... خُسر ...

کیبورد فرسایی های آبجی خانوم

... خُسر ...

کیبورد فرسایی های آبجی خانوم

... خُسر ...

پرسیدم کجا بودی؟
گفت رفته بودم پیش حاج آقا
من گمان کردم کسی از آقایان را دیده و مشغول بازی و صحبت شده
پرسیدم خب حاج آقا چی می‌گفت؟
گفت: «من دیدم حاج آقا یک کلاهی روی سرش دارد، به او گفتم این کلاه را مادرت برایت درست کرده؟ او هم گفت: بله، گفتم کلاهت را می‌دهی به من؟ گفت: این مال خودم است، لازمش دارم. برای تو یکی دیگر میخرم. من هم گفتم پس اگر میخواهی برای من بخری، صورتی اش را بخر...»
آنجا به این حرف‌های نهال خندیدم
وقتی برگشتیم خانه دوستانم تماس گرفتند و گفتند عکس های نهال در اینترنت منتشر شده که دارد با مقام معظم رهبری صحبت می‌کند و ایشان هم می‌خندند.
آنجا تازه فهمیدم که ماجرای کلاه صورتی جزئیات گفتگوی نهال با ایشان است.
عکس آقا را به نهال نشان دادم و گفتم از این حاج آقا کلاه صورتی خواستی؟ که تایید کرد و دوباره همان ماجرا را برایم تعریف کرد.

*

"اگر مجنون ...
... دل شوریده ای داشت

دل لیلی ...
... از او شوریده تـر بـــی"

تصویر: l1l.ir/751
متن: l1l.ir/7d7

آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۵ آبان ۰۰، ۱۳:۱۵ - دچارِ فیش‌نگار
    :)
  • ۱۵ آبان ۰۰، ۰۹:۲۵ - وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
    عجب
پیوندهای روزانه

۲۵۳ مطلب با موضوع «.............................. من» ثبت شده است

برام عجیبه این جماعت کل داروخونه های شهر رو می گردند تا همون مارک پوشک تبلیغ شده توی ماهواره رو برای نوزاد دلبندشون بگیرند ولی سختیشون میگیره کیسه زباله همین پوشک ها رو ببرند بیست قدم اونورتر تو سبد زباله بندازند، تا موقع بازی گربه ها و یا رد شدن ماشین ها پخش نشه وسط خیابون.

چندش بود؟!

ببخشید دیگه. البته یک صحنه چندش تر هم هست که امروز ندیدم ولی خیلی شایع هست اینجا. اون هم وقتیه که تشک بارون خورده کوچولوهاشون رو میارن رو تراس (همون تراسی که ماهواره شون روش هست) آویزون می کنند تا آفتاب بخوره و شب بچه دوباره روش بخوابه، بعد بچه رو برمیدارن میبرن میذارن مهد و خودشون با رفقا میرن دور دور.

پی نوشت:

این ماهواره کنار برنامه های حیات وحش و راز بقاش ، برنامه آداب شهروندی نمیذاره؟!

۶ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۰۴
آبجی خانوم

امروز یک سد بزرگ پیش پای ملت و کارگران ما با تلاش دیپلمات های ما برداشته شد و برجام راه را برای حرکت به سمت تعالی ملت باز کرد. آن وقت که ما می گفتیم پای میز مذاکرات می توان مشکل را حل کرد، بدبین ها و بدگمان ها می گفتند امکان پذیر نیست. آن روز که توانستیم با شش قدرت جهانی به توافق برسیم بازهم بدبینها و بدگمان ها گفتند درست است که به توافق رسیدید اما این توافق قابل اجرا نیست و آن روز که به روز اجرای برجام رسیدیم بازهم بدبین ها و بدگمان ها گفتند که به آنچه به شما وعده داده اند عمل نخواهند کرد و شما در این مذاکرات به موفقیت نرسیدید. چرا کار یک ملت بزرگ را کوچک نشان می دهید؟ این کار،کار دولت نیست بلکه کار ملت بزرگ، قدرتمند و مقاوم است و کاری است که توسط همه مردم، هدایتهای مقام معظم رهبری  و حمایت های مردم عزیز صورت گرفت .

+رئیس جمهور در مراسم روز کارگر

پی نوشت:

1. بنظرم دکتر روحانی اول یک جلسه ای با جنابان سیف و صالحی و عراقچی و ظریف بذارند ، همدیگه رو توجیح کنند بعد بیان پشت میکروفون از موفقیت های این سند تو خالی ( به قول جناب ظریف البته) سخن بگن. با تشکر

2. سال 92 یکی از مسئولین کشوری رو دعوت کردیم دانشگاه. بعد از برنامه جلسه خصوصی باهاشون داشتیم ، اونجا در تمجید از جناب ظریف فرمودند که دکتر گفتن مو به مو مطالب رو با آقا مطرح میکنم و کسب اجازه میکنم. یک چند وقتی گذشت و گویا این توجیح آقایون به رهبری اطلاع داده شد و آقا در دیدار علنی که فیلمش هم از صدا و سیما پخش شد گفتند که من در جزئیات دخالت نمیکنم. دوباره چند وقت گذشت ، بعد از توافق ژنو جناب خرم رفت تو یکی از دانشگاه ها گفت بند بند این توافق رو قبل از اینکه دکتر امضا کنند آقا تایید کردند. حالا بماند که ژنو و لوزان و وین هم گذشت. ولی میشه آقایون بفرمایند این گل سر سبد برجام که زدند به سر مبارک چه طوری با هدایت و تایید رهبری امضاء شده که بعد از مصوبه مجلس ، آقا با 28 نکته مشروطش کردند ( بماند که چقدر هم گوش کردند). با این تخته گازی که میرند دور نیست روزی هم که همین جماعت بنفش بگن برجام تقصیر رهبری بود .

3. گویا جناب روحانی یک جمله دیگه هم فرمودند که " می گویند ما در سایه تحریم زندگی خوبی داشتیم، چرا زندگی خوب ما را برهم زدید".

عرض کنم خدمتشون شما که الحمدلله تو این تحریم ها هم خونه میلیاردی تون به راه بوده و هست و هم فرزند دلبندتون تو اروپا به زندگیشون رسیدند. سفر عیدانه کیش تون هم که سر جاش هست الحمدلله. پس وقتی تحریم مال ما و امثال ماست ، سختیش هم ما تحمل میکنیم و پای حرف و اعتقادمون هم نون که هیچ، جون میدیم ، پس خواهشا لطفا شما ... خب الان من چی بگم به این بشر . لطفا شما یک لیوان آب میل کن.


بعدا نوشت :

هیس ! کارگران مشغول استراحتند

۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۳۶
آبجی خانوم
نگاهی میچرخونم روی نوشته درب تاکسیهای پارک شده تو ایستگاه. هیچ کدوم مال خطی که میخواستم نیستن. میرم جلوتر می ایستم که مزاحم رد شدن ماشین ها نشم و منتظر میشم اما خبری از تاکسی نیست. راننده های این خط چون خیلی دارای مرام اند 50-60 درصدشون تا ایستگاه آخر نمیان و معمولا باید شخصی سوار بشیم. راننده شخصی ترمز میکنه ، میگم ... و با تاییدش سوار میشم.
هنوز ده متر هم نرفته که جلوی خانم مسنی ترمز میکنه و میگه "بفرما مادر".
پیرزن یک لحظه مکث میکنه و در حالی که به من نگاه میکنه میگه "من دربست میخواستم".
راننده : خب تا کجا میخوای بری
پیرزن : همین جا،میخوام برم داخل این بلوار (درست عکس مسیر من) به یکی خونه نشون بدم ولی خب مسافر دارین
راننده : نه مادر ، این محصله
پیرزن : آخه مسافر دارین
راننده : مسافر دیگه ، شما هم مسافر
در حالی که تو مغزم دارم کلمه محصل رو هی تکرار میکنم در رو باز میکنم و پیاده میشم. اون وسط صدای ببخشید دخترم پیرزن هم میشنوم.
بند کیفم رو میندازم رو دوشم و سر که بلند میکنم میبینم یکی از تاکسی های خطی که میخواستم از ترمز راننده شخصی پشتش ایستاده . سوار میشم . موندم از اینکه بهم گفته محصل بخندم یا از اینکه پیش خودش محصل بودن رو جواز پیاده کردن مسافر میدونه ناراحت باشم.
به ایستگاه میرسم باید پیاده بشم و سوار خط بعدی. پیرمرد خط گردان (از همین ها که نوبت رو ثبت میکنن و مسافر جور میکنن و آخر ی پولی از راننده ها میگیرن) از اونجا که زیاد دیدتم مسیر همیشگیم رو میدونه ، ماشینی رو نشونم میده و میگه " بشین خانم، حرکته" و راننده رو صدا میزنه.
سوار شدن راننده و روشن شدن ماشین همان و پخش شدن  این آهنگ همان ...

پی نوشت:
نه تو رو خدا ، من و محصلی؟؟؟!!!
۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۱۲
آبجی خانوم

امروز که +نامه جناب ظریف به بان کی مون رو خوندم حقیقتا دلم براشون سوخت.(این میزان مهر و محبت دل رحمی از من!!!). بنده خدا آخرش رفت به سازمان ملل شکایت کرد. به قول خودش گویا بعد عمری تازه احترامش رو نسبت به عدالت دستگاه قضایی آمریکا از دست داده. و البته گویا اعتراضات ایمیلی جناب عراقچی کار به جایی نبرد و آخرش مجبور شدند شکایت رو ببرند در خونه مترسک ِ کدخدا. حالا بماند که آخرشم نفهمیدیم چرا وقتی خود جناب ظریف گفت روزی دو سه بار با جان کری تلفنی صحبت میکنه ، این آقای عراقچی اینقدر اصرار به ایمیل زدن داشت. خب سید ، حالا که روابط اینقدر گرمابه و گلستان هست میذاشتی تلفنی حل و فصل کنند دیگه. آها ، ببخشید . الان یادم اومد روابط اونقدر هم گرمابه و گلستان نیست چون دیدار حضوری و خصوصی و این حرفا هم چاره ساز نبوده.

به هر حال میگفتم. امروز کلی دلم برای جناب ظریف سوخت. طفلکی حتی نمیتونه به کمیسیون برجام شکایت کنه. چون طبق همون سندی که خود آقایون سرداران دیپلماسی لبخند امضاء کردند، حداکثر 65 روز بعد شکایت ایران، بساط برجام بسته میشه و همون چهار تا تحریم برداشته شده هم بر میگرده. اونوقته که بنده خدا از یک طرف باید بد و بیراه حامیای سبز و بنفشش رو بشنوه و از یک طرف چوب توبیخ من و امثال من رو که مدام تذکرات آقا و اساتیدمون رو و بند های تایید مشروط برجام رو میکوبیم بر سرشون که مگه نگفتیم اینا غیر قابل اعتمادند ، حالا با این سانتریفیوژهای به باد رفته و اورانیوم های از دست رفته و قلب در آورده سیمان پر شده راکتور اراک چه غلطی میخواید بکنید. طفلک! خدا بهش رحم کنه و خودش گره از کار مسلمین باز کنه.


اصل نوشت :

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ لَنْ تَرْضی‏ عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصاری‏ حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَی اللَّهِ هُوَ الْهُدی‏ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصیرٍ

هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد ، مگر آنکه از کیش آنان پیروی کنی. بگو : «تنها هدایتِ خداست که هدایت [واقعی] است». و اگر از هوی و هوسهای آنان پیروی کنی، بعد از آنکه آگاه شده ای، هیچ سرپرست و یاوری از سوی خدا برای تو نخواهد بود. (120 بقره)

۱۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۱۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۱۹
آبجی خانوم

آراء جان لاک (متوفی به سال 1704م) زمینه ساز تصویر نوینی از جامعه مدنی بود که تدریجا تعریف متفاوتی از جامعه مدنی به عنوان "حوزه اقتصاد خصوصی بورژوایی" پدید آورد. البته در آراء جان لاک مفهوم جامعه مدنی همچنان در مقابل "وضع طبیعی" فرض میشود اما به طور آشکار مایه های لیبرالیستی و بورژوایی به خود گرفته است و بدین سن میتوان جان لاک را نخستین کسی دانست که جامعه مدنی را در صورت لیبرالی آن توصیف کرده است ...

گزافه نیست اگر بگوییم لاک نخستین و یکی از برجسته ترین نظریه پردازان بورژوازی است که به فرمانروایی مطلق بورژوازی باور دارد و کوشش میکند که آن را استوارتر سازد. وقتی لاک میگوید "مردم سرچشمه قدرت اند"، فراموش نشود که مقصود لاک از مردم انسانهای دارای مالکیت (سرمایه داران) اند. فلسفه سیاست لاک دقیقا پاسخ گوی نیازمندیهای بورژوازی گسترش یابنده و نیرومند انگلستان در نیمه دوم سده هفدهم است. نکته مهمی که باید به آن توجه شود این است که مفهوم بورژوازی را باید فراتر از مفهوم یک طبقه اجتماعی سرمایه دار دانست. بورژوازی همانا صورت مثالی انسان بورژواست که طبقه سرمایه دار مدرن تنها یکی از مصادیق آن است.

جان لاک به آزادی بی حد و حصر اعتقاد نداشت و در این خصوص چنین مینویسد: "آزادی انسان در چارچوب حکومت، به معنای این نیست که هر کس هر چه میپسندد انجام دهد، بلکه به این معناست که قاعده ای پابرجا در جامعه وجود داشته باشد که برای همه افراد جامعه، یکسان باشد". یکی از تفاوتهای پیروان تفکر دینی و حکمت معنوی با امثال لاک یا دیگر لیبرالیست ها در این است که جان لاک به دلیل مبانی فکری آنتروپوسانتریستی (انسان مدارانه) خود، گمان میکند که چهارچوبهای محدود کننده رفتار فردی، زمانی مطرح میگردد که رفتار سودطلبانه مبتنی بر نفس اماره "من" فردی، مزاحم رفتار مبتنی بر سودانگاری نفسانی "دیگری" گردد. از این رو آزادی را صرفا با قیود و بر مبنای ارضاء اهواء نفسانی تعریف میکند، اما در تفکر دینی، آزادی در نسبت با حق و حقیقت و عدالت و رشد وجودی تعریف میشود. ولی در نگاه لاک، آزادی سوبژه (من ِ نفسانی خودبنیاد) تنها در نسبت با منافع دیگری به عنوان مزاحم آزادی من، تعریف میشود. بدینسان روشن است که آزادی مطلق، سرابی محال و توهمی غیرواقعی است و آزادی در نگاه لیبرال ها نیز امری محدود و متناهی است. البته با این تفاوت که در تفکر دینی، حق و حقیقت وعدالت محدود کننده و تعیین کننده حدود آزادی اند و در نگرش لیبرالی ، اهواء نفسانی "دیگران" محدود کننده آزادی است ...

نظرات لاک در خصوص تساهل و مدارای دینی نیز فراگیر نبوده و تابعی از منافع سیاسی دولت انگلستان و سیاستهای لرد شافتسبری، حامی سیاسی و هم فکر جان لاک، بوده است. لاک در عین حال که دعوت به تساهل و تسامح دینی و رواداری نسبت به همه ادیان میکرد ، معتقد بود که نسبت به پاپیستها (پیروان کلیسای کاتولیک) هیچ تسامحی نباید اعمال گردد زیرا که معتقد بود عقاید پاپیستها از نظر سیاسی برای حکومت انگلستان خطرآفرین هستند. ما در طرح تناقضات یا برخی ایرادها و انتقادات وارده بر آراء لاک قصد انکار قابلیتهای فکری و برخی دستاوردهای فلسفی و حقوقی او را نداریم بلک هدف ما اساسا روشن کردن این مهم است که جامعه مدنی تقریبا با جان لاک ماهیت لیبرالی پیدا میکند و به رغم شعارهایی که در خصوصی آزادی بی قید و شرط مطرح میشود ، خود جان لاک به عنوان یکی از نمایندگان و پدیدآورندگان تمدن مدرن بورژوایی غربی، قائل به محدود بودن آزادی بوده اند و گاه حتی دست از رواداری (تساهل و تسامح) مذهبی کشیده اند.


پی نوشت:

1 . کتاب رو پارسال تو نمایشگاه کتاب استان گرفتم ولی خب یادم رفت بخونمش تا دیروز که قرار شد بریم چشم پزشکی، و دو ساعتی که منتظر نوبت موندیم باعث خیر شد. اگر میخواید بدونید چرا جامعه مدنی در دنیا یک پروژه تاریخ گذشته و در ایران یک سرابی در ناکجا آباد هست، دیگه باید خودتون کتاب رو تا آخرش بخونید.

2. دیشب در چشم باد میدیدم ...

دکتر : تا وقتی برای سوالهای جدید جوابهای کهنه دارید محکوم به شکستید.

میرزا حسن : جلوی ظلم ایستادن کهنه شده؟

دلم میخواست به میرزا حسن بگم تا وقتی گروهی از سر جهل مرعوب شکل و ظاهر جدید یک موضوع قدیمی اند، گروهی محکوم به محکوم شدن اند.

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۸:۲۵
آبجی خانوم
داشتم صحبت های آقا در جمع کارگران رو گوش میکردم که یادم افتاد امروز سالگرد حاج عبدالله والی هم بود.
واقعا خوشا به حال امام.
یک بار گفت به داد بشاگرد برسید، حاج عبدالله آنچنان لبیکی گفت که در تاریخ ماندگار شد. 
امام یک بار گفت به سوی پاوه برید و غائله رو ختم کنید و رفتند غائله ختم شد.
امام یک بار گفت حصر آبادان باید شکسته شود و شکسته شد.
امام یک بار گفت من اگر بودم ناوهای امریکایی رو میزدم و نادر مهدوی ها زدند.
اما آقا بیست ساله از جنگ نرم میگه، از اقتصاد بدون نفت میگه، از فرهنگ میگه، از الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت غیر وابسته به توسعه غربی میگه اما انگار نه انگار. و اونقدر این بی مسئولیتی ها در پوست و گوشت جنابان رخنه کرده که بعضی خیال میکنند مسئول آسفالت جلو درب خونشون هم شخص رهبریه. بی تعارف خاک بر سر من و امثال من که فقط بلدیم حرف بزنیم.
پی نوشت:
+بیانات امروز آقا به مناسبت روز کارگر
+دیدار خانواده مرحوم حاج عبدالله والی
+امام فرمود بشاگرد الان بر شما واجب است
+با دکتر جهاد در بشاگرد : مستندی از شهید آوینی ساخته 1359
۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۵۶
آبجی خانوم


در روشنایی صبحگاه آندلس  In Andalusian morning light

در دریاهای نیلگون، در آسمان سپیده دم  In seas of azure, in dawning skies

دیدم که تو شکوفه کردی، تولد بهار  I watch you bloom, the birth of spring

تو آن ترانه ای هستی که همه عاشقان می خوانند You are the song that all lovers sing

تو آن کلیدی هستی که در درون من است You are the key holding me in

من یک زندانی هستم، نمی توانم فرار کنم  I am a prisoner, I can’t escape

آن کلید در درون شکل هایی است که تو به خود می گیری The key is inside the forms you take

تو آن تاری هستی که من قادر به تنیدن آن نیستم You are the web I cannot spin

تو نبض زیر پوست منی You are the pulse beneath my skin

تو آن کلیدی هستی که در درون من است You are the key holding me in

عشق تو دری است که من نمیتوانم آن را بیابم  Your love is a door I cannot find

تنها راه خروج، در اعماق درون من است The only way out is from deep inside

من شرمنده ی آن نوری هستم که تو گرفتی I’m humbled by the light you take

وقتی تو تمام رنگ های روز را می پوشانی When you cover every color of the day

من با شبی که تو می آوری روشن می شوم I’m brightened by the night you bring

تو حلقه جاودان الهی هستی You are the divine eternal ring

تو آن انتهایی هستی که همه چیز از آن آغاز می شود  You are the end where everything begins

تو آن کلیدی هستی که درون من است You are the key holding me in

من شرمنده ی آن نوری هستم که تو گرفتی I’m humbled by the light you take

وقتی تو تمام رنگ های روز را می پوشانی When you cover every color of the day

در شبی که تو می آوری روشن می شوم Illuminated in the night you bring

تو حلقه جاودان الهی هستی You are the divine eternal ring

تو آن انتهایی هستی که همه چیز از آن آغاز می شود  You are the end where everything begins

تو آن کلیدی هستی که درون من است You are the key holding me in

تنها کلیدی در درون منی The only key holding me in

پی نوشت :
از اون آهنگ هایی که دوستش دارم
از اون آهنگ هایی که در کنار حس خوبش ، یاد آور یک روضه هم هست برام...
+مسخ کامل
۱۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۱۹
آبجی خانوم

این جشنواره برای برگزاری به اجازه نیاز ندارد. ما باید برای مهمانان این مراسم ویزا صادر کنیم و فرض ما بر این است که افراد نژادپرست و حامی خشونت به این جشنواره دعوت نشده اند. چرا آمریکا Ku Klux Klan (یک گروه نژاد پرست) دارد؟ آیا دولت آمریکا نسبت به این سازمان که فعالیتی نفرت پراکنانه و نژاد پرستانه دارد مسئول است؟ ساختار ایران یکپارچه نیست. دولت ایران هیچ جشنواره کاریکاتوری مشابه آن چه شما درباره اش صحبت می کنید را نه به راه انداخته است و نه پشتیبانی کرده است. هرگاه شما سازمان هایتان را از انجام چنین اعمالی بازداشتید بعد در مورد کشورهای دیگر صحبت کنید!

+ظریف در گفتگو با سایت نیویورکر


ما بحث نژاد پرستی را به شدت نفی می‌کنیم و اینکه ایشان ما را با نژادپرستان مقایسه کرده‌اند مقداری از عزتی که ما را به عنوان ام القرای کشورهای اسلامی می‌شناسند، به دور است. یعنی از ایشان انتظار نمی‌رفت که در برابر چنین مبحثی که بر پایه دفاع از مردم مظلوم دنیا است این طور تند واکنش دهند.

+پاسخ شجاعی به اظهارات ظریف در گفتگو با باشگاه خبرنگاران

+پاسخ شجاعی به اظهارات ظریف در گفتگو با روزنامه جوان


سال 84 بود که موج جدید اهانت ها به پیامبر (ص) شروع شد. کمی بعد آقا در مورد این موضوع فرمودند :

" این حرکت زشت اهانت به نبی مکرم اسلام (صلّی اللَّه‌ علیه‌ و آله)، از همه مهمتر است. این قضیه، لیبرال دمکراسییی که غرب، پرچم آن را سرِ دست گرفته است و به آن افتخار می کند، رسوا می کند. آزادی بیان - که آنها دم از آن می زنند - به آنها اجازه نمی دهد که در باب افسانه‌ی کشتار یهودیان - معروف به هلوکاست - کسی تردید بکند. در آن قضیه، جای آزادی بیان نیست! در کشورهای اروپایی، افراد زیادی - از دانشمند و محقق و مورخ و مطبوعاتی و غیره - از ترس جرأت نمی کنند تردیدی را که نسبت به این قضیه در دل‌شان هست، ابراز کنند. بعضیها هم معتقدند قضیه از اصل دروغ است، اما جرأت نمی کنند بگویند؛ چون دیده‌اند هر کس بگوید، مجازات خواهد شد؛ زندان می اندازند، تعقیب می کنند، از حقوق محرومش می کنند؛ اما اهانت به مقدسات یک میلیارد و نیم مسلمان - آن هم بی دلیل، بدون این‌که دعوایی در بین باشد؛ بدون این‌که این طرف اهانتی به آنها کرده باشد - مجاز است و مشمول آزادی بیان! مسأله بر سر آن مطبوعات یا کاریکاتوریستی نیست که صهیونیست‌ها پولی به او داده‌اند که کاریکاتوری بکشد - با اهداف پلیدی که صهیونیست‌ها دارند - و او هم کشیده، بلکه مسأله بر سر زمامداران اروپایی است که از این کار دفاع می کنند و پشت سر این عملِ پست و سخیف قرار می گیرند و به عنوان آزادی بیان، آن را مجاز می شمرند! من حدس میزنم که اصل قضیه، توطئه‌ی عمیق صهیونیستی است. مسأله، مسأله‌ی رو در رو قرار دادن مسلمانان و مسیحیان است؛ چون برای صهیونیست‌ها این مسأله، بسیار حایز اهمیت و لازم است که جامعه‌ی عظیم اسلامی را در سرتاسر عالم در مقابل مسیحیها و مسیحیها را در مقابل مسلمان‌ها قرار بدهند. آن روزی که رئیس جمهور امریکا از دهنش پرید - بعد از قضیه‌ی یازده سپتامبر - و گفت جنگ صلیبی شروع شده و بعد که فهمیدند اشتباه کرده‌اند و نباید می گفتند و بنا کردند به رُفو کردن، آن روز کسی به "نکته" ی قضیه توجه نکرد، که این «جنگ صلیبی» چیست. جنگ صلیبی، جنگ ملت‌های مسیحی و ملت‌های مسلمان است. آنها می خواهند مقدمات آن را فراهم کنند، که ملت‌ها را به جان هم بیندازند. هم مسلمانان عالم، هم مسیحیان عالم، باید خیلی هشیار باشند، تا بازیچه‌ی دست این سیاستمداران خبیث نشوند." +(18/11/84)

کمتر از یک سال بعد، یعنی در سال 85 جشنواره کاریکاتور هولوکاست به همت هنرمندان انقلابی برپا شد. جشنواره ای با حضور هنرمندانی از سراسر دنیا که هلوکاست رو یک دروغ و یا در خوشبینانه ترین حالت یک غلو تاریخی میدونستند و به جنایات رژیم صهیونیستی معترض بودند.

این روزها یازدهمین دو سالانه بین المللی کاریکاتور در حالی با حضور هنرمندانی از 50 کشور جهان در بخش مسابقه کاریکاتور هلوکاست برگزار میشه که زمستان سال گذشته یولی ادلشتین رئیس کنست (پارلمان رژیم صهیونیستی) از بان‌کی‌مون دبیرکل سازمان ملل درخواست کرده بود تا این جشنواره رو محکوم کنه. و حالا هم اظهارات جناب ظریف.

البته در حسن نیت جناب ظریف شکی نیست. اما به هر حال ایشون عمری در هوای سازمان ملل تنفس کردند. سازمان مللی که در زمان بمباران غزه توسط رژیم صهیونیستی ، گروه های مقاومت فلسطینی رو توصیه به خویشتن داری (ساده اش یعنی از خودتون دفاع نکنید و جواب حملات رو ندید) کرد و در اوج بمباران یمن توسط آل سعود ، علیه یمنی ها قطعنامه صادر میکنه.

هوا رو دست کم نگیرید، مخصوصا هوای سازمان ملل رو، و خصوصا هوای آمریکایی رو.


پی نوشت :

میگم بازم صد رحمت به خبرنگار نیویورکر که بین معقول و معقول تر مقایسه مون کرد. جناب ظریف که نژادپرست مون کرد گذاشت کنار.
+
آنچه اندر احوالات یقه دیپلمات بعضی ها گفته بودم ...
۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۵۵
آبجی خانوم

پی نوشت:

بدون شرح

۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۲۱
آبجی خانوم

در مبحث ماهیت بررسی و انتخاب استراتژی نوشته :

زمانی یک تحصیلکرده گمنام گفت: " اگر شما فکر می کنید کسب دانش پر هزینه است بهتر است جهل را بیازمایید." میتوان مفهوم یا معنایی که در این گفتار نهفته است در مورد تعیین هدف های بلند مدت هم به کار برد . استراتژیست ها باید سعی کنند از راه های زیر - مدیریت مبتنی بر استقراء ، بحران ، قضاوت های ذهنی و امید - مبنی بر مدیریت غیر مبتنی بر هدف پرهیز کنند.


یاد جمله شهید مطهری در مورد «تعرف الاشیاء باضدادها» افتادم:

این جمله در زبان اهل علم شایع است که «تعرف الاشیاء باضدادها» یعنی اشیاء از راه نقطه ی مخالف و نقطه ی مقابلشان شناخته می شوند و به وجود آنها پی برده می شود ... مثلاً نور و ظلمت. این دو را بشر به مقایسه ی یکدیگر می شناسد ... همچنین است علم و جهل. اگر فرض کنیم جهل در عالم نبود و بشر همه چیز را می دانست و در برابر هیچ حقیقتی نادانی خود را احساس نمی کرد و در روشنایی علم همه چیز برایش روشن و آشکار بود، با اینکه غرق در علم بود و همه چیز را با نور علم می دید، از خود علم غافل بود؛ همه چیز را می دید و می فهمید و به او التفات داشت الاّ خود علم که نمی توانست به او التفات داشته باشد. ولی وقتی که جهل در برابر علم آشکار شد و به کمک دستگاه گیرنده ی فکری آمد، التفات و توجّه نسبت به علم هم پیدا می شود؛ فهمیده می شود که او هم موجودی است از موجودات عالم. و لهذا حیوان توجّه به علم خود ندارد زیرا توجّه به جهل خود ندارد.
۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۰۳
آبجی خانوم