... خُسر ...

کیبورد فرسایی های آبجی خانوم

... خُسر ...

کیبورد فرسایی های آبجی خانوم

... خُسر ...

پرسیدم کجا بودی؟
گفت رفته بودم پیش حاج آقا
من گمان کردم کسی از آقایان را دیده و مشغول بازی و صحبت شده
پرسیدم خب حاج آقا چی می‌گفت؟
گفت: «من دیدم حاج آقا یک کلاهی روی سرش دارد، به او گفتم این کلاه را مادرت برایت درست کرده؟ او هم گفت: بله، گفتم کلاهت را می‌دهی به من؟ گفت: این مال خودم است، لازمش دارم. برای تو یکی دیگر میخرم. من هم گفتم پس اگر میخواهی برای من بخری، صورتی اش را بخر...»
آنجا به این حرف‌های نهال خندیدم
وقتی برگشتیم خانه دوستانم تماس گرفتند و گفتند عکس های نهال در اینترنت منتشر شده که دارد با مقام معظم رهبری صحبت می‌کند و ایشان هم می‌خندند.
آنجا تازه فهمیدم که ماجرای کلاه صورتی جزئیات گفتگوی نهال با ایشان است.
عکس آقا را به نهال نشان دادم و گفتم از این حاج آقا کلاه صورتی خواستی؟ که تایید کرد و دوباره همان ماجرا را برایم تعریف کرد.

*

"اگر مجنون ...
... دل شوریده ای داشت

دل لیلی ...
... از او شوریده تـر بـــی"

تصویر: l1l.ir/751
متن: l1l.ir/7d7

آخرین نظرات
  • ۱۵ آبان ۰۰، ۱۳:۱۵ - دچارِ فیش‌نگار
    :)
  • ۱۵ آبان ۰۰، ۰۹:۲۵ - وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
    عجب
پیوندهای روزانه

۱۵۰ مطلب با موضوع «.............................. او» ثبت شده است

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ قیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَریقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَةً وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلی‏ أَجَلٍ قَریبٍ قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلیلٌ وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقی‏ وَ لا تُظْلَمُونَ فَتیلاً

أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فی‏ بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِکَ قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَما لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ حَدیثاً

آیا ندیدی کسانی را که [پیش از اعلام حکم جهاد] به آنان گفته شد: [چون زمینه جنگ فراهم نیست] دست از جنگ بازدارید و [در این شرایط] نماز را بر پا دارید و و زکات بپردازید. ولی هنگامی که جنگ بر آنان لازم و مقرّر شد، ناگاه گروهی از آنان مانند ترس از [عقوبت] خدا یا ترسی سخت تر از آن، از مردمِ [مُشرک] ترسیدند و گفتند: پروردگارا! چرا جنگ را بر ما لازم و مقرّر کردی؟ و چرا ما را تا زمانی نزدیک [که زمان مرگ طبیعی است] مهلت ندادی؟ بگو: متاع دنیا اندک ، و آخرت برای آنان که تقوا ورزیده اند بهتر است و به اندازه رشته میان هسته خرما مورد ستم قرار نمی گیرند.

هر کجا باشید هر چند در قلعه های مرتفع و استوار ، مرگ شما را درمی یابد. و اگر خیری [چون پیروزی و غنیمت] به آنان [که سست ایمان و منافق اند] برسد ، می گویند: این از سوی خداست. و اگر سختی وحادثه ای [چون بیماری ، تنگدستی ، شکست وناکامی ] به آنان رسد [به پیامبر اسلام] می گویند: از ناحیه توست. بگو: همه اینها از سوی خداست. این گروه را چه شده که نمی خواهند [ معارف الهیّه وحقایق را ] بفهمند؟!

سوره نساء ، آیات 77 -78


در شان نزول آیه 77 سوره نساء نقل شده است که جمعی از مسلمانان هنگامی که در مکه بودند فشار و آزار شدید مشرکان قرار داشتند، خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسیدند و گفتند: ما قبل از اسلام ، عزیز و محترم بودیم اما وضع ما پس از اسلام دگرگون شد. آن عزت و احترام را از دست داده ایم و همواره مورد آزار دشمنان قرار داریم. اگر اجازه دهید، با دشمن می جنگیم تا عزت خود را باز یابیم. آن روز پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:"من فعلا مامور به مبارزه نیستم" ، ولی هنگامی که مسلمانان به مدینه آمدند و زمینه برای مبارزه مسلحانه آماده شد و دستور جهاد نازل گردید، بعضی از آن افراد داغ و آتشین ، از شرکت در میدان جهاد مسامحه کردند و از آن جوش و حرارت خبری نبود. این آیه نازل شد و برای تشجیع مسلمانان و ملامت افراد مسامحه کار ، حقایقی را بیان کرد.

قرآن حکیم به نقل از جلد چهارم تفسیر نمونه


پی نوشت:

اگر آیه "فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ" سخن خداوند سبحان نبود و هر روز شیعه ، روز کسب آمادگی و تمرین برای عصر ظهور ، این پی نوشت را نمی نوشتم. اما حالا که هست می نویسم ...

رسیده بود خدمت امام خمینی ره . امام آن روزها در نجف در تبعید بود. چند روز طول کشید تا امام اجازه ملاقات به او بدهد، آن هم به خاطر توصیه نامه آیت الله طالقانی. آمد ، حرف هایش را زد. امام مخالفت کردند، گفتند نکنید، وارد مبارزه مسلحانه نشوید، حالا وقتش نیست، خودتان را به کشتن می دهید. گوش نکردند، سلاح برداشتند. قرار بود علیه استبداد بجنگند اما کم کم سمت لوله سلاح تغییر کرد. اول سمت امثال شریف واقفی ها گرفته شد بعد مردم کوچه و بازار و بعدتر سر از استخبارات عراق در آوردند و خدا می داند چند رزمنده ایرانی و چند شیعه عراقی زیر شکنجه هایشان آسمانی شدند. بله ، گروهک منافقین را می گویم.

سالهای تبعید امام گذشت. انقلاب پیروز شد. تمام دنیای استکبار ایستادند پشت یک مهره برای حمله نظامی به ایران، صدام. امام فرمان جهاد داد، ملت از پیر و جوان پای کار آمد، وسط میدان. اما آقایان چه کردند. تا بنی صدر بود هر روز یک نطق علیه اسلام و امام و نیروهای انقلاب. هر روز یک بلوا. تئوری نظامی هم داشت البته، زمین میدهیم زمان میخریم. هر چه گفتند خوزستان تمامش دشت است، چقدر زمین بدهیم ، دشت را چطور میخواهی پس بگیری؟ به گوشش نرفت. آخر هم وقتی خیانت هایش برملا شد ، لباس زنانه پوشید و از کشور گریخت.

دولت مکتبی رجایی تنها دو ماه پس از تشکیلش ، با مهر شهادت و مظلومیت جاودانه شد. از دولت بعد چه بگویم. از قهر نخست وزیر ، ناسازگاری اش با رئیس جمهور، از عدم اختصاص بودجه به جنگ ، از چه. همینقدر بس که در تمام سال های دفاع مقدس بودجه جنگ هرگز به 20% نرسید.

بگذریم. آقایان پس از آزادسازی خرمشهر - با وجود آن حجم از خاک در تصرف دشمن مانده- زمزمه صلح و آتش بس شد ورد زبانشان، آنقدر کارشکنی کردند تا شد آنچه شد. و چه خوب گفت سید مرتضی آوینی که "از هر طریق که راه بسپاری، کار را به قطعنامه 598 می کشانند". آن روزها کسی نپرسید شما که عشق مذاکره بودید نتیجه پذیرش قطعنامه چه شد؟ نتیجه مذاکرات الجزایرتان چه شد؟ مفادش اجرا شد؟ توانستید با زبان مذاکره حق ملت را بگیرید یا باز دشمن سرتان را کلاه گذاشت.

بگذریم. الجزایر گذشت، برای هشدارهای ناتوی فرهنگی یک گوش شان شد در ، دیگری دروازه. فرمان هشت ماده ای رهبری پیرامون جلوگیری از فساد اقتصادی به بایگانی ها پیوست. عهدنامه تهران و سعدآباد، سند ننگین خفت و خواری آقایان هم گذشت. ژنو و لوزان و وین هم می گذرد.

اینها حال پای جنگ اقتصادی ایستادن هم ندارند. دلشان خوش است به واردات و سود دلالی. پای جنگ نرم فرهنگی که حرفش را هم نزن. شعارشان این است که مردم را به زور به بهشت نمی شود برد. نمی دانم کسی پرسید "به جهنم چطور؟" یا نه!

بگذریم. روزگار می گذرد و تاریخ تکرار می شد. چون ما مردم هنوز با نفاق ته دلمان کنار نیامده ایم. اسلام را میخواهیم برای نان و نام خودمان و ایل و طایفه مان و بس.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۵ ، ۰۵:۱۹
آبجی خانوم

   

 

 


شب جمعه ست

یادی کنیم از مهمانان خوان کرم سیدالشهدا

ولو با ذکر یک صلوات

+

پدرهاشان سربازان و فرماندهان و سرداران جنگ سخت بودند

از جان گذشتند

ما سربازان و فرماندهان جنگ نرم ، جنگ اقتصاد و فرهنگ و علم

چه می کنیم ؟

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۰۴ تیر ۹۵ ، ۰۱:۲۴
آبجی خانوم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً

پس چنین نیست (که آنها ایمان داشته باشند)، سوگند به پروردگارت که آنها ایمان نمی آورند تا آن گاه که تو را در آنچه میان خود اختلاف دارند داور سازند ، سپس در نفس خویش هیچ تنگی و ناراحتی نسبت به آنچه تو حکم داده ای نیابند و کاملا تسلیم گردند.

سوره نساء ، آیه 65


از امام صادق علیه السلام روایت شده است که " اگر مردمی خدا را بپرستند و شریکی برای او نگیرند و نماز را به پا دارند و زکات بدهند و حج خانه خدا کنند و روزه ماه رمضان را بگیرند ولی در کاری که خدا یا رسول صلی الله علیه و آله کرده، چون و چرا کنند (یعنی بگویند چرا چنین و چنان کرده است، اگر خلاف این را می کرد بهتر بود) یا این چون و چرا در دلشان باشد (و به زبان نیاورند)، به همین مقدار مشرک شده اند". آنگاه امام آیه 65 سوره نساء را تلاوت کرد و سپس فرمود:" بر شما باد به تسلیم شدن (در برابر خدا و پیامبر)".

قرآن حکیم به نقل از جلد چهارم تفسیر المیزان


پی نوشت:

1. مجددا "وَ یَقولونَ نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَ نَکفُرُ بِبَعض" نباشیم

2. سر ارادت ما و آستان حضرت دوست . چشم

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱ ۰۳ تیر ۹۵ ، ۰۴:۳۹
آبجی خانوم
اخبار مراسم شب قدر پشت سر هم میرسند
خدا قبول کند
اما
بعضیهاشان برایم مصداق بارز سخن آن مورخ است که نوشت
شمر رادیدم که سر حسین بن علی (علیه السلام) را سوی فلانی گرفت وگفت بگیر که نماز عصرم دارد قضا میشود.


استاد قنبری میگفت یزید هم برای تطهیر وجهه اش و سرپوش عملش، براى سیدالشهدا سوگواری و کاخ را سیاه پوش کرد. اما سوگواری یزید کجا و سوگواری اسرای خرابه شام کجا ...
۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۵ ، ۱۵:۱۰
آبجی خانوم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

یَوْمَئِذٍ یَوَدُّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّی بِهِمُ الْأَرْضُ وَ لا یَکْتُمُونَ اللَّهَ حَدیثاً

در آن روز کسانی که کفر ورزیده اند و از رسول نافرمانی کرده اند ، آرزو می کنند که: ای کاش با زمین یکسان می شدند. و از خدا هیچ سخنی را [که در دنیا درباره قرآن و پیامبر به باطل و ناروا می گفتند] پوشیده نمی توانند داشت.

سوره نساء ، آیه 42


معنای عصیان بر رسول، نافرمانی از دستورات رسول خداست ،دستوراتی که از مقام ولایت آن جناب صادر می شود و نافرمانی خدای تعالی دراحکام شریعت می باشد و (لو تسوی بهم الارض)  از مردن به معنای باطل الوجود شدن و هیچ و پوچ گشتن است ،نظیر جمله: «و یقول الکافر یا لیتنی کنت ترابا»(نبأ/40)، چون آنها در پیشگاه الهی حاضرند و اعمالشان درنزد خدا آشکار است ،همچنین گواهان اعمال و اعضای بدنشان و ملائکه و نبیین و غیر آنان همه برعلیه آنهاشهادت می دهند ،پس آرزو می کنند ای کاش نیست و نابود می شدند وامر خدا را نافرمانی نمی کردند ،و پیام او را کتمان نمی نمودند.
امیرالمؤمنین علیه ‏السلام در خطبه ‏ای که اوضاع وحشتناک روز قیامت را توصیف می‏کرد فرمود: آن روز بر دهن‏ ها مهر می‏زنند، دیگر کسی سخن نمی‏گوید، بلکه دستها به سخن در می آیند، پاها خود شهادت می‏دهند، پوست‏های بدن سخن می‏گویند، که در دنیا چه کردند، در نتیجه «لا یکتمون الله حدیثا» هیچ کس نمی‏تواند جریانی را از خدای تعالی پنهان بدارد.
ترجمه تفسیر المیزان


پی نوشت :

ترسناکه، خیلی هم ترسناکه.

عظمت یک رعد و برق رو نمیتونیم تحمل کنیم، وقایع قیامت و دفتر اعمال و حساب و کتاب به جای خود.

اما بیشتر از ترس، عاشقانه ست. مخلوق نافرمانی که بندگی و عاشقی نکرده دلش میخواد خاک میشد ولی پیش معبودش رسوا نمیشد.

انگار تازه فهمیده بساط عشق و عاشقی ای هم بوده ولی دیر فهمیده. کاش دیر نفهمیم . کاش تا وقت هست عاشقی کنیم. کاش رسوای عشق باشیم نه رسوای بی وفایی و سرکشی .

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۵ ، ۰۴:۴۵
آبجی خانوم

بسم الله ...

این خانواده آینه های خدائی اند * در انتهای جاده ی بی انتهائی اند

خیل ملک مقابلشان سجده می کنند * اینها خدا نی اند ولیکن خدائی اند

هر کس که می رسد سر اطعام می برند * فرقی نمی کند که فقیران کجائی اند

یک السلام و یک و علیک السلام سبز * اینها همان مقدمه ی آشنائی اند

صدها هزار مثل سلیمان در این حرم * مشغول لحظه های شریف گدائی اند


امام حسن مجتبی علیه السلام :

«إِنَّمَا الْخَلیفَةُ مَنْ سارَ بِسیرَةِ رَسُولِ اللّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ عَمِلَ بِطاعَةِ اللّهِ وَ لَعَمْری إِنّا لاَعْلامُ الْهُدی وَ مَنارُ التُّقی.»

خلافت فقط از آنِ کسی است که به روش رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) برود، و به طاعتِ خدا عمل کند، و به جان خودم سوگند که ما اهل بیت نشانه های هدایت و جلوه های پرفروغ پرهیزگاری هستیم.(تحف العقول ص 233)

وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِالْحَقِّ نَبِیّاً لَا یَنْقُصُ أَحَدٌ مِنْ حَقِّنَا إِلَّا نَقَصَهُ اللَّهُ مِنْ عَمَلِه‏

قسم به خدایی که محمّد (صلی الله علیه وآله وسلم) را به حقّ برانگیخت، هیچ کس از حقّ ما اهل بیت چیزی را کم نکند، مگر آن که خداوند از عملش چیزی را کم گرداند.(نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ص 73)


انسان 250 ساله :

آن هنگامی بود که رسول خدا(ص) به مدینه تشریف آوردند و آنجا را پایگاه خودشان قرار دادند و حکومت اسلامی را در آنجا گستراندند ، اسلام از شکل یک نهضت، به شکل یک حکومت تبدیل شد. این روند، در ده سالی که نبی اکرم (ص) حیات داشتند و بعد از ایشان، در دوران خلفای چهارگانه و سپس تا زمان امام مجتبی(ع) و خلافت آن بزرگوار که تقریباً شش ماه طول کشید ، ادامه پیدا کرد و اسلام به شکل حکومت، ظاهر شد. همه چیز، شکل یک نظام اجتماعی را هم داشت ؛ یعنی حکومت و ارتش و کار سیاسی و کار فرهنگی و کار قضایی و تنظیم روابط اقتصادی مردم را هم داشت و قابل بود که گسترش پیدا کند و اگر به همان شکل پیش می رفت، تمام روی زمین را هم می گرفت ؛ یعنی اسلام نشان داد که این قابلیت را هم دارد. در دوران امام حسن(ع) جریان مخالف آن چنان رشد کرد که توانست به صورت یک مانع ظاهر بشود.

البته این جریان مخالف در زمان امام مجتبی (ع) به وجود نیامده بود. اگر کسی بخواهد قدری دور از ملاحظات اعتقادی و صرفاً متکی به شواهد تاریخی حرف بزند، شاید بتواند ادعا کند که این جریان، حتی در دوران اسلام به وجود نیامده بود؛ بلکه ادامه ای بود از آنچه که در دوران نهضت پیامبر (ص) یعنی دوران مکه وجود داشت. بعد از آنکه خلافت در زمان عثمان که از بنی امیه بود به دست این قوم رسید، ابوسفیان که در آن وقت، نابینا هم شده بود با دوستانش دور هم نشسته بودند. پرسید: چه کسانی در جلسه هستند؟ پاسخ شنید که فلانی و فلانی و فلانی. وقتی که خاطر جمع شد همه خودی هستند و آدم بیگانه ای در جلسه نیست، به آنها خطاب کرد و گفت: « تلََقَّفُوها تلََقُّفَ الکُرَة». یعنی مثل توپ، حکومت را به هم پاس بدهید و نگذارید از دست شما خارج بشود! (الإحتجاج علی أهل اللجاج- طبرسی ج۱ص۲۳4) این قضیه را تواریخ سنی و شیعه نقل کرده اند.

اینها مسایل اعتقادی نیست و ما اصلاً از دیدگاه اعتقادی بحث نمی کنیم؛ یعنی من خوش ندارم که مسایل را از آن دیدگاه بررسی کنم؛ بلکه فقط جنبه تاریخی آن را مطرح می کنم. البته ابوسفیان در آن وقت، مسلمان بود و اسلام آورده بود؛ منتها اسلامِ بعد از فتح یا مشرف به فتح؛ اسلامِ دوران غربت و ضعف نبود، اسلامِ بعد از قدرتِ اسلام بود.

این جریان، در زمان امام مجتبی (ع) به اوج قدرت خودش رسید و همان جریانی بود که به شکل معاویة بن ابی سفیان، در مقابل امام حسن مجتبی (ع) ظاهر شد. این جریان معارضه را شروع کرد؛ راه را بر حکومت اسلامی یعنی اسلام به شکل حکومت برید و قطع کرد و مشکلاتی فراهم نمود؛ تا آنجایی که عملاً مانع از پیش روی آن جریانِ حکومت اسلامی شد.


پی نوشت :

خیلی بیشتر از +دارای ارزش خوانش های ماهان  حرف دارم. خیلی بیشتر از تجسم های امروزی دردهای کریم اهل بیت، اما بماند ... . میلاد اول پسر کوثر مبارک

لی‌ خَمْسَةٌ أُطْفی‌ بِهِمْ حَرَّ الْجَحیمِ الحاطِمَهْ

الْمُصْطَفَی‌ وَالْمُرْتَضَی‌ وَابْناهُما وَالْفَاطِمَهْ 

از برای‌ من‌ پنج‌ نفرند که‌ به‌ واسطۀ آنها حرارت‌ آتش‌ شکننده‌ و درهم‌ کوبندۀ دوزخ‌ را فرو می‌نشانم‌:

یکی‌ از آنها مصطفی‌ (ص) است‌، و دیگری‌ مرتضی‌ (ع) ، و پسران‌ آنها، و فاطمۀ زهرا (س) است‌.

مبحث شیرین عیدی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۵ ، ۱۸:۵۵
آبجی خانوم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَّ إِلاَّ أَنْ یَأْتینَ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسی‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فیهِ خَیْراً کَثیراً

ای کسانی که ایمان آورده اید، بر شما حلال نیست زن ها (ی شوهر مرده) را به اکراه (همانند اموال شوهرانشان طبق سنّت جاهلیت ) به میراث برید ، و حلال نیست زنانی را که شما وارث آنها هستید از ازدواج مانع شوید تا ارثشان را شما ببرید و (نیز) آنها را (که همسر شمایند) در تنگنا قرار مدهید تا پاره ای از آنچه به آنها (به عنوان مهر) داده اید (از دستشان بیرون) ببرید مگر آنکه کار زشت آشکاری (مانند نشوز و زنا) مرتکب گردند (که در این صورت می توانید با تضییقات حلال چیزی بگیرید ) و با آنان به نیکی معاشرت کنید ، و اگر از آنها کراهت دارید (باز هم با آنان بسازید، زیرا) بسا هست که شما چیزی را مکروه دارید و خدا در آن خیر فراوانی قرار می دهد.

وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَکانَ زَوْجٍ وَ آتَیْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئاً أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبیناً

و اگر خواستید همسری را به جای همسری (همسر پیشین) تبدیل کنید و یکی از آنان را ( که می خواهید رها کنید ) مال فراوانی (به عنوان مهر) داده اید ، چیزی از آن را پس مگیرید ، آیا آن را از روی بهتان و افترا و گناهی آشکار می گیرید؟! (طبق سنت جاهلیت که به آنها افترا می بستند تا مجبور شوند و از مهرشان دست بردارند.)

وَ کَیْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضی‏ بَعْضُکُمْ إِلی‏ بَعْضٍ وَ أَخَذْنَ مِنْکُمْ میثاقاً غَلیظاً

و چگونه آن را بازپس می گیرید در حالی که شما (با تماسّ جسمی و روحی) به یکدیگر رسیده اید و آنان از شما پیمانی محکم ( به وسیله عقد ازدواج ) گرفته اند!

سوره نساء ، آیات 19 -21


19. خداوند در این آیه به مردان دستور می دهد که با همسرانشان به طور شایسته رفتار کنند. در روایات نیز تاکید فراوان بر این مطلب شده است.  از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است که" هر که همسری برای خویش گرفته، پس باید او را گرامی بدارد" و همچنین نقل شده" ملعون است، ملعون است آن که حقوق افراد تحت سرپرستی اش را ضایع کند. در روایتی از امام صادق (ع) میخوانیم "خدا رحمت کند کسی را که بین خود و همسرش رابطه نیک برقرار کرده (و خوش رفتار) باشد".

20. در شان نزول این آیه آمده است که پیش از اسلام، رسم بر این بود که اگر میخواستند همسر سابق را طلاق بدهند و ازدواجی کنند برای فرار از پرداخت مهر، همسر خود را به اعمال منافی عفت متهم می کردند و بر او سخت می گرفتند تا حاضر شود مهر خویش را که معمولا پیشتر دریافت می شد، پس بدهد و طلاق بگیرد و همان مهر را برای همسر دوم قرار می دادند. این آیه نازل شد و به شدت از این کار زشت جلوگیری و آن را نکوهش کرد. (ضمن اینکه در اکثر موارد مهر نه به خود زن بلکه به پدرش پرداخت می شد و برای زن مالکیتی بر مالش قائل نبودند).

21. در ذیل این جمله که می فرماید "آنان از شما پیمانی محکم گرفته اند"، از امام باقر (ع) روایت شده که فرمود:" منظور از پیمان ، همان جملاتی است که با آن عقد ازدواج را می بندند".

قرآن حکیم به نقل از وسائل الشیعه و تفسیر نمونه و المیزان


پی نوشت :

1. اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود : زندگی اسلامی که هیچ ، حتی طلاق گرفتن اسلامی هم بلد نیستیم.

2. آیات قبل مربوط به ارث بود و آیه بعد مربوط به ازدواج موقت. کاش مصداق آیه 150 همین سوره شریفه نباشیم که فرمود "وَ یَقولونَ نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَ نَکفُرُ بِبَعض"

۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۵ ، ۰۴:۴۵
آبجی خانوم

علی سلمانی قهرمان گیلانی مشت زنی آسیا که از 17 خرداد به دلیل تصادف در یکی از بیمارستان‌های رشت بستری است در صورت تامین نشدن هزینه های عمل جراحی پای چپ خود را از دست خواهد داد.(خبر اول)


لطفا برای علی سلمانی دعا کنید

دعا حداقل کاری هست که میشه براش کرد

از اردو انتخابی تیم ملی به خاطر مشکلات مالی انصراف داد تا با دستفروشی زندگی رو بچرخونه (خبر دوم)

دعا کنید به حق این شب های عزیز رو پاهای خودش از بستر بیماری بلند بشه


اگه برای چرخیدن فیش چند ده میلیونی مدیران و پزشکان، برای چرخیدن چرخ ماشین میلیاردی فوتبالیست ها و چرخیدن چرخ کارخونه های از سر طمع و سیاسی کاری تعطیل شده گیلان هم دعا کنید ممنون میشم.

۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۵ ، ۰۳:۳۶
آبجی خانوم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لا أُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی‏ بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذینَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ أُوذُوا فی‏ سَبیلی‏ وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ

پس پروردگارشان دعای آنان را اجابت کرد [که:] یقیناً من عمل هیچ عمل کننده ای از شما را از مرد یا زن که همه از یکدیگرند تباه نمی کنم پس کسانی که [برای خدا] هجرت کردند، و از خانه هایشان رانده شدند، و در راه من آزار دیدند، و جنگیدند و کشته شدند، قطعاً بدی هایشان را محو خواهم کرد و آنان را به بهشت هایی که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است، وارد می کنم [که] پاداشی است از سوی خدا و خداست که پاداش نیکو نزد اوست.

سوره آل عمران ، آیه 195


در روایات آمده است که این آیه درباره علی علیه السلام نازل شده است که فواطم - یعنی فاطمه بنت اسد: مادر خود، فاطمه: دختر رسول خدا که بعدا همسر امام شد و فاطمه دختر زبیر- را با خود حرکت داد و به سوی مدینه هجرت کرد و در مکانی به نام ضجنان، ام ایمن و چند نفر از مومنان ناتوان به آن جناب ملحق شدند و به اتفاق حرکت کردند، در حالی که در همه حالات ذکر خدا می گفتند تا به رسول خدا صلی الله علیه و آله ملحق شدند.

از این آیه روشن می شود که اگر در پاره ای از قوانین اسلام، به دلیل تفاوت های جسمی و عاطفی که میان زن و مرد وجود دارد، تفاوت هایی از نظر مسئولیت های اجتماعی دیده می شود، این به هیچ وجه به ارزش معنوی زن لطمه نمی زند و زن و مرد از این لحاظ با یکدیگر تفاوتی ندارند و درهای سعادت به طور یکسان به روی هر دو باز است.

باید توجه کرد که این آیه و آیات مشابه در عصری نازل شده است که بسیاری  از ملت های دنیا در انسان بودن جنس زن تردید داشتند و زن را موجودی نفرین شده و سر چشمه گناه و انحراف می دانستند. یونانیان زن را موجودی پلید و شیطانی می دانستند و رومی ها معتقد بودند که زن دارای روح انسانی نیست.

قرآن حکیم به نقل از تفسیر المیزان و تفسیر نمونه


در سال 586 میلادی، کنگره ای در فرانسه به وسیله کشیشان برگزار شد و موضوعات مورد بحث در آن این بود که آیا زن می تواند همانگونه که مرد خدا را عبادت می کند، عبادت کند؟ آیا زن در بهشت و ملکوت آخرت وارد می شود؟ آیا زن انسان و دارای روح است و یا غیر انسان؟ و در نهایت به این نتیجه رسیدند که زن انسان است، ولی برای خدمت به مرد خلق شده و فانی است و خلود و جاودانگی ندارد .
الحقوق العامه للمراة ، صلاح عبد الغنی محمد، ، ص 44
+
استادمون واقعه این کنگره رو مربوط به قرن هفتم میلادی ذکر میکردند که البته تفاوت چندانی هم ندارند. فقط دو نکته: اول اینکه منظور از فرانسه جهت تطبیق موقعیت مکانی با امروز اروپاست و دوم اینکه بعثت پیامبر خاتم (ص) در سال 610 میلادی رخ داده. برای آگاهی از نگاه ایرانیان در اون عصر نسبت به زنان میتونید به کتاب تاریخ ویل دورانت و یا برای سهولت به کتاب حجاب شهید مطهری که از تاریخ ویل دورانت نقل کردند مراجعه کنید.

پی نوشت:
فواطم ، فاطمه فاطمه فاطمه ...
۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۵ ، ۰۴:۴۵
آبجی خانوم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

وَ لا یَحْزُنْکَ الَّذینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لَنْ یَضُرُّوا اللَّهَ شَیْئاً یُریدُ اللَّهُ أَلاَّ یَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِی الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ. إِنَّ الَّذینَ اشْتَرَوُا الْکُفْرَ بِالْإِیْمانِ لَنْ یَضُرُّوا اللَّهَ شَیْئاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ. وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ

و مبادا آنان که در کفر میشتابند، تو را اندوهگین کنند، آنان هرگز به خدا هیچ زیانی نمیرسانند، خدا میخواهد [به سزای کفرشان] هیچ بهره ای در آخرت برای آنان قرار ندهد، و برای آنان عذابی بزرگ است.
مسلماً کسانی که کفر را به بهای از دست دادن ایمان خریدند، هرگز به خدا هیچ زیانی نمیرسانند، و برای آنان عذابی دردناک است.

و کسانی که کافر شدند، گمان نکنند مهلتی که به آنان میدهیم به سودشان خواهد بود، جز این نیست که مهلتشان میدهیم تا بر گناه خود بیفزایند، و برای آنان عذابی خوار کننده است.

سوره آل عمران ، آیات 176 -178

امیرالمومنین علیه السلام :

ای پسر آدم

اگر دیدی که خدای سبحان نعمتش را پی در پی به تو ارزانی می دارد و تو نافرمانی اش می کنی

از کیفر او بترس.

نهج البلاغه ، حکمت 25


+ وقتی دو آیه پشت سر هم با محتوای یکسان بیان میشه یعنی تاکید صریح و با شدت. خیلی قاطع و بی برو برگرد. به قول مولا : بترس.


پی نوشت :

سفره سحر و تکرار قرائت جزء یازده شبکه افق و تصویر جهاد و آیه "عزیز علیه" و آیه "حسبی الله" و ... و دوباره درد و درد و این درد قدیمی و دوباره صبر و صبر و صبر و خدایی که صبر رو مقدم کرد با آیه "استعینوا بالصبر والصلوة". خدایا صبر میکنم بر این درد. خودت گفتی کفایتم میکنی، پس کفایتم میکنی و چه کسی بهتر از تو، حسبی الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر.

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۵ ، ۰۴:۳۹
آبجی خانوم