

خب پس خلاصه و نتیجه این که جواب مشخص شما منفیه!

صدا از آیفون میگوید:

نه. نشد. توجه نفرمودید. عرض من اینه که وقتی شما این نکات رو از جانب من به محضر آقا متذکر بشین ، خود وجود مبارکشون به این تنیجه می رسن که هنوز زوده و صلاح نیست. و گر نه که من به شخصه مخالفتی ندارم.

اسد می پرسد :

یعنی جواب مشخصه شما مثبته؟

صدا جواب می دهد :

باز که شما سر همون نقطه اولی عزیز من؟ چرا روح کلام منو درک نمی کنی؟

اسد می پرسد :

مرخص می فرمایید؟

صدا جواب می دهد:

به سلامت، فی امان الله و حفظه .

اسد بی درنگ راه می افتد و شتابناک قدم بر می دارد و مرا هم به دنبال خود می کشاند. وقتی کاملا شانه به شانه او قرار می گیرم سوال می کنم :

می شه بپرسم ایشون کی بودن؟!

اسد قرص و محکم جواب می دهد:

نخیر!


پی نوشت:

وقتی اسد اولین جمله ش رو در صفحات اول کتاب گفت من کاملا باهاش هم نظر بودم. نه صرفا به خاطر موقعیت داستانی بلکه از قبل تر هم این موضوع دغدغه ذهنم بود و می دونستم خیلی لنگ میزنیم. ولی بعد از خوندن کتاب فهمیدم لنگ زدن که به کنار ، اصلا ... . خودتون کتاب رو بخونید فکر کنم بهتر باشه .

+

سه شنبه ها را دوست دارم حتی بدون چشیدن طعم این مستی :

مستی نه از پیاله نه از خـم شروع شد / از جــــاده سه ‌شنبه شب قم شروع شد


اللهم عجل لولیک الفرج بحق فاطمه الزهرا سلام الله علیها

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۱۳
آبجی خانوم
نشسته بودم وسط حسینیه حاج همت و شروع کرده بودم به گله کردن. قد پنج سال گله داشتم از همسرش از پسرش. گفتم حاجی این بود اون زنی که میگفتی باید تا قدس هم همراهت بیاد. دیدی چطور رفت هم تیمی شد با غاصبهای قدس. دیدی شد حامی نه غزه نه لبنان. پسرت را دیدی حاجی. دیدی چه طعنه ای به جهاد زد. دیدی جهاد هم به آرزوش رسید. دیدی شهید شد. دیدی همونطوری که خودش گفته بود خونش در مسیر قدس و فلسطین ریخت. گفتم حاجی حالا که همسرت زد زیر همه چی باید خودت پای حرفت باشی. باید نشونم بدی چطور تا قدس. نشونم بده .
تو تاریکی و سکوت دو کوهه زدم بیرون ...
چند هفته گذشته بود از برگشتمون. رفتم توی سالن. یکی از مجله های کنار میز رو برداشتم دیدم عکس فاطمه است، فاطمه مغنیه، دختر عماد مغنیه و خواهر جهاد مغنیه. صفحه مصاحبه رو باز کردم . وقتی از نبودن ها و شرایط کاری حاج رضوان پرسیده بودند فاطمه گفته بود وقتی از مادر می پرسیدیم بابا کجاست جواب می‌داد تا وقتی امام زمان ظهور نکرده باباتون نمیاد پس برای ظهور امام زمان دعا کنید.
با خودم گفتم این چنین زنی باید هم همسر شهید بشه مادر شهید بشه و در یک کلام شهید پرور بشه.
حاجی نشونم داده بود زنی رو که تا قدس در راه قدس باقی میمونه.

پی نوشت :
روز وصل دوستداران یاد باد ...
۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۴ ، ۰۱:۰۴
آبجی خانوم

دریافت کلیپ محمد حسین خلیل در لبنان

دریافت کلیپ هادی فاعور در زینبیه دمشق

یا حجة الله شکوانا إلیک

أدرکنا أدرکنا ، لبیک لبیک

جار علینا الزمان یا مولای یا مهدی (عج)

نصرخ یابن الحسن یا مولای یا مهدی (عج)

أمل المستضعفین یا مولای یا مهدی (عج)

یا نداء الثائرین یا مولای یا مهدی (عج)

قلوب الأطفال تطوق إلیک

أدرکنا أدرکنا ، لبیک لبیک
متى الفرج یکونُ یا مولای یا مهدی (عج)
و یفرح المؤمنون یا مولای یا مهدی (عج)
و یزول المجرمون یا مولای یا مهدی (عج)
بقیة الله شکوانا إلیک
أدرکنا أدرکنا ، لبیک لبیک


ای حجت خدا به تو شکایت میکنیم

ما را ردیاب ما را ردیاب لبیک لبیک

زمانه بر ما ستم کرد مولای من یا مهدی (عج)

ما فریاد میزنیم یابن الحسن مولای من یا مهدی (عج)

ای آرزوی مستضعفین مولای من یا مهدی (عج)

ای ندای انقلابیون مولای من یا مهدی (عج)

دلهای کودکان در بند توست
ما را ردیاب ما را ردیاب لبیک لبیک
فرج چه زمانی است مولای من یا مهدی (عج)
که مومنان شاد شوند مولای من یا مهدی (عج)
و مجرمان نابود گردند مولای من یا مهدی (عج)

ای حجت خدا به تو شکایت میکنیم

ما را ردیاب ما را ردیاب لبیک لبیک


پی نوشت :
1 - روزگاری شیخ زکزاکی و شیعیان زاریا با شروع محرم در مراسمی پرچم یا حسین (ع) رو بر بالای حسینیه بقیه الله (عج) نصب می کردند ...
2 - هادی فاعور در ایران با مستند شهید حسن شاطری (حسام خوشنویس) شناخته شد. یکی از ده ها کودک و نوجوان مشغول به تحصیل در مدارس پیشاهنگی ای که شهید در سوریه ایجاد کرد برای کاشتن بذر مقاومت  در دل کودکان سوری.
3 - و من ، دست خالی و با کوله باری از عصیان ...
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۴ ، ۰۲:۰۰
آبجی خانوم
... بکم فتح الله و بکم یختم الله و بکم ینزل الغیث ...(زیارت جامعه کبیره)

السلام علیک یا صاحب الزمان


برف می بارد ...
۳ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۴ ، ۱۰:۲۶
آبجی خانوم
السلام

شاید کمتر عاشقی باشد که دم از مجنون شدن نزند و یا معشوق را به لیلایی نستاید و در این میان شوریدگی مجنون همواره نشان افتخاری بوده بر سینه ی سوخته از فراغ یار...

ماجرا از آنجا شروع شد که منه آبجی خانوم مشغول گشت زنی(پلیسم انگار!) در فضای مجازی بودم که چشم در چشم شدم با چند بیتی از اشعار به ظاهر عاشقانه در وصف یوسف زهرا (عج)3xx.gif

از اونجایی که این قبیل اشعار و این سبک مدح رو در وصف هیچ یک از بزرگان قابل قبول نمی دونم به فکر رفتم که آیا شور قلبی ما جماعت مسلمون به امامون واقعا این طور هست! آیا واقعا جدا از مرحله و مرام شعور ، تو همین کوچه پس کوچه های شور حرفی برای گفتن داریم؟!!!

جواب منه آبجی خانوم که خودم از دلم آگاهم ، جز ی سر شرمنده ی سرافکنده نیست ...

از این مجلس شرمندگی چند روزی نگذشته بود که وقت رفتن به کلاس ، راننده محترم تاکسی دلش هوای رادیو می کنه و القصه ، روشن کردن رادیو و پخش شدن ترانه یکی میشه و از میان تمام کلمات اون ترانه تنها نام لیلی کافی بود که بیتی رو  بعد سال ها به یاد آبجی خانوم بیاره ...

"    اگر مجنون دل شوریده ای داشت

دل لیلی از او شوریده تـر بـــــــی    "

تصور حال آبجی خانوم در آن حال آنقدر ها هم امر سختی نیست ،خاصه اگر بدانید تمام طور مسیر ،سر کلاس و راه برگشت بیت رو زمزمه می کرد .

 

پی نوشت :

باشد که در این بزم عاشقی ، مجنون خجل ز لاف خود نشود


//bayanbox.ir/id/3482462076145918549?view

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۳ ، ۱۲:۰۷
آبجی خانوم